آن را که ز خود برد تمنای سراغش
چون اشک پر از رفتن خود کرد ایاغش
هر چرب زبانی که به شوخی علم افراشت
کردند چو شمع از نفس سوخته داغش
رحم است بر آن خسته که چون آه ندامت
در گوشهٔ دل نیز ندادند فراغش
فریاد که در گلشن امکان نتوان یافت
صبحی که به شبها نکشد بانگ کلاغش
پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش
این نشئه ز کیفیت جولان که گل کرد
تا ذره در این دشت به چرخ است دماغش
حیرت چمن مستی و مخموری وهمیم
تمثال در آیینه شکستهست ایاغش
در مملکت سایه ز خورشید نشان نیست
ای بیخبر از ما نتوان یافت سراغش
خاکسترت از دود نفس بال فشان است
آتش قفس فاخته دارد پر زاغش
از شیون رنگین وفا هیچ مپرسید
دل آن همه خون گشت که بردند به باغش
بیدل من و بزمی که ز یکتایی الفت
خاکستر پروانه بود باد چراغش
#بيدل_دهلوى
چون اشک پر از رفتن خود کرد ایاغش
هر چرب زبانی که به شوخی علم افراشت
کردند چو شمع از نفس سوخته داغش
رحم است بر آن خسته که چون آه ندامت
در گوشهٔ دل نیز ندادند فراغش
فریاد که در گلشن امکان نتوان یافت
صبحی که به شبها نکشد بانگ کلاغش
پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش
این نشئه ز کیفیت جولان که گل کرد
تا ذره در این دشت به چرخ است دماغش
حیرت چمن مستی و مخموری وهمیم
تمثال در آیینه شکستهست ایاغش
در مملکت سایه ز خورشید نشان نیست
ای بیخبر از ما نتوان یافت سراغش
خاکسترت از دود نفس بال فشان است
آتش قفس فاخته دارد پر زاغش
از شیون رنگین وفا هیچ مپرسید
دل آن همه خون گشت که بردند به باغش
بیدل من و بزمی که ز یکتایی الفت
خاکستر پروانه بود باد چراغش
#بيدل_دهلوى
Dariush: Avaz Pariha
@moozikestan_bot
شعله زد عشق و من از نو نو شدم
پر شدم از عشق تو مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت
من به خود برگشتم از تو، تو شدم
آه با تو من چه رعنا میشوم
آه از تو من چه زیبا میشوم
عطر لبخند خدا میگیرم و
شکل آواز پریها میشوم
با تو من همجامهٔ شب میشوم
همتپش با گُرگُر تب میشوم
با تو من همبستر گلبرگها
از شکفتنها لبالب میشوم
آه، هستی جز تمنای تو نیست
آه لذت جز تماشای تو نیست
یک نفس دور از تو باشم مردهام
زندگی جز مرگ در پای تو نیست
#ایرج_جنتی_عطایی
خواننده #داریوش
آهنگساز #فرید_زلاند
تنظیم #واهان
پر شدم از عشق تو مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت
من به خود برگشتم از تو، تو شدم
آه با تو من چه رعنا میشوم
آه از تو من چه زیبا میشوم
عطر لبخند خدا میگیرم و
شکل آواز پریها میشوم
با تو من همجامهٔ شب میشوم
همتپش با گُرگُر تب میشوم
با تو من همبستر گلبرگها
از شکفتنها لبالب میشوم
آه، هستی جز تمنای تو نیست
آه لذت جز تماشای تو نیست
یک نفس دور از تو باشم مردهام
زندگی جز مرگ در پای تو نیست
#ایرج_جنتی_عطایی
خواننده #داریوش
آهنگساز #فرید_زلاند
تنظیم #واهان
اگر عشق نمی بود
اگر عشق نمیبود،
علفهای بهاری در آن سردِ
سحرگاه سر از خاک نمیزد...
اگرعشق نمیبود،
ز سنگ سیـه آن چشمه جوشان
گریبانِ زمینرا به جنون
چاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
بر آن شاخه انجیر تک افتاده
چکاوک چنین پرده عشاق،
طربناک نمیزد
اگرعشق نمیبود،
اگر عشق نمیبود...🙏
#شفیعی_کدکنی #شعر
اگر عشق نمیبود،
علفهای بهاری در آن سردِ
سحرگاه سر از خاک نمیزد...
اگرعشق نمیبود،
ز سنگ سیـه آن چشمه جوشان
گریبانِ زمینرا به جنون
چاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
بر آن شاخه انجیر تک افتاده
چکاوک چنین پرده عشاق،
طربناک نمیزد
اگرعشق نمیبود،
اگر عشق نمیبود...🙏
#شفیعی_کدکنی #شعر
ما هیچکس را به طور تصادفی انتخاب نمیکنیم، بلکه ما فقط به انهایی نزدیک میشویم که از قبل در ناخوداگاه ما حضور داشته اند.
#زیگموند_فرورید
#زیگموند_فرورید
بندگی کن تاکه سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل ، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تاخلیل الله دورانت کنند
عیدتون مبارک دوستان
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل ، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تاخلیل الله دورانت کنند
عیدتون مبارک دوستان
امید به زندگی...
پیرمرد از دختر پرسید :
غمگینی ؟
نه
مطمئنی ؟
نه
چرا گریه می کنی ؟
دوستام منو دوست ندارن
چرا ؟
چون قشنگ نیستم
خودشون اینو به تو گفتن ؟
نه
ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم ، ، ،
راست میگی ؟
آره ،
از ته قلبم میگم ، ، ،
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید ، شاد شاد ، شاد . . .
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد ،
کیفش رو باز کرد ،
عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت ، ، ،
امید به زندگی رو از هیچ كس نگیرید ،
حتی اگر خوبیهاش رو نمی بینید ، ، ، ، ، !
؟
پیرمرد از دختر پرسید :
غمگینی ؟
نه
مطمئنی ؟
نه
چرا گریه می کنی ؟
دوستام منو دوست ندارن
چرا ؟
چون قشنگ نیستم
خودشون اینو به تو گفتن ؟
نه
ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم ، ، ،
راست میگی ؟
آره ،
از ته قلبم میگم ، ، ،
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید ، شاد شاد ، شاد . . .
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد ،
کیفش رو باز کرد ،
عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت ، ، ،
امید به زندگی رو از هیچ كس نگیرید ،
حتی اگر خوبیهاش رو نمی بینید ، ، ، ، ، !
؟
عشق
شاخیست
ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
ساحل
نفس رها کن
به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
#مولانا
شاخیست
ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
ساحل
نفس رها کن
به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
#مولانا
بهتر_درک_کنیم
قربانی را قُربِ آنی گفتهاند. چه تعبیر لطیفی. درست است، با قربانی، به آنی نزدیک میشوی. نزدِ “یک” میشوی. میرسی. واصل میشوی. قربانی، یک عبادت تمام است. هر که به جایی رسید با قربانی رسیده است. آن تصور ابتدائی را از قربانی کنار بگذار. بدنبال سر بریدن گاو و گوسفند نباش. مفهوم قربانی در قرآن، بسیار فراتر از این حرفهاست. اگر نکته را بگیری راه رشد را بر خود آسان کردهای. در این جهان آفرینش، ورود به مرحلۀ فراتر ممکن نیست مگر اینکه مرحلۀ قبل قربانی شود. بدست نمیآوری مگر آنکه از دست بدهی. پُر نمیشوی مگر آنکه خالی شده باشی. جوانه نمیزنی مگر آنکه دانهات در خاک مضمحل شده باشد. پیر نمیشوی مگر آنکه جوانی را تقدیم کرده باشی. این روند قربانی گرفتنِ طبیعت است. نخود، تا در دیگ نجوشد و در دل انسان جای نگیرد، تبدیل به اندیشه نمیشود. تا ندهی نگیری. کسانی را میبینم که بر سر دروازۀ وصلند اما هرگز وارد نمیشوند چون حاضر به دادن چیزی نیستند حاضر به قربانی دادن نیستند پس نمیرسند هر چند که بر دروازهاند. هر چند قدمی بیش نمانده است. آنگاه که تعلقی را 《قربانی》 میکنی به واقع جا را برای آمدن چیزی فراتر خالی کردهای...
قربانی را قُربِ آنی گفتهاند. چه تعبیر لطیفی. درست است، با قربانی، به آنی نزدیک میشوی. نزدِ “یک” میشوی. میرسی. واصل میشوی. قربانی، یک عبادت تمام است. هر که به جایی رسید با قربانی رسیده است. آن تصور ابتدائی را از قربانی کنار بگذار. بدنبال سر بریدن گاو و گوسفند نباش. مفهوم قربانی در قرآن، بسیار فراتر از این حرفهاست. اگر نکته را بگیری راه رشد را بر خود آسان کردهای. در این جهان آفرینش، ورود به مرحلۀ فراتر ممکن نیست مگر اینکه مرحلۀ قبل قربانی شود. بدست نمیآوری مگر آنکه از دست بدهی. پُر نمیشوی مگر آنکه خالی شده باشی. جوانه نمیزنی مگر آنکه دانهات در خاک مضمحل شده باشد. پیر نمیشوی مگر آنکه جوانی را تقدیم کرده باشی. این روند قربانی گرفتنِ طبیعت است. نخود، تا در دیگ نجوشد و در دل انسان جای نگیرد، تبدیل به اندیشه نمیشود. تا ندهی نگیری. کسانی را میبینم که بر سر دروازۀ وصلند اما هرگز وارد نمیشوند چون حاضر به دادن چیزی نیستند حاضر به قربانی دادن نیستند پس نمیرسند هر چند که بر دروازهاند. هر چند قدمی بیش نمانده است. آنگاه که تعلقی را 《قربانی》 میکنی به واقع جا را برای آمدن چیزی فراتر خالی کردهای...
نرسیده به درخت ،
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است . . .
#سهراب_سپهری
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است . . .
#سهراب_سپهری
مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست
با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست..
سعدی
گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست
با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست..
سعدی
خرم دلی که در حرمآباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
سعدی
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
سعدی
عیدِ قربان شد، بیا عاشقکُشی بنیاد کن
دردمندان را به دردِ نو مبارکباد کن...
هلالی_جغتایی
دردمندان را به دردِ نو مبارکباد کن...
هلالی_جغتایی