غریبی بس مرا دلگیر دارد
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک ! از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامنگیر دارد
#بابا_طاهر
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک ! از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامنگیر دارد
#بابا_طاهر
دلا غافل ز سُبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملایک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل ؟
#باباطاهر
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملایک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل ؟
#باباطاهر
گفتند: محبت را نشان چیست؟
گفت: آنکه به نکویی زیادت نشد
و به جفا نقصان نگیرد.
#ذكر_یحیی_معاذ_رازی
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
گفت: آنکه به نکویی زیادت نشد
و به جفا نقصان نگیرد.
#ذكر_یحیی_معاذ_رازی
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
#فاضل_نظری
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
#فاضل_نظری
سودای میان تهی ز سَر بیرون کُن
از ناز بِکاه و در نیازْ افزون کُن
استاد تو عشق است، چو آنجا برسی
او خود به زبان حالْ گوید چون کُن
#شهاب_الدین_سهروردی
از ناز بِکاه و در نیازْ افزون کُن
استاد تو عشق است، چو آنجا برسی
او خود به زبان حالْ گوید چون کُن
#شهاب_الدین_سهروردی
خداوندا...
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
خداوندا...
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
اگر تو را از خوف دوزخ می پرستم،
در دوزخم بسوز
و اگر به اميد بهشت می پرستم،
آن را بر من حرام کن
و اگر از برای تو تو را می پرستم،
جمال باقی از من دريغ مدار
من دل نگاه می دارم نه گِل
یا رب...
یا دلم حاضر کن
یا نماز بی دل قبول کن
بانو #رابعه_عدویه
#تذکرة_الاولیاء
نتوان ز جفای چرخ گردنده گریخت
دست ستمش به عقل بر نتوان بیخت
آن طاس نگون به گردن آویخته باد
چون سطل که آب روی مردم همه ریخت
#ظهیر_فاریابی
دست ستمش به عقل بر نتوان بیخت
آن طاس نگون به گردن آویخته باد
چون سطل که آب روی مردم همه ریخت
#ظهیر_فاریابی
غنچه با لبخند میگوید: تماشایم کنید!
گل بتابد چهره همچون چلچراغ:
-یک نظر در روی زیبایم کنید!
سروناز
-سرخوش و طناز- می بالد به خویش:
-گوشه ی چشمی به بالایم کنید!
باد نجوا می کند در گوش برگ:
-سر در آغوش گلی دارم،کنار چتر بید،
راه دوری نیست، پیدایم کنید!
آب گوید:
زاری ام را بشنوید!
گوش بر آوای غمهایم کنید!
پشت پرده، باغ اما،
در هراس ...
باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ ها هم حرف هایی می زنند
گوش کن!
خاموش ها گویا ترند!
از در و دیوارمی بارد سخن.
تا کجا دریابد آن را جان من.
در خموشی های من فریاد هاست.
آن که دریابد چه می گویم کجاست؟
آشنایی با زبان بی زبانانی چو ما
دشوار نیست.
چشم و گوشی هست مردم را،دریغ،
گوشها، هشیار نه
چشم ها بیدار نیست!!
#فریدون_مشیری
گل بتابد چهره همچون چلچراغ:
-یک نظر در روی زیبایم کنید!
سروناز
-سرخوش و طناز- می بالد به خویش:
-گوشه ی چشمی به بالایم کنید!
باد نجوا می کند در گوش برگ:
-سر در آغوش گلی دارم،کنار چتر بید،
راه دوری نیست، پیدایم کنید!
آب گوید:
زاری ام را بشنوید!
گوش بر آوای غمهایم کنید!
پشت پرده، باغ اما،
در هراس ...
باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ ها هم حرف هایی می زنند
گوش کن!
خاموش ها گویا ترند!
از در و دیوارمی بارد سخن.
تا کجا دریابد آن را جان من.
در خموشی های من فریاد هاست.
آن که دریابد چه می گویم کجاست؟
آشنایی با زبان بی زبانانی چو ما
دشوار نیست.
چشم و گوشی هست مردم را،دریغ،
گوشها، هشیار نه
چشم ها بیدار نیست!!
#فریدون_مشیری
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست؟ ندانم
غمم اینست که چون ماه نو انگشت نمایی
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم
َعماد_خراسانی
از چه با دشمن جانم شده ام دوست؟ ندانم
غمم اینست که چون ماه نو انگشت نمایی
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم
َعماد_خراسانی
غلامِ آن سٙبُکْ روحم، که با من سَرْ گران دارد
جوابش تلخ و پِنداری، شِکَر زیرِ زبان دارد
مرا گر دوستی با او، به دوزخ میبَرَد شاید
به نقد اَندَر بهشتاست آن، که یاری مهربان دارد
کسی را کهاختیاری هست وُ محبوبی وُ مشروبی
مُراد از بخت وُ حَظ از عُمر وُ مقصود از جهان دارد
#سعدی
غلامِ آن سٙبُکْ روحم، که با من سَرْ گران دارد
جوابش تلخ و پِنداری، شِکَر زیرِ زبان دارد
مرا گر دوستی با او، به دوزخ میبَرَد شاید
به نقد اَندَر بهشتاست آن، که یاری مهربان دارد
کسی را کهاختیاری هست وُ محبوبی وُ مشروبی
مُراد از بخت وُ حَظ از عُمر وُ مقصود از جهان دارد
#سعدی
بر سر آتش تو ، سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ، ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را ، به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز وصل تو خشنود نکرد
#مولانا
آب بر آتش تو ، ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را ، به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز وصل تو خشنود نکرد
#مولانا
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
میمیرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بودهام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدان گونه وفادار بمیرم.
#سیمین_بهبهانی
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
میمیرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بودهام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدان گونه وفادار بمیرم.
#سیمین_بهبهانی
مقام ظالم آخر بر ضعیفان است ارزانی
که چون آتش زپا افتد به خاکستردهد جا را
بیدل دهلوی
که چون آتش زپا افتد به خاکستردهد جا را
بیدل دهلوی
صائب سخنی کز دل بی مغز تراود
دودی است که از بوته خاشاک برآید
صائب تبریزی
دودی است که از بوته خاشاک برآید
صائب تبریزی