معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‌نرگس صرافیان طوفان

عاشقِ کبوتر بود !
میگفت پرنده‌ای "وفادار"تر از آن نیست .
رهایش که میکنی هرجا برود،
خیالت راحت است که برمی‌گردد
فقط دو روز حواسش پرت شد
فقط دو روز فراموششان کرد
همه‌شان رفتند همه‌شان گم شدند !
او دانه می‌ریخت اما دیر بود
هیچ کدامشان برنگشتند !
مشکل اینجاست ،
ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک‌طرفه نیست !
وفادار ترین کبوتر هم، برایِ ماندنش
دانه می‌خواهد ،"توجه" می‌خواهد
"عشق" می‌خواهد
هیچ کبوتری ،
ناچار به ماندن نیست
هیچ کبوتری ...!

ما در این عالم . . ‌
‏که خود کنج ملالی بیش نیست

‏عالمی داریم در کنج . . .
ملال خویشتن

شهریار
به جز غم خوردن عشقت (مخالف سه گاه)
محمدرضا شجریان
🎼 🌹ساز و آواز زیبای "غمِ عشق"


آواز: استاد محمدرضا شجریان
بربط: استاد محمد فیروزی
کمانچه: استاد سعید فرج پوری
سنتور: استاد جواد بطحایی

شعر: #عطار_نیشابوری




#عطار_نیشابوری


❀ تـُرَنـْجْ نـٰامـِهْ ❀
من از دیوانگی تیغ زبان با چرخ خواهم زد
تو عاقل باش و بر تیغ زبان من مزن خود را


محتشم_کاشانی
Arghavan
Mojgan Shajarian
✿ارغوان
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفته است هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است،
آسمانی به سرم نیست،
از بهاران خبرم نیست….

✿هوشنگ ابتهاج
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را بتر از علت نادانی نیست

روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد
نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدای
مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست

با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی
کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور
برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست

آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
عارفان جمع نکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو
گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست

سعدی"
مناجات
شکیلا
شکیلا
فلک بازیگر همچون شب بازان
از پس این چادر خیالات استارگان
و لعبتان سیّارات،
بازیها بیرون می‌آرد
و ما چون هنگامه
برگرد این بازی مستغرق شده‌ایم
و شب عمر به پایان می‌بریم.
صبح مرگ برسد
و این هنگامۀ شب بازِ فلک سرد شود
و ما شب عمر به باد داده.

یارب!
پیش‌تر از آنک صبح مرگ بدمد،
این بازی را بر دل ما سرد گردان
تا به هنگام از این هنگامه بیرون آئیم
و از شب روان باز نمانیم.
چون صبح بدمد،
ما را به کوی قبول تو یابد.

#مجالس‌_سبعه
#مولانــــا
اگر توانگرى و درويشى ،
قصد عالم عشق كند،
مثلا در دست توانگر ،
چراغى بُود افروخته
و در دستِ درويش ،
هيزم نيم ‏سوخته،
نسيمى كه از آن عالم بوزد،
چراغِ توانگر را بنشاند
و هيزمِ درويش را برافروزاند،
به حكمِ :
«أنا عند المنكسرة قلوبهم»

#بردند_شكستگان_ازين_ميدان_گوى


#لمعات
#شیخ‌_فخرالدین‌_عراقی
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی

پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتو شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی

هرچند که پر دردی کی محرم ما گردی
فانی شو اگر مردی تا محرم ما آیی

عطار چه دانی تو وین قصه چه خوانی تو
گر هیچ نمانی تو اینجا شوی آنجایی


#شیخ_عطار_نیشابوری
پیر من و مراد من
نعمت اللهی
پیر من و مراد من درد من و دوای من
فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من
ازتو به حق رسیده ام،ای حق حق گزار من
شکر تو را ستاده ام شمس من و خدای من
مدت زمان: ۵ دقیقه
شعر:دیوان شمس
خواننده: نعمت_اللهی
فریاد که چشمی به تأمل نگشودیم
رفتیم ازین مرحله ناکام تماشا

مضمون جهان را چقدر قافیه‌ تنگ است
یک سر مژه بستیم به احرام تماشا

بیدل دهلوی
چه مبارک سحری
@Avayemehregan
چه مبارک سحری

آواز: محمدرضا شجریان
نی: محمد موسوی
شعر: حافظ
من "نغمهٔ نی" بودم و چون "مویهٔ عُشاق"
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم

یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد سرودم

فاضل_نظری
@Shajarian
ملکا_استادشجریان
تصنیف: ملکا

باصدای ملکوتی استاد #شجریان

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
نیایش صبحگاهی

ای آن‌که گشاینده‌ٔ هر بند تویی
بیرون زِ عبارت چه و چند، تویی
این دولتِ من، بس! که منم بنده‌ٔ تو
این عزتِ من، بس! که خداوند تویی

#ابوسعید_ابوالخیر
يادتان باشد
که فکر کردن به گذشته ،
مانند دویدن به دنبال باد است...
از گذشته
فقط
باید درس گرفت
برای جبران موقعیتهای از دست رفته
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل

اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل

ز عقل اندیشه‌ها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل

مرا تا پای می‌پوید طریق وصل می‌جوید
بهل تا عقل می‌گوید زهی سودای بی‌حاصل

عجایب نقش‌ها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل

در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل



سعدی
من آینهٔ طلعت معشوق وجودم
از عکس رخش مظهر انوار شهودم

ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شد
آن دم که ملائک همه کردند سجودم

تا کس نبرد ره به شناسایی ذاتم
گه مؤمن و گه کافر و گه گبر و یهودم

#شیخ_بهایی
می شوند از خاکساری زیردستان سربلند
جامه کوتاه، رعنا می کند کوتاه را

صائب تبریزی