معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ابتدای عشق چنان بود که عاشق معشوق را از بهر خود خواهد و این کس عاشق خود است بواسطه معشوق،
ولیکن نداند که میخواهد که اورا در راه ارادت خود کاربرد.

کمال عشق چون بتابد کمترینش آن
بود که خود را برای او خواهد ودر راه رضای او جان دادن بازی داند!
عشق این بود.

باقی هذیان بُود و علت.!

#سوانح العشق.شیخ احمدغزالی
بارگاه عشق ، ایوان جان است
كه در ازل ارواح را داغ « الست بربكم» آنجا
باز نهاده است.
اگر پرده ها شفاف افتد، او نیز از درون حجب بيرون آید.!
و اینجا سرّی بزرگ است كه عشق این حدیث از درون بيرون آید، و عشق خلق از برون در درون رود.!

اما پیدا است كه تا كجا تواند رفت، نهایت او تا شغاف و شغاف پردة بيرونی دل است!
ْ
كه قرآن در حق زلیخا بیان كرد: « قد شغفها حُبّا»

و دل وسط ولایت است و منزل اشراق عشق، تا بدو بود. و اگر تمام
حجاب ها برخیزد و نفس نیز دركار آید.!
اما عمری باید در این حدیث تا نفس
در راه عشق آید.
مجال دنیا و خلق و شهوات در پرده های بيرونی دل بود،و نادر بودكه به دل رسد و خود هرگز نرسد. !!



#سوانح_العشق
#شیخ_احمد_غزالی
عاشق تا به خودِ خود بوَد، احکام فراق و وصال و قبول و ردّ و قبض و بسط و اندوه و شادی و این معانی بر او روا بوَد و او اسیر وقت بود.
چون وقت بر او درآید تا وقت چه حکم دارد او را به حکم و رنگ وقت باید بود او را به رنگ خود کند و حکم و ارادت وقت را بوَد.

در راه فنا از خود این احکام محو افتد و این اضداد برخیزد زیرا که مجلس طمع و علّت است. چون از او در خود وا خود آید راه به خود از او بوَد و بر او بوَد. این احکام فراق و وصال اینجا چه کند؟ قبول و ردّ او را کی گیرد؟ قبض و بسط و اندوه و شادی به گرد سرا پرده دولت او کی گردد؟!

اینجا او خداوند وقت بود چون به آسمان دنیا نزول کند بر وقت در آید نه وقت بر او در آید و او از او فارغ بوَد. بل وجودش بدو بوَد و از او بود و این مگر فراق این حال بوَد و فناش ازو بوَد و در او بود. این را اختفا در کُنه الاّ گویند. و گاه موی شدن در زلفِ معشوق خوانند. چنانکه گفت:

از بس که کشیدیم ز زلف تو ستم
مویی گشتیم از آن دو زلفین بغم

زین پس چه عجب اگر بوَم با تو به هم
در زلف یکی موی چه افزون و چه کم.....


#جناب_احمد_غزالی
#سوانح_العشق
حقیقت عشق چون پیدا شود عاشق قوت معشوق آید نه معشوق قوت عاشق!
زیرا که عاشق در حوصله ی معشوق تواند گنجید اما معشوق در حوصله ی عاشق آتش آمد.
قوت او در دوری اشراق است،
طلایه ی اشراق او را میزبانی کند و دعوت کند،
و او بپر همت خود در هوای طلب او پرواز عشق می زند، اما پرش چندان باید تا بدو رسد،
چون بدو رسید، نیز او را روشنی نبود !
روشنی آتش را بود در او،
و او را نیز قوتی نبود،
قوت آتش را بود
و این بزرگ سری است...

اینجا عاشق یک نفس  معشوق خود گردد،
کمال او این است.

#سوانح العشق_ غزالی