زآن خوبتری که کس خیال تو کند
یا همچو منی فکرِ وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد که تماشای جمال تو کند
#میرزا_فصیحی
یا همچو منی فکرِ وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد که تماشای جمال تو کند
#میرزا_فصیحی
💕خداوند فرمود :
" اذکرونی اذکرکم "
🚫اول تصور می شد معنی این آیه این است که
❎شما مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم.
♻️ولی حقیقت آیه این است که
💟من به یاد شما هستم، شما هم مرا یاد کنید .
✳️توجهت به هر چه باشد، قیمت تو همان است.
💓اگر توجهت به خدا وخوبان خدا باشد،
💎قیمتی می شوی💎
👌حواس تو به هر که رفت،
👈 تو همانی👉
#میرزا_اسماعیل_دولابی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌿🌺🌿
" اذکرونی اذکرکم "
🚫اول تصور می شد معنی این آیه این است که
❎شما مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم.
♻️ولی حقیقت آیه این است که
💟من به یاد شما هستم، شما هم مرا یاد کنید .
✳️توجهت به هر چه باشد، قیمت تو همان است.
💓اگر توجهت به خدا وخوبان خدا باشد،
💎قیمتی می شوی💎
👌حواس تو به هر که رفت،
👈 تو همانی👉
#میرزا_اسماعیل_دولابی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌿🌺🌿
تا نسـیم عطـر زلفـت برصبـا پیچیده اسـت
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی
در دیدهٔ تجرید بزرگی به نسب نیست
عیسی به فلک دوخت سرِ بیپدری را
#میرزا_تقی
(تذکرهٔ #مجمعالنفایس جلد اول)
عیسی به فلک دوخت سرِ بیپدری را
#میرزا_تقی
(تذکرهٔ #مجمعالنفایس جلد اول)
دانی که بود سپید رو نیک عمل
پیش رفقا
یا کیست سیه نام در انظار ملل
از حب طلا
آن کارگری که می خورد نان جوین
با زحمت دست
وان محتشمی که می خورد شیر و عسل
بی محنت پا
#فرخی_یزدی
#میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا (۱۲۶۸ خورشیدی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت، سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان و همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود
پیش رفقا
یا کیست سیه نام در انظار ملل
از حب طلا
آن کارگری که می خورد نان جوین
با زحمت دست
وان محتشمی که می خورد شیر و عسل
بی محنت پا
#فرخی_یزدی
#میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا (۱۲۶۸ خورشیدی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت، سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان و همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود
پریشان نیست ما را خاطر از بیبرگوباریها
چو گل یک غنچه دل داریم و صد امّیدواریها
#میرزا_مقیم_بخاری
چو گل یک غنچه دل داریم و صد امّیدواریها
#میرزا_مقیم_بخاری
تو هر غروب،نظر میکنی به خانهی من
دريغ!پنجره خاموش و خانه تاريک است
هنوز ياد مرا پشت شيشه میبينی
که از تو دور،ولی با دل تو نزديک است
هنوز،پرده تکان میخورد ز بازی باد
ولي دريغ که در پشت پرده نيست کسی
در آن اجاق کهن،آتشی نمیسوزد
در آن اتاق تهی،پر نمیزند مگسی
هنوز بر سر رف،برگهای خشکيده
نشان آن همه گلهای رفتهبرباد است
هنوز روی زمين،پارهعکسهای قديم
گواه آن همه ايام رفتهازياد است
درخت پيچک ايوان ما،رميده ز ما
گشوده سوی درختان دوردست آغوش
ستارهها،همه در قاب شيشه محبوساند
قناريان،همه در گوشهی قفس خاموش
درون خانهی ما،گرمی نفسها نيست
درون خانهی ما،سردی جدايیهاست
درون خانهی ما،جشن دوستیها نيست
درون خانهی ما،مرگ آشنايیهاست
چه شد،چگونه شد ای بینشان کبوتر بخت
که خواب ما به سبکبالی سپيده گذشت
جهان کر است و من آن گنگ خوابديده هنوز*
چهها که در دل اين گنگ خوابديده گذشت
به گوش میشنوم هر شب از هجوم خيال
صدای گرم تو را در سکوت خانه هنوز
برای کودک گريان ترانه میخواندی
مرا ز خواب برانگيزد آن ترانه هنوز
تو هر غروب،نظر میکنی به خانهی من
دريغ!پنجره خاموش و خانه تاريک است
خيال کيست در آن سوی شيشههای کبود
که از تو دور،ولی با دل تو نزديک است...
من از دريچه،تو را در خيال میبينم
که خيره مینگری ماه شامگاهی را
سپس به اشک جگرسوز خويش،میشویی
ز چشم کودکم اندوه بیپناهی را...
#نادر_نادرپور
* من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
#میرزا_محمد_خان_لواسانی
دريغ!پنجره خاموش و خانه تاريک است
هنوز ياد مرا پشت شيشه میبينی
که از تو دور،ولی با دل تو نزديک است
هنوز،پرده تکان میخورد ز بازی باد
ولي دريغ که در پشت پرده نيست کسی
در آن اجاق کهن،آتشی نمیسوزد
در آن اتاق تهی،پر نمیزند مگسی
هنوز بر سر رف،برگهای خشکيده
نشان آن همه گلهای رفتهبرباد است
هنوز روی زمين،پارهعکسهای قديم
گواه آن همه ايام رفتهازياد است
درخت پيچک ايوان ما،رميده ز ما
گشوده سوی درختان دوردست آغوش
ستارهها،همه در قاب شيشه محبوساند
قناريان،همه در گوشهی قفس خاموش
درون خانهی ما،گرمی نفسها نيست
درون خانهی ما،سردی جدايیهاست
درون خانهی ما،جشن دوستیها نيست
درون خانهی ما،مرگ آشنايیهاست
چه شد،چگونه شد ای بینشان کبوتر بخت
که خواب ما به سبکبالی سپيده گذشت
جهان کر است و من آن گنگ خوابديده هنوز*
چهها که در دل اين گنگ خوابديده گذشت
به گوش میشنوم هر شب از هجوم خيال
صدای گرم تو را در سکوت خانه هنوز
برای کودک گريان ترانه میخواندی
مرا ز خواب برانگيزد آن ترانه هنوز
تو هر غروب،نظر میکنی به خانهی من
دريغ!پنجره خاموش و خانه تاريک است
خيال کيست در آن سوی شيشههای کبود
که از تو دور،ولی با دل تو نزديک است...
من از دريچه،تو را در خيال میبينم
که خيره مینگری ماه شامگاهی را
سپس به اشک جگرسوز خويش،میشویی
ز چشم کودکم اندوه بیپناهی را...
#نادر_نادرپور
* من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
#میرزا_محمد_خان_لواسانی
تا نسـیم عطـر زلفـت برصبـا پیچیده اسـت
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی
عطسـه در مغـز غـزالان خطـا پیچیده اسـت
ّ
نیست در بحر تعلق درکـف دل هیچ چیـز
چون حباب این قطره بیجا بر هوا پیچیده است
#میرزا_طاهر
محمّد طاهر نصرآبادى ملقب به میرزا طاهر به سال 1027ق در نصرآباد، يكى از محلههاى بزرگ اطراف اصفهان به دنيا آمد. آبا و اجداد او در زمان سلاطين صفويه و پادشاهان سابق، كمال اعتبار را داشتهاند.
وی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و بعلت نداشتن راهنما و سرپرست مدّتى ساكن قهوهخانه شد. قهوهخانه در اين دوره، جايگاه اهل فضل، ادب، دانش، شعر و موسيقى بود و هركس بدانجا راه نداشت. در آنجا، نظم و نثر خودش را بارها بر اهل فن عرضه كرد و همگان زبان تصديق بر او گشودند. آقا حسين خوانسارى علامه و فقیه بزرگوار، مكررا او را به واسطه نوشتههايش تشويق مىنمود.
آوازه و شهرت نصرآبادى به زودى در پایتخت پيچيد و مرتبه او در شعرشناسى، به پايهاى رسيد كه شعراى جوان از او تخلّص مىطلبيدند.
وى در سالهاى بين 1070-1080ق به شرف زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) نائل شد. در اين سفر، او با شاعران آن سامان چون ميرزا حسين خان، چلبى ولد حاج صالح تبريزى و ميرزا جانى عزّتى ديدار كرد. پس از آن، عازم زیارت مكّه معظّمه و زيارت تربت پيامبر(ص) و حضرات ائمه بقيع(ع) شد.
پس از برگشت از آن سفر، خانهاش محفل ادبى شاعران و موزونان بود و ملّا رشدى، باقيا نائينى، عارف شيرازى و صائب تبريزى، به خانهاش آمد و شد داشتند. بزودى دست جفاكار روزگار جمعى از ياران او چون آخوند نصيرا و ديگران را به جهان باقى برد و جان لطيف نصرآبادى، در چنگ غربت و تنهايى، قرين هزارگونه محنت و حسرت شد و چون جاى خالى دوستان را تحمّل نداشت، به گوشه مسجد لنبان اصفهان، به عبادت الهى مشغول شد و گوشهنشينى اختيار كرد. در این مسجد ، شعرا از اين سو و آن سو به ديدار او آمدند و از صحبت او محظوظ شدند. مولانا بديع سمرقندى از ماوراء النهر، مير اسماعيل چرپادقانى، ملّا على رضا، حاجى محمّد صادق، كريما، ميرزا ميرك، ميرزا مهدى و مولانا محمّد سعيد اشرف مازندرانى از آن گروه بودند.
نفوذ و بزرگى نصرآبادى به جايى رسيد كه در بعضى مناظرات، به عنوان يك داور بىطرف او را مىشناختند و براى حل اختلاف، به او مراجعه مىكردند؛ چرا كه او هم از لحاظ بزرگى شخصيت و هم از جنبه ادبی در مرتبه بالايى بود.
ويژگىهاى فكرى او و روحيات اخلاقى خاص وى، در «تذكرة الشعرايش» نمايان است. او علاقه و عشق زايد الوصفى به پيامبر(ص) و ائمه(ع) داشت. اين شيفتگى در كتابش موج مىزند.
یکی از فرزندان نصرآبادی به نام بدیع الزمان از ادبای عصر خود بوده است.
از وفات نصرآبادی اطلاعی در دست نیست ولی وی تا سال ۱۰۸۸ ق در قید حیات بوده است.
مشهورترین تألیف نصرآبادی تذکره الشعراء میباشد که این اثر را در سال ۱۰۷۲ ق نوشته است و در بسیاری موارد از تذکره الشعرای وی به «تذکره نصرآبادی» یاد میشود. این تذکره حاوی شرح حال صدها تن از شاعران و عالمان و خوشنویسان و ادبای معاصر وی در قرن ۱۱ ق است و از حیث اطلاعات اجتماعی نیز حاوی اطلاعت ارزندهای است. این تذکره به زبان فارسی نوشته شده و یک مرتبه توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۷ ش و دیگر بار با تصحیح محسن ناجی نصرآبادی در سال ۱۳۷۸ش توسط نشر اساطیر تهران در دو جلد منتشر شد. اگر چه چاپ اشاطیر زیباتر است ولی تصحیح و مقدمه وحید دستگردی بسیار عالمانه تر میباشد.
آثار میرزا محمد طاهر:
1- تذكرة الشعراء
2- گلشن خيال (گلشن خيالات)
3- گل رعنا
4- مرآت الجمال
5- منتخب ديوان صائب
6- منشآت
7- منتخب اشعار
و تعدادی نامه به افراد مختلف
منابع:
مقدمه تذکره الشعرای نصرآبادی، به تصحیح محسن ناجی، اساطیر تهران، ۱۳۷۸.
تاریخ تذکرههای فارسی، احمد گلچین معانی، ج۱، ص۴۵
کاروان هند، گلچین معانی، ج۲، ص۹۷۲
مجله وحید، شماره دوم، سال نهم، ص۲۲۳
*****
ببند از نیک و بد لب را، در روزی به خود واکنّ
بنه دندان بـه روی حرف و لـذت را تماشا کن
میرزا محمد طاهر نصرآبادی