معرفی عارفان
1.08K subscribers
32.5K photos
11.7K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم:
یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ما سنگینی میکند. رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم؛
مثل:
رژیم کمتر حرص خوردن!
رژیم کمتر غصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
رژیم بی ریا کمک کردن
رژیم بی توقع دوست داشتن
رژیم دوری از افکار منفی
رژیم دوری از رفتارهای منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم...
توصیه میکنم یک ماه رعایت کنید
سه کیلو از بیماری هایتان کم میشود

از همین لحظه بیا شروع کنیم😍

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد چهار شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺


توقعاتی که ازدیگران دارید،
میله هایی هستندکه با آن
قفس خودتان را میسازید.
يک سبـد عشـق
يک دنيـا زیبـایی
يک آسمان لطف خداوند
یک لب خنـدان
یک دل شـاد
یه خونه ی دل پر از صفا
آرزوی قلبی من برای تو


🌺🌺🌺

شاد باشی
مقیم کوی تو
تشویش صبح و شام ندارد

که در بهشت
نه سالی معین است و نه ماهی

#فروغی_بسطامی
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر

بندِ پایی ڪه به دست تـو بوَد، تاجِ سَر است

#سعدی
با وکیل قاضی ادراک‌مند
اهل زندان در شکایت آمدند



زندانیان از دست آن شکمباره به وکیل قاضی که مردی بسیار هوشمند بود شکایت کردند.


که سلام ما به قاضی بر کنون
بازگو آزار ما زین مرد دون


گفتند: سلام ما را اکنون به قاضی برسان و آزار و اذیّتی که از دست این مردِ پست و بینوا می کشیم به او بگو.


کندرین زندان بماند او مستمر
یاوه‌تاز و طبل‌خوارست و مضر


و بگو که این مرد، در این زندان، برای همیشه و تا ابد می ماند. زیرا محکوم به حبس ابد است. در حالی که رفتار و کرداری بی ادبانه دارد و شکمباره و زیان زننده است.
یاوه تاز: مرد بیکار و شخص حقیر


چون مگس حاضر شود در هر طعام
از وقاحت بی صلا و بی سلام



او مانند مگس بدون هیچ شرم و بی انکه دعوت شود و یا سلامی کند سر هر غذایی می نشیند.


پیش او هیچست لوت شصت کس
کر کند خود را اگر گوییش بس



برای آن مرد بینوا، غذای شصت نفر هم هیچ بود. از بس میخورد و اگر بگویی بس است دیگر نخور خودش را به نشنیدن میزند .

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
آن دعا از هفت گردن درگذشت
کارِ آن مسکین به آخر خوب گشت

کان دعایِ شیخ نه چون هر دعاست
فانی است و گفتِ او گفتِ خداست

دعا
ی آن عارف از هفت آسمان گذشت و سرانجام کار آن درمانده سامان یافت . زیرا دعای پیر مانند دعای دیگری نیست ، او فانی است و گفته‌ی او گفته‌ی خداوند است ، چون انانیتی ندارد سراپا نور الهی است ، و قهراً هر چه او گوید ، گفته‌ی حقّ است .

مثنوی دفتر پنجم
کریم زمانی

چنانکه در آیه‌ی ۳ سوره‌ی نجم آمده‌است :

وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَٰی

و
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى گويد . آنچه مى گويد به جز وحيى كه به وى مى شود نمى باشد .

منظور از كلمه (هوى ) هواى نفس و رأی و خواسته آن است ، و جمله (ما ينطق ) هر چند مطلق است، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مـطـلق سـخـنـان پـيـغـمـبـر نـفـى شـده بـاشـد (حـتـى در آن سـخـنـان روزمـره‌ای كـه در داخـل خـانه‌اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب (صاحبتان) به مشركين اسـت، مـشـركـيـنـى كـه دعـوت او را و قـرآنـى را كـه بـرايـشـان مـى خـوانـد دروغ و تـقـوّل و افـتـراى بـر خـدا مـى پـنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم : منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى خواند، و آنچه كه از قـرآن بـرايـتـان تـلاوت مـى كـنـد، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست، و به رأى خود چـيزى نمى گويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحيى است كه خداى تعالى به او مى كند.

تفسیر المیزان
علامه طباطبائی

#قرآن_در_مثنوی
من سخت متواضع باشم با نیازمندان صادق، امّا سخت با نخوت و متکبر باشم با دیگران.

شمس تبریزی


هیچ فعلی مطلقا بد یا مطلقا خوب نیست.
احکام ارزشی برای همه افعال نسبی است.
این ارزشها بسته به اینکه آن فعل را چه کسی، در چه مکان و زمان و فرهنگی انجام داده است، تغییر می کند.
تواضع نیز از این قاعده مستثنا نیست.
همان قدر که تواضع در برابر نیازمندان صادق نیکوست، در قبال دیگران که خود را مستغنی و برتر می شمارند ناپسند است.
باید عزت طلب بود و کالای خود را ارزان نفروخت.

شمس با هر کسی دم خور نمی‌شود و بر گفته های خود غیرت می ورزد. به پیشانی مصاحبش می نگرد، اگر او را اهل صدق و نیاز یافت از کیمیایش به او می بخشد. در غیر این صورت گوهرش را پنهان می کند تا چشم هر کسی بر آن نیافتد.

ای تواضُع بُرده پیش اَبْلَهان
وِیْ تَکَّبُر بُرده تو پیشِ شَهان

آن تَکَبُّر بر خَسان خوب است و چُست
هین مَرو مَعْکوس عَکسَش بَندِ توست

مثنوی‌
مولانا دیوان شمس تبریزی غزل شمارهٔ ۱۵۹


ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را
داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو
در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند
چونک طنبوری ز عشقت برنوازد تار را

گر ز آب لطف تو نم یافتی گلزارها
کس ندیدی خالی از گل سال‌ها گلزار را

محو می‌گردد دلم در پرتو دلدار من
می‌نتانم فرق کردن از دلم دلدار را

دایما فخرست جان را از هوای او چنان
کو ز مستی می‌نداند فخر را و عار را

هست غاری جان رهبانان عشقت معتکف
کرده رهبان مبارک پر ز نور این غار را

گر شود عالم چو قیر از غصه هجران تو
نخوتی دارد که اندرننگرد مر قار را

چون عصای موسی بود آن وصل اکنون مار شد
ای وصال موسی وش اندرربا این مار را

ای خداوند شمس دین از آتش هجران تو
رشک نور باقی‌ست صد آفرین این نار را
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست

آب خَضِر نصیبه ی اسکندر آمدی

حافظ
مُتّهم کن نَفْس خود را ای فتٰی
مٍتّهم کم کن جزای عدل را

توبه کن ، مردانه سر آور به ره
که فَمَنْ یَعْمَل بِمِثقالٍ یَرَه

ای
جوان ، نَفْس خود را متّهم کن . یعنی خود را مورد محاسبه و مؤاخذه قرار بده نه آنکه جزایی که با عدل الهی مقرّر شده نکوهش کنی . مردانه توبه کن و به راه هدایت درآی ، زیرا هر کس عملی را به اندازه‌ی ذرّه‌ای انجام دهد ، جزای آن را ببیند .

مثنوی دفتر ششم
کریم زمانی

مقتبس از آیه‌ی ۷و۸ سوره‌ی زلزال :

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ، وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

پس
هر كس به سنگينى يک ذره عمل خيرى كرده باشد آن را مى بيند . و هرکس هم‌وزن ذره ای بدی کند، آن بدی را ببیند .

كلمه (مثقال ) به معناى هر وسيله‌اى است كه با آن وزن‌ها را مى‌سنجند، و كلمه (ذره ) به معناى آن دانه هاى ريز غبار است، كه در شعاع آفتاب ديده مى شود، البته اين كلمه به معناى مورچه هاى ريز نيز مى‌آيد.
آيه مورد بحث مى فهماند كه از كليت ارائه اعمال هيچ عملى نه خير و نه شر نه كوچک و نه بزرگ حتى به سنگينى ذره استثناء نمى‌شود و نيز حال هر يک از صاحبان عمل خير و عمل شر را در يک جمله مستقل بيان نموده، جمله را به عنوان يک ضابطه و قاعده كلى كه مورد هيچ خصوصيتى ندارد ، ذكر مى‌فرمايد.
در اينجا اين سؤال به ذهن مى‌رسد كه در آيات شريفه قرآن آياتى هست كه با اين ضابطه كلى سازگار نيست، از آن جمله آياتى كه دلالت دارد بر حبط و بى‌نتيجه شدن اعمال خير به خاطر پاره اى عوامل، و آياتى كه دلالت دارد بر انتقال اعمال خير و شر اشخاص به ديگران، مانند انتقال حسنات قاتل به مقتول، و گناهان مقتول به قاتل، و آياتى كه دلالت دارد بر اينكه در بعضى توبه كاران گناه مبدل به ثواب مى شود .
جواب اين است كه آيات مذكور حاكم بر اين دو آيه است، و بين دليل حاكم و محكوم منافاتى نيست، مثلا آياتى كه دلالت دارد بر حبط اعمال، شخص صاحب عمل خير را از مصاديق كسانى مى‌كند كه عمل خير ندارند، و چنين كسى عمل خير ندارد تا به حكم آيه مورد بحث آن را ببيند، و همچنين قاتلى كه نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خير انجام دهد، اعمال خيرش را به مقتول مى دهند، و خودش عمل خيرى ندارد تا آن را ببيند، وَ كارى كه گناهش مبدل به حسنه مى شود، براى اين است كه گناه موافق ميل او نبوده، عواملى خارجى باعث گناهكارى او شدند، و آن عوامل كار خير، موافق طبعشان نيست، ولى چون مى خواستند در بين مردم نيكوكار و موحد باشند، و بلكه رئيس و رهبر آنان باشند، لذا با زبان شكار حرف زدند، پس خوبيهاشان از خودشان نيست، لذا در قيامت بديهاى توبه كاران را به آن عوامل مى دهند، و خوبيهاى آن عوامل را به توبه كاران، در نتيجه توبه كاران گناهى ندارند تا به حكم آيه مورد بحث در قيامت آن را ببينند، و نيز عوامل شر، كار خيرى ندارند، تا به حكم آيه مورد بحث آن را ببينند - دقت فرماييد.

تفسیر المیزان
علامه طباطبائی

#قرآن_در_مثنوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرمان آمد که:
"یا آدم، اکنون که قدم در کوی عشق نهادی از بهشت بیرون شو، که این سرای راحت است و عاشقانِ درد را با سلامت دار السلام چه کار؟"
همواره حلق عاشقان در حلقه دام بلا باد

عشقت به در من آمد و در درزد
در باز نکردم آتش اندر در زد

📒 سخنان پير هرات
#خواجه_عبدالله_انصاری
بایزید بسطامی را گفتند: درویشی چیست؟

گفت آنکه کسی را در کنج خویش پای به گنجی فرو شود، و در آن گنج گوهری یابد، آن را #محبت گویند. هرکه آن گوهر یافت او درویش است
03 - An Delbare Man (Tasnif).mp3
آن دلبر من، آمد بر من!
زنده شد از او بام و در من!

• تصنیف : آن دلبر من
• آواز : همایون شجریان
• آلبوم : ای جان جان بی من مرو
• آهنگساز : سعید فرجپوری
خواهم به تو اظهار کنم درد و غم عشق
ترسم که کند در تو سرایت الم عشق

یک شب غم دل خواندی و خـوناب فشاندی
ای دیده تو محرم نشدی در حرم عشق


بر لوح دلم حرف دگر نقش نبندد
بشکست قلم چون به سرآمد رقم عشق


عاشق کم خود گیرد و منت نه پذیرد
ای آنکه نگیری کم خود،گیر کم عشق


هرکس که دلش واقف اسرار وجود است
خواهد عدم خویش و نخواهد عدم عشق


منزل نکند در دل ارباب تنـــعم
با خسته دلان ساخته بنگر کرم عشق


با عشق بسازیم و به جز عشق نبازیم
خوردیم در این باب چو رازی قسم عشق




دیوان عاقل خان رازی خوافی. شاعر قرن یازدهم هجری ـــــ صفحه135
درها همه بسته‌اند الا دَرِ تو
تا رَهْ نَبَرَد غریب الّا بَرِ تو

ای در کَرَم و عزّت و نوراَفشانی
خورشید و مَه و ستاره‌ها چاکر تو


#مولانا
دست در عمل زن تا اخلاص ظاهر شود.
دست در اخلاص زن تا نور ظاهر شود.

#ابوالحسن_خرقانی
جام شراب عشق قلب عاشق است، نه عقل او!
و نه حس او!
چرا که قلب بی وقفه در تپش است و از حالی به حال دیگر می افتد.

ابن عربی
تا زروی شاهد غیبی کنی
کشف حجاب

اوّلت پوشیده چون اسرار
می باید شدن


#عمادالدین_نسیمی
عالمي خوشتر از آن نيست كه من باشم و دوست
اين بهشتی است كه درعالم امكان من است

آمد ورفت و دلم برد وكنون حاصل وصل
اشك گرمی است كه بنشسته بدامان من است

#عماد خراسانی
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو
وی دیده موافقت بکن جیحون شو

ای جان تو عزیزتر نه‌ای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو

#ابوسعید_ابوالخیر
مانند فرزندی که محتاج نگهداری ست
این گریه های بی دلیل از روی ناچاری ست

رنج بیابان دیدن و با کوه جنگیدن ...
عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری ست ! ...


#حسین_دهلوی

غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

مرجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند

#طبیب_اصفهانی