معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
~~~~~~~~~

#یادشان گرامی....

شعر #اخوان_ثالث
برای دکتر #مصدق


اخوان از نسل شاعرانی بود که جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد تاثیری شگرف در شعر و زندگی شان نهاد.
او شعر «تسلی و سلام»
را برای دکتر محمد مصدق سرود.
در ادامه متن شعر را بخوانید
و با صدای اخوان ثالث بشنوید.

مهدی اخوان‌ثالث سال ۱۳۳۵پس از خفه شدن نهضت مصدق شعری را برای او و خطاب به
«پیرمحمد احمدآبادی» سرود که بعدها گفت این پیر احمدآبادی همان محمد مصدق بوده است.

متن این شعر به شرح زیر است:

دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وان ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غم‌گسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو وان حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
یک از آن قوافل پر با
ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
وان رنج بی حساب تو دردادک
چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری به جز فرار نیامد
من دانم و دلت که غمان چند
آمد ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد

#مهدی_اخوان_ثالث
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند دلم تنگ است 
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است

#اخوان_ثالث
#خاطره

{ يک شب #نصرت_رحمانی وارد کافه نادری شد و به #اخوان_ثالث گفت :
« من همين حالا سی تومن پول احتياج دارم .» اخوان جواب داد :
«من پولم کجا بود؟ برو خدا روزیت رو جای ديگه حواله کنه»
نصرت رحمانی رفت و بعد از مدتی بر‌گشت و بيست‌ تومان پول و يک خودکار به اخوان داد . اخوان گفت :
«اين پول چيه ؟ تو که پول نداشتی!»
نصرت رحمانی گفت :
«از دم در،پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بيش از سی تومن لازم نداشتم.
اين بيست‌ تومن هم بقيه پولت !
ضمنا"، اين خودکار هم توی پالتوت بود ! :) » }

📗«خاطرات طنز» - #عمران_صلاحی
زندگی هنری
بانو #هنگامه_اخوان
متولد ۱۳۳۴ فومن
خواننده شناخته شده موسیقی سنتی ایرانی
وی خواندن را از ۱۰ سالگی با آموختن آواز دشتی نزد پدرش آغاز کرد.
اولین بار پدر با او در مورد
#قمرالملوک_وزیری صحبت نمود.
#هنگامه_اخوان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی برای دیدن خواهرش به تهران رفت. در هنگام اقامت در تهران خواهرو برادرش او را تشویق به ماندن در تهران و تکمیل تحصیلات موسیقی نمودند.
وی در آزمون رادیو برای خوانندگی شرکت نمود.
در کاستی که از صدای خود ضبط وارائه کرده بود یکی از آثار استاد #تجویدی و تعدادی از ملودی‌هایی که پدرش به او آموخته بود اجرا شده بود.
هیأت داوران متشکل از پنج نفر بود:
#علی_تجویدی
#مرتضی_حنانه
#حبیب_اله_بدیعی
#جواد_معروفی
و # فلاح که همه از موسیقیدانان مطرح زمان بودند.
سه نفر از داوران او را پذیرفته ولی دو نفر از او خواستند در آزمون دیگری شرکت کند.
در آزمون دوم #هنگامـه_اخوان به دلیل ندانستن ردیف پذیرفته نشد.
او در کلاس‌های ردیف رادیو ثبت نام کرد و پس از تکمیل آموخته‌های خود در آزمون پذیرفته شد.

با تشویق استاد #تجویدی
#هنگامه_اخوان نزد
استاد #ادیب_خوانساری
(از اســاتید بزرگ مکتب آوازی اصفهان) رفت و به آموختن ردیف و تکنیک‌های آوازی پرداخت.
#ابراهیم_سرخوش(نوازندهٔ مشهورتار) اغلب کلاس را به منظــورکمک و همنوازی با هنرآموزان همراهی می‌کرد.

#هنگامه_اخوان به مدت ده سال نزد استاد #خوانساری تلمذ نمود.
کلاسها ابتدا در رادیو و سپس در منزل استاد تشکیل می‌شد.
ازسال ۱۳۵۴ #هنگامه_اخـوان شروع به خواندن در رادیو کرد و کار خود را با بازخـوانی
آثار #قمرالملوک_وزیری آغاز نمود.
همچنین با گروههای عارف به سرپرســتی
#پرویزمشکاتیان.
شـیدا به سرپرستی #محمدرضالطفی
و …به عنوان خواننده همکـاری داشت.
وی کنسرت هـــای زیادی در ایران و اروپا برگزار کرده‌است.
در سال ۱۳۶۳ از سوی آرشیو صدا وسیمــا دعوت به همکاری شد.
و هم اکنون در وزارت ارشاد به عنوان کارشناس موسیقی مشغول به کار است و به تدریس آواز نیز می‌پردازد.

استاد نصرا… #ناصح_پور در مورد وی گفته‌است:
#هنگامه_اخوان یکی از بهترین خوانندگان زن ایرانی و صدای او یادآور صدای آسمانی قمر است.
با اینحال لازم به ذکر است که عمده اثار به جای مانده از #اخوان منحصر به بازخوانی های تصنیفها و آوازهای زنده یادان
#قمرالملوک_وزیری و #روح_انگیز میشود.

خانم #هنگامه_اخوان در چهارمین مجمع عمومی کانون خوانندگان خانه موسیقی به عنوان رئیس این کانون انتخاب شد.
با خودش نوستالژی سال‌های دور را دارد. سال‌هایی که طنین صدایش در گوشه و کنار این سامان، تنهایی آدم‌ها را به نظاره می‌نشست و گاهی همدمی می‌شد بر غم آنها…
در خاطراتش «قمر» هم نقش دارد. «قمرالملوک وزیری» و آدم‌هایی که در موسیقی این بوم، بر قله نشسته‌اند هر چند امروز آثاری از «بود»شان نیست. شاید به همین دلیل باشد که وقتی از موسیقی پاپ امروز با او به گفت‌و گو بنشینید از آن انتقاد دارد و پاپ امروز را کپی دست چندم می‌داند. این شاید چیز عجیبی نباشد. ما هم اگر با بزرگانی چون «علی تجویدی، مرتضی حنانه، حبیب‌الله بدیعی، جواد معروفی، پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی »، نشست و برخاست می‌داشتیم و مهمتر از آن آواز را نزد «ادیب خوانساری» به تلمذ می‌نشستیم، چنین سلیقه‌ای پیدا می‌کردیم.

چهر‌ه‌اش پس از سالیان، هنوز همان است اما گذر سالیان، خطوط درد یا هر آنچه که خود او می‌داند را به نشانه گذاشته، عمق این درد جایی است که می‌گوید: «مادر و برادرم مرا با خود برده ­اند» مادر و برادری که با رفتن به سرایی دیگر، بخشی از سنگینی روزگار را روی پاهایش به ودیعت نهاده است.
هنوز مائیم و او! خاطرات را ورق می‌زند و ایام گذشته را در یاد جستجو می‌کند؛ می‌گوید: «زنده یاد خرم و لطفی دردانه­ های موسیقی بودند». از موسیقی خوب سالیان گذشته هم یاد می‌‌کند و آنهایی که دیگر نیستند: «امروز وقتی کارهای مرضیه و پروین را می­شنوم، بی اختیار اشک می­ریزم و نمی­توانم باور کنم که بزرگان موسیقی کنار ما نیستند. بنان، محمودی، خوانساری و دوامی رفتند. شهیدی دیگر نمی­تواند بخواند و گلپا نیز شرایط جسمی خوبی ندارد. ببینید دیگر چه کسی مانده؟»

هنرمند خاطره‌ساز سال‌های دور که حالا هم هر از گاهی در ساحتی دیگر حنجره‌اش را به کار می‌اندازد ماندن در ایران را ترجیح داده و هر چند اقامت دائم و هنری کشور آلمان را دارد اما مانده‌ است شاید بتواند با یک دست که می‌گویند صدا ندارد، صدایی بسازد که دوباره خیابان‌های خلوت پایتخت، تنهایی‌هایی‌های غم‌بار و … را خاطره کند و در گوشه ذهن به یادگار بسپارد!

#هنگامه_اخوان حالا سال‌ها از دوران جوانی فاصله گرفته و گرد پیری بر چهره‌اش نمایان است. در چشمانش لحظاتی غور می‌کنی. لحظات را به نظاره می‌نشینی. در آن اعماق چیزی شبیه حسرت، حسرت بر روزهای رفته موج می‌زند و شاید امید. امیدی به آینده. آینده‌ای که البته رسیدن به آن تلاشی بیش از آنچه در جریان است، می‌خواهد.

لحظات با «هنگامه» بودن و پرسش‌و پاسخ‌ او را با یادی از گذشته، می‌خوانیم.

– خانم #اخوان شما هیچوقت با هنرمندی چون همایون خرم کار نکردید. چرا؟

من شاگرد آقای #ادیب_خوانساری بودم و قبل از اینکه در ۱۳سالگی وارد رادیو شوم با آقای #خرم ملاقات کردم. من حدود ۸سال از محضر آقای خوانساری استفاده کردم. البته ۵سال از این مدت مربوط به زمانی بود که ادیب خوانساری کارمند رادیو بود و ۳سال دیگر کلاس­هایم، در منزل ادیب برگزار می­شد. من در این زمان از طریق آقای سایه با همایون خرم آشنا شدم. قرار بود که آقای خرم برنامه گل­هایی را مبتنی بر پیانو بسازند و من با ایشان بخوانم. این کار بنا به دلایل مختلفی مسیر نشد و من کارم را با آقای لطفی پی گرفتم. آقای خرم یکی از اساتید برتر موسیقی و او دردانه موسیقی در ایران بود. چون بهترین آهنگساز سال­های اخیر ایران بود و با تلاش­هایی که انجام داد، بهترین اثر را در موسیقی ایران داشت. انسانیت، شخصیت و بزرگواری خرم به حدی بود که زبان من از بیانش ناتوان است. بزرگانی مثل همایون خرم، علی تجویدی، حبیب­الله بدیعی و پرویز یاحقی از میان ما رفتند و ما کسانی را در هنر موسیقی از دست دادیم که نمونه و همتایی نخواهد داشت. از طرف خانه موسیقی چند بار با استاد خرم تماس گرفتم تا کمی صحبت کنیم. استاد فرمودند که نزد ایشان بروم و با هم گفت­و­گو کنیم. من هر از گاهی به پارک ساعی که در نزدیک منزلشان بود، می­رفتم و ساعتی را با هم گفت­گو می­کردیم. در این صحبت­ها نظر آقای خرم را در مشکلات امروز موسیقی در ایران جویا می­شدم.
ای که می دانی ندارم
غیر درگاهت پناهی ؛

دیگر از من برمگردان
روی خود، گاهی نگاهی...




#اخوان_ثالث
.

درون سینه عمری آتش عشق تو پروردم
ولی هرگز ندیدم ذره ای مهر از تو ماه من

هنوزت دوست می دارم چو شبنم بوسه ی گل را
نگاه دردناک و آرزومندم گواه من

نمی دانی نمی دانی چه مشتاق و چه محرومم
نمی دانم نمی دانم چه بود آخر گناه من


#اخوان_ثالث

‌ ‌‎
ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگر
تا بسوی عالم مستی زنم گامی دگر ..

چشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدم
بعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر

تا مگر مستانه بر گیرم قلم ، وز راه دور
باز بفرستم بسوی دوست پیغامی دگر

رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم
گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر

ای " امید " از مستی و از عشق برخوردار شو
خوشتر از ایام مستی نیست ایامی دگر

خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟
گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر ..

#اخوان_ثالث
ما در سایهٔ آوار تخته سنگ‌های
سکوت آرمیده‌ایم
گامهامان بی صداست
نه بامدادی، نه غروبی
وینجا شبی ست
که هیچ اختری در آن نمی‌درخشد

#اخوان_ثالث
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

▪️کنسرت همنوا با بم، برای کمک، همدلی و هم‌نوایی با زلزله‌زدگان بم.

خانه‌ام آتش گرفته است؛ آتشی جان‌سوز...

۵ دی، سالگرد حادثه فاجعه‌بار زلزله #بم


استاد #محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
#کیهان_کلهر
#همایون_شجریان
تصنیف: #فریاد
شعر: #اخوان_ثالث