This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظم: #سعدی - #بوستان - باب اول در #عدل و #تدبیر و رأی
خوانش: #باران_نیکراه
. مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
که ایمنتر از ملک درویش نیست
سبکبار مردم سبکتر روند
حق این است و صاحبدلان بشنوند
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام
غم و شادمانی به سر میرود
به مرگ این دو از سر به در میرود
چهح آن را که بر سر نهادند تاج
چه آن را که بر گردن آمد خراج
اگر سرفرازی به کیوان بر است
وگر تنگدستی به زندان در است
چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمی شاید از یکدگرشان شناخت!
نظم: #سعدی - #بوستان - باب اول در #عدل و #تدبیر و رأی
خوانش: #باران_نیکراه
. مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
که ایمنتر از ملک درویش نیست
سبکبار مردم سبکتر روند
حق این است و صاحبدلان بشنوند
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام
غم و شادمانی به سر میرود
به مرگ این دو از سر به در میرود
چهح آن را که بر سر نهادند تاج
چه آن را که بر گردن آمد خراج
اگر سرفرازی به کیوان بر است
وگر تنگدستی به زندان در است
چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمی شاید از یکدگرشان شناخت!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با من از روشنی حرف میزنی
و انسان
که خویشاوند همه خداهاست...!
قلم: #شاملو
خوانش: #باران_نیکراه
زیرصدا: #شاملوی_بزرگ
و انسان
که خویشاوند همه خداهاست...!
قلم: #شاملو
خوانش: #باران_نیکراه
زیرصدا: #شاملوی_بزرگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
به گنجشک گفتند بنویس:
"عقابی پرید!"
شعر: #عرفان_نظرآهاری
اجرا: #باران_نیکراه
موسیقی متن: #کارن_همایونفر
به گنجشک گفتند بنویس:
"عقابی پرید!"
شعر: #عرفان_نظرآهاری
اجرا: #باران_نیکراه
موسیقی متن: #کارن_همایونفر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍#محمد_سلمانی
🎙#باران_نیکراه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !
میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!
✍#محمد_سلمانی
🎙#باران_نیکراه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پردهپرده آنقدر
از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش
دیدم خویش را
خویشِ خویشِ من هم اینک
از درِ صلح آمدست
بس که گوش از غیر بستم
تا شنیدم، خویش را...!
#معینی_کرمانشاهی
#باران_نیکراه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#باران_نیکراه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به گنجشک گفتند بنویس:
"عقابی پرید!"
شعر: #عرفان_نظرآهاری
اجرا: #باران_نیکراه
موسیقی متن: #کارن_همایونفر
"عقابی پرید!"
شعر: #عرفان_نظرآهاری
اجرا: #باران_نیکراه
موسیقی متن: #کارن_همایونفر