نخست روز که با عشقم آشنایی شد
میانهٔ من و آسودگی جدایی شد
گرم زمانه ز بامِ فلک به زیر انداخت
شکسته های مرا عشقْ مومیایی شد
#سنجر_کاشانی
میانهٔ من و آسودگی جدایی شد
گرم زمانه ز بامِ فلک به زیر انداخت
شکسته های مرا عشقْ مومیایی شد
#سنجر_کاشانی
نخست روز که با عشقم آشنایی شد
میانهٔ من و آسودگی جدایی شد
گرم زمانه ز بامِ فلک به زیر انداخت
شکسته های مرا عشقْ مومیایی شد
#سنجر_کاشانی
میانهٔ من و آسودگی جدایی شد
گرم زمانه ز بامِ فلک به زیر انداخت
شکسته های مرا عشقْ مومیایی شد
#سنجر_کاشانی
عاشقم و شهره به یکرنگیام
سادهام و منکرِ نیرنگیام
همّت خود را چو به میزان زدم
چرخ نشایست به پاسنگیام
مار مپندار چو من تلخکام
مور نبودست به دلتنگیام
روز، سری زیرِ پَر آرَم ولی
مرغ نخسبد ز شبآهنگیام
روزم از او تیره و من چون پلنگ
شبها با اخترِ خود جنگیام
هست گلم خارِ مغیلان عشق
قهقههی کبک زند لنگیام
هندویِ آن تُرکِ ستمکارهام
«سنجر» اگر رومی اگر زنگیام
#سنجر کاشانی
سادهام و منکرِ نیرنگیام
همّت خود را چو به میزان زدم
چرخ نشایست به پاسنگیام
مار مپندار چو من تلخکام
مور نبودست به دلتنگیام
روز، سری زیرِ پَر آرَم ولی
مرغ نخسبد ز شبآهنگیام
روزم از او تیره و من چون پلنگ
شبها با اخترِ خود جنگیام
هست گلم خارِ مغیلان عشق
قهقههی کبک زند لنگیام
هندویِ آن تُرکِ ستمکارهام
«سنجر» اگر رومی اگر زنگیام
#سنجر کاشانی
احتراز از قفس و دام، کبوتر میکرد
ساده غافل ز کمینگاه که شهبازی هست
ای کبوتر خبرت کردم و رفتم، هش دار!
باز در دست شه و در پیِ اندازی هست
آسمان را نشکافی و زمین را نکَنی
در پسِ پردهی ما یابی اگر رازی هست
#سنجر_کاشانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Adolph Menzel
ساده غافل ز کمینگاه که شهبازی هست
ای کبوتر خبرت کردم و رفتم، هش دار!
باز در دست شه و در پیِ اندازی هست
آسمان را نشکافی و زمین را نکَنی
در پسِ پردهی ما یابی اگر رازی هست
#سنجر_کاشانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Adolph Menzel
#بریده غزلی_از سنجر کاشانی
حال دلم ز چاک گریبان قیاس کن
بتْوان شنید بوی گل از کوچه باغها
دانم که آفتاب نیاید برون به شب
از دیده چند در رهت آرم چراغها
خونین ز زخمِ خار، پر و بال بلبلان
در پای گلبن است گل افشانِ زاغها
#سنجر_کاشانی