خوانساری _ بی همزبان (دشتی)
@baritonmosighi
"بی همزبان"
دشتی
خواننده: #محمودی_خوانساری
شعر: #شهریار
#حبیب_الله_بدیعی
#فرهنگ_شریف
#منصور_صارمی
#جهانگیر_ملک
گوینده : #فخری_نیکزاد
صدابردار : #محمد_جهانفرد
دشتی
خواننده: #محمودی_خوانساری
شعر: #شهریار
#حبیب_الله_بدیعی
#فرهنگ_شریف
#منصور_صارمی
#جهانگیر_ملک
گوینده : #فخری_نیکزاد
صدابردار : #محمد_جهانفرد
آوازی در #بیات_اصفهان که شعرش را #صائب گفته و به غایت زیباست و زخمه بهشتی #جلیل_شهناز، آواز استاد #عبدالوهاب_شهیدی را همراهی می کند.این آواز زیبا حدود ۴۷سال قدمت دارد.بی گمان موسیقی آوازی ایران وامدار #استادعبدالوهاب_شهیدی است.
گویندگی شعرها را بانو #فخری_نیکزاد به عهده دارند.
چندان که بهارست و خزان است درین باغ
چشم و دل شبنم نگران است درین باغ
پیداست ز دامن به میان بر زدن گل
کآماده پرواز خزان است درین باغ
صد رنگ سخن درلب هر برگ گلی هست
فریاد که گوش تو گران است درین باغ
هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
سوسن که سراپای زبان است درین باغ
گویندگی شعرها را بانو #فخری_نیکزاد به عهده دارند.
چندان که بهارست و خزان است درین باغ
چشم و دل شبنم نگران است درین باغ
پیداست ز دامن به میان بر زدن گل
کآماده پرواز خزان است درین باغ
صد رنگ سخن درلب هر برگ گلی هست
فریاد که گوش تو گران است درین باغ
هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
سوسن که سراپای زبان است درین باغ
Telegram
attach 📎
تا کی در انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
محمدرضا شجریان
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جانسوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سر سازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
شرمم کشد که بی تو نفس می کشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
گل های تازه ۵۴
«شب زنده دار»
آواز: استاد #محمدرضاشجریان
گوینده: #فخری_نیکزاد
کلام: استاد #شهریار
صدابردار: #ایرج_فهیمی
سال اجرا: شهریور ۱۳۵۲
دشتی
اساتید نوازنده:
تار: #فرهنگ_شریف
تنبک: #جهانگیر_ملک
ویولن: #حبیبالله_بدیعی
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جانسوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سر سازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
شرمم کشد که بی تو نفس می کشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
گل های تازه ۵۴
«شب زنده دار»
آواز: استاد #محمدرضاشجریان
گوینده: #فخری_نیکزاد
کلام: استاد #شهریار
صدابردار: #ایرج_فهیمی
سال اجرا: شهریور ۱۳۵۲
دشتی
اساتید نوازنده:
تار: #فرهنگ_شریف
تنبک: #جهانگیر_ملک
ویولن: #حبیبالله_بدیعی
_استادشجریان
@Shajarian
گلهای تازه : برنامه شماره ۸۵
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
#گلهای_تازه برنامه شماره ۵۴
#شب_زنده_دار
مایه دشتی
باصدای #محمدرضا_شجریان
آهنگ و ویولن #حبیب_الله_بدیعی
تار #فرهنگ_شریف
ضرب #جهانگیر_ملک
غزل #استاد_شهریار
گوینده #فخری_نیکزاد
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
#گلهای_تازه برنامه شماره ۵۴
#شب_زنده_دار
مایه دشتی
باصدای #محمدرضا_شجریان
آهنگ و ویولن #حبیب_الله_بدیعی
تار #فرهنگ_شریف
ضرب #جهانگیر_ملک
غزل #استاد_شهریار
گوینده #فخری_نیکزاد
شهیدی _گلهای تازه ۱۰۳_ماهور (زندگی)
@Jane_oshaagh
گلهای شجریان ۵۹ | گلهای تازه ۷۵
Mohammad Reza Shajarian
برنامه #گلهای_تازه 75 در آواز افشاری
آواز: محمدرضا #شجریان 🎤
ویولن: حبیبالله #بدیعی
تار: جلیل #شهناز
تنبک: جهانگیر #ملک
گوینده: #فخری_نیکزاد
غزل آواز: #مولانا
مطلع غزل آواز:
همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
همه شب دیدهی من بر فلک استاره شمرد
آواز: محمدرضا #شجریان 🎤
ویولن: حبیبالله #بدیعی
تار: جلیل #شهناز
تنبک: جهانگیر #ملک
گوینده: #فخری_نیکزاد
غزل آواز: #مولانا
مطلع غزل آواز:
همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
همه شب دیدهی من بر فلک استاره شمرد
_استادشجریان
@Shajarian
گلهای تازه : برنامه شماره ۸۵
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
گلهای تازه_برنامه شماره 60
@jarasmusic
«گلهای تازه»_ برنامه شماره ۶۰
خواننده: #محمدرضا_شجریان
شعر آواز: #سعدی
گوینده متن : #فخری_نیکزاد
گوینده برنامه: #فریدون_توفیقی
دستگاه/آواز: بیات اصفهان
نوازندگان :
#حبیب_الله_بدیعی: ویولن
#منصور_صارمی: سنتور
#احمد_عبادی: سهتار
#جهانگیر_ملک: تنبک
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودهست از ولوله آسودهست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
💠سعدی
💠آواز استاد جان شجریان
خواننده: #محمدرضا_شجریان
شعر آواز: #سعدی
گوینده متن : #فخری_نیکزاد
گوینده برنامه: #فریدون_توفیقی
دستگاه/آواز: بیات اصفهان
نوازندگان :
#حبیب_الله_بدیعی: ویولن
#منصور_صارمی: سنتور
#احمد_عبادی: سهتار
#جهانگیر_ملک: تنبک
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودهست از ولوله آسودهست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
💠سعدی
💠آواز استاد جان شجریان
گلپا تازه ۲۴ همراز عشق(ابوعطا)
@Jane_oshaagh
#گلپا
گلهای تازه ۲۴
همراز عشق
ابوعطا
آواز : ترسم که اشک در غم ما پرده در شود #حافظ
اشعار متن : #حافظ
نوازندگان :
#فرهنگ_شريف: تار
#اسداله_ملک: ویلون
#فصل_اله_توکل: سنتور
#افتتاح و #جهانگیرملک:
ضرب
آهنگ ابتدای برنامه : #اسداله_ملک
صدا برداران :
#حسين_محبی #محمد_جهانفرد
گوینده : #فخری_نیکزاد
گلهای تازه ۲۴
همراز عشق
ابوعطا
آواز : ترسم که اشک در غم ما پرده در شود #حافظ
اشعار متن : #حافظ
نوازندگان :
#فرهنگ_شريف: تار
#اسداله_ملک: ویلون
#فصل_اله_توکل: سنتور
#افتتاح و #جهانگیرملک:
ضرب
آهنگ ابتدای برنامه : #اسداله_ملک
صدا برداران :
#حسين_محبی #محمد_جهانفرد
گوینده : #فخری_نیکزاد
گلهای محمدرضا شجریان ۶۸ | گلهای تازه ۱۰۶
@matalebzib
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
گلهای تازه 106
شعر:حافظ
استاد_#محمدرضا_شجریان
تار:#فرهنگ_شریف
سنتور:#منصور_صارمی
دکلمه:#فخری_نیکزاد
تنبک:#جهانگیر_ملک
ویولن:#پرویز_یاحقی
منصور صارمی (۱۳۱۳ – ۴ آبان ۱۳۷۸) موسیقیدان و نوازندهٔ سنتور اهل ایران بود
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای
که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد
گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
گلهای تازه 106
شعر:حافظ
استاد_#محمدرضا_شجریان
تار:#فرهنگ_شریف
سنتور:#منصور_صارمی
دکلمه:#فخری_نیکزاد
تنبک:#جهانگیر_ملک
ویولن:#پرویز_یاحقی
منصور صارمی (۱۳۱۳ – ۴ آبان ۱۳۷۸) موسیقیدان و نوازندهٔ سنتور اهل ایران بود
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای
که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد
گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد