معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.19K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گفتم مرو، رفتی و بد بیراه رفتی
بس تند مى رانی نگه کن تا نیفتی

بوی بهاران بود و ذوقِ میگساران
یادش بخیر آنگه که چون گل می شکفتی

هنگام بیدارى ست ای گم کرده دیدار
چون چشمِ بختِ من عجب بیگاه خفتی

خود را ز چشم ِ خویشتن نتوان نهان کرد
گیرم خدارا نیز از خود می نهفتی

بر فرق ِ همراهان چه آواری فرو ریخت
برفی که از بام ِ سرای خویش رُفتی

باور نمی آید هنوزم از دل ِتو
کز مهر ِ یاران ِکهن دل بر گرفتی

قدر تو من می دانم و می گویمش باز
تا کس نگوید گفتنی ها را نگفتی

چون گوشواری زینت ِگوش ِ زمانه ست
آن قیمتی دُرهای بی همتا که سُفتی

عهد و عطای ِ حاکمان چندان نپاید
از مهر ِ مردم تن مزن گفتم، شنفتی!

اشک ِ روان سایه پیک ِ مهربانى ست
از دیده افتادی ولی از دل نرفتی

#هوشنگ_ابتهاج
ز سرگذشت چمن، دل به درد می آید
ببند پنجره را باد سرد می آید!

دریغ باغ گل سرخ من که در غم او
همه زمین و زمان زار و زرد می آید

نمی رود ز دل من صفای صورت عشق
و گر بر آینه باران گرد می آید

به شاهراه طلب نیست بیم گمراهی
که راه با قدم رهنورد می آید

تو مرد باش و میندیش از گرانی درد
همیشه درد به سروقت مرد می آید!

دگر به سوز دل عاشقان که خواهد خواند
دلم ز ناله ی بلبل به درد می آید ...

#هوشنگ_ابتهاج
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ
ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽﺷﻤﺮﻳﻢ!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ!!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻧﮓ
ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺯﺩﻳﻢ ﻭ ﻛﻠﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽﺧﻨﺪﻳﺪﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﻪ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﻴﻢ...!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ
ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ ﻭ ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ "ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ...
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ
ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ!!!
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ، ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ؟
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮﯼ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻮﻧﺪ...
کم نشد
از گریه اندوهی
که در دل داشتم....

پاک نتوان کرد با دامانِ تر، آیینه را....

#صائب_تبریزی
بسیار در دل آمد
از اندیشه‌ها و رفت.....


نَقشی که آن نمی‌رود
از دل نشان توست...!

#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق..
عشق می آفریند...

عشق..
زندکی می بخشد....

زندگی..
رنج به همراه دارد...

رنج..
دلشوره می آفریند...

دلشوره..
جرات می بخشد..‌.

جرات..
اعتماد به همراه دارد ...

اعتماد..
امید می‌آفریند...

امید..
زندگی می‌بخشد...

زندگی..
عشق می‌آفریند...

عشق..
عشق می‌آفریند...

#مارگوت_بیکل
#احمد_شاملو


روزگارتون مالامال از عاشقانه های ماندگار...
چون قصد به جان من کند چشمش
دل گیرم و کارزار درگیرم

گرچه به نمی‌رود مرا کاری
بر بو که هزار کار درگیرم

صد مشعله از جگر برافروزم
صد شمع ز روی یار درگیرم

#عطار_نیشابوری
ای برادر، عزیز چون تو بسی ست
در جهان هر کسی عزیزِ کسی ست

هوس روزگار خوارم کرد
روزگارست و هر دمش هوسی‌ست

عنکبوت زمانه تا چه تنید
که عقابی شکستهٔ مگسی‌ست

به حساب من و تو هم برسند
که به دیوان ما حسابرسی ست

هر نفسی عشق می کشد ما را
همچنین عاشقیم تا نفسی ست

کاروان از روش نخواهد ماند
باز راه است و غلغل جرسی ست

آستین بر جهان برافشانم
گر به دامان دوست دسترسی ست

تشنه ی نغمه های اوست جهان
بلبل ما اگرچه در قفسی ست

سایه بس کن که دردمند ونژند
چون تو در بند روزگار بسی ست...

#هوشنگ_ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید ...

#هوشنگ_ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا چند حسابِ بود و نابود کنم
وقت است که با این همه بدرود کنم

از آزادی
بهره‌ام این شد؛
که به حبس بنشینم و
سیگارش را دود کنم ...

#هوشنگ_ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اي كاش كه بازآيي و من پاي تو بوسم
چون سايه ي زلف تو، قدمهاي تو بوسم ...


آواز #استادبنان
شعر #اهلی_شیرازی
مایه #بیات_اصفهان
«دل خراب»

دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده
خیلی وقته دل تنگم نغمه شادی نخونده
بس که هر شب تا سحر خدا خدا کرده دل من
دیگه در سینه سوزان آه و فریادی نمونده
آه و فریادی نمونده
تو جهان شب فروشان دل پی چراغ میگرده
تو کویر خشک و سوزان به امید باغ میگرده
من کلام عاشقی را توی سینه ام نوشتم
من به خاطر تو جانا حتی از خودم گذشتم
حتی از خودم گذشتم

دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده
خیلی وقته دل تنگم نغمه شادی نخونده

دل شکسته آخه بس که دلهای شکسته دیده
نا امیده بس که درهای امید و بسته دیده

تو جهان شب فروشان دل پی چراغ میگرده
تو کویر خشک و سوزان به امید آب میگرده
من کلام عاشقی را توی سینه ام نوشتم
من به خاطر تو جانا حتی از خودم گذشتم
حتی از خودم گذشتم...



آواز #استادگلپا
ترانه #مهدخت_مخبر
آهنگ #علی_تجویدی
.
‏دشمن دوست نما را، نتوان كرد علاج!
شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد!؟

#صائب_تبریزی
آتشی در دل است و جان سوزد
دل چنین سوخت جان چه سان سوزد

عشق او آتشی است جان سوزی
رشتهٔ شمع جان از آن سوزد

گوئیا عود مجمر عشقم
که مرا خوش در این میان سوزد

آتش عشق چون بر افروزد
عالمی را به یک زمان سوزد

آه دل سوز عاشقان بشنو
تا تو را دل به عاشقان سوزد

بر جگر داغ عشق او دارم
دلم از بهر این نشان سوزد

نام غیرش چو بر زبان آرم
آتش غیرتش زبان سوزد

سخن گرم من روان می خوان
که دل سوخته را روان سوزد

نعمت الله اگر چنین نالد
نفسش جملهٔ جهان سوزد

حضرت شاه نعمت‌الله ولی
‍ در سَفَرِ هوایِ تو بی‌خَبَرم، به جانِ تو
نیک مُبارک آمده‌‌ست این سَفَرم به جانِ تو

لَعْلْ قَبا سَمَر شُدی چون که دَران کَمَر شُدی
کُشتهٔ زار در میانْ زان کَمَرم، به جانِ تو

همچو قَمَر بَرآمدی، بر قَمَران سَر آمدی
همچو هِلالْ زارْ منْ زان قَمَرم، به جانِ تو

خُشک و تَرَم خیالِ تو، آیِنهٔ جَمالِ تو
خُشک لَبَم زِ سوزِ دل، چَشم تَرَم، به جانِ تو

تا تو زِ لَعْلِ بَسته اَت، تَنگِ شِکَر گُشاده‌یی
چون مگسِ شِکَسته پَر بر شِکَرم، به جانِ تو

‌دامْ همیشه تا، آفتِ بال و پَر بُود
رَسته شود زِ دامِ تو بال و پَرَم، به جانِ تو

در تبریز شَمسِ دین، هست چراغِ هر سَحَر
طالِبِ آفتابْ من چون سَحَرم، به جان تو


- مولانا جلال‌الدین محمد بن محمد، دیوان شمس تبریزی، غزل شماره‌ی ۲۱۵۱.
عاشق تا به خودِ خود بوَد، احکام فراق و وصال و قبول و ردّ و قبض و بسط و اندوه و شادی و این معانی بر او روا بوَد و او اسیر وقت بود.
چون وقت بر او درآید تا وقت چه حکم دارد او را به حکم و رنگ وقت باید بود او را به رنگ خود کند و حکم و ارادت وقت را بوَد.

در راه فنا از خود این احکام محو افتد و این اضداد برخیزد زیرا که مجلس طمع و علّت است. چون از او در خود وا خود آید راه به خود از او بوَد و بر او بوَد. این احکام فراق و وصال اینجا چه کند؟ قبول و ردّ او را کی گیرد؟ قبض و بسط و اندوه و شادی به گرد سرا پرده دولت او کی گردد؟!

اینجا او خداوند وقت بود چون به آسمان دنیا نزول کند بر وقت در آید نه وقت بر او در آید و او از او فارغ بوَد. بل وجودش بدو بوَد و از او بود و این مگر فراق این حال بوَد و فناش ازو بوَد و در او بود. این را اختفا در کُنه الاّ گویند. و گاه موی شدن در زلفِ معشوق خوانند. چنانکه گفت:

از بس که کشیدیم ز زلف تو ستم
مویی گشتیم از آن دو زلفین بغم

زین پس چه عجب اگر بوَم با تو به هم
در زلف یکی موی چه افزون و چه کم.....


#جناب_احمد_غزالی
#سوانح_العشق
به فرزندانتان بگویید" دوستت دارم" ....
بگویید "عاشقش هستید"
او خودش متوجه آن نمی‌شود.

عشق مامان کیه ؟
عزیز بابا کیه ؟
می‌دونی من خیلی دوستت دارم.
من عاشق این دخترم.
من به این پسر گلی افتخار می‌کنم.

وقتی این حرفهای خوشگل را به فرزندتان می‌گویید؛ او خوشحال میشه، ذوق می‌کنه، می‌خنده و...
و باعث ایجاد صمیمیت عاطفی بین فرزند با پدرومادر میشه، که برای زمان نوجوانیش لازمه.

او یاد میگیرد در بیرون از خانه به دنبال محبت ‌نگردد و عشق را داخل خانه جستجو کند

وقتی فرزندمان را در کودکی از محبت سیراب کنیم، در نوجوانی با یک دوستت دارم دلش نمیلرزد
مشنو تو هر مکر و فسون خون را چرا شویی به خون
همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو
در گردش چوگان او چون گوی شو چون گوی شو
وز بهر نقل کرکسش مردار شو مردار شو

آمد ندای آسمان آمد طبیب عاشقان
خواهی که آید پیش تو بیمار شو بیمار شو

#مولانا
#آن_جمال_باطنی

هر کی جان دارد از گلشن جان بوی برد
هر که «أن» دارد ، دریافت که آنیم همه
#مولانا

در هر طرفی یکی نگاری است
صوفی تو نگر که « آن » که دارد؟

#مولانا

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد.

#حافظ

آن ، درین جا رمز صاحب جمال و جاذبه ای باطنی  است که خود محبوب و مراد همگانی است.

#رمزهای_غزلیات_مولانا_دکتر_مشتاق_مهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند


#مولانا
خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد

جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن
زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد

#عبید_زاکانی