تو نه تنها چراغ روز منی
تو پیالهٔ لبالب از آبی
تو دو چشم لبالب از خوابی
نم نم ابر دلفروز منی
تو غروب خوش بدون شبی
برگ های نرفته بر بادی
عهدهای نرفته از یادی
تو سلام میانهٔ دو لبی
تو خروش منی و شور منی
من همان لرزه های موی توام
باد لغزنده بر گلوی توام
آرزوهای بلند دور منی
چون پیامِ امیدواران است
آنچه در های های باران است
پاریس- ژوئیه ۱۹۵۳
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
تو پیالهٔ لبالب از آبی
تو دو چشم لبالب از خوابی
نم نم ابر دلفروز منی
تو غروب خوش بدون شبی
برگ های نرفته بر بادی
عهدهای نرفته از یادی
تو سلام میانهٔ دو لبی
تو خروش منی و شور منی
من همان لرزه های موی توام
باد لغزنده بر گلوی توام
آرزوهای بلند دور منی
چون پیامِ امیدواران است
آنچه در های های باران است
پاریس- ژوئیه ۱۹۵۳
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
تو سفر کردی و بوی تو هنوز
در گریبان من آویخته است
خانه خالی شد و خاموشیِ سرد
سُرب در سینهٔ من ریخته است
نیست جز گرمی خاکستر باد
برف می بارد با نرمی و ناز
تو سفر کردی و بوی تو هنوز
می رود از در و می آید باز...
لندن ۱۹۵۹
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
در گریبان من آویخته است
خانه خالی شد و خاموشیِ سرد
سُرب در سینهٔ من ریخته است
نیست جز گرمی خاکستر باد
برف می بارد با نرمی و ناز
تو سفر کردی و بوی تو هنوز
می رود از در و می آید باز...
لندن ۱۹۵۹
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
#کتاب_نوشته
بیایید تا اعتقاد بیاوریم که لذّتهایی هست بسی بزرگتر و پایندهتر و والاتر از لذّتهای موردِ پسندِ فرومایگان، و آن لذّتِ اندیشه به حالِ محرومان و از یاد رفتگان است، لذّتِ دفاع از حقیقت و عدالت.
بکوشیم تا زانُوانمان نلرزد. سرِ خود را بلند نگاه داریم، در دورانهای دشوارِ زندگی است که نموده میشود مرد کیست و نامَرد، کی.
#ایران_را_از_یاد_نبریم
دکتر #محمد_علی_اسلامی_ندوشن
بیایید تا اعتقاد بیاوریم که لذّتهایی هست بسی بزرگتر و پایندهتر و والاتر از لذّتهای موردِ پسندِ فرومایگان، و آن لذّتِ اندیشه به حالِ محرومان و از یاد رفتگان است، لذّتِ دفاع از حقیقت و عدالت.
بکوشیم تا زانُوانمان نلرزد. سرِ خود را بلند نگاه داریم، در دورانهای دشوارِ زندگی است که نموده میشود مرد کیست و نامَرد، کی.
#ایران_را_از_یاد_نبریم
دکتر #محمد_علی_اسلامی_ندوشن