ای درویش! حیات را به غنیمت دار،
و صحت را به غنیمت دار، و جوانی
به غنیمت دار، و جمعیت و فراغت را
به غنیمت دار، و یاران موافق را و دوستان
مشفق را به غنیمت دار، که هر یک نعمتی
عظیماند، و مردم ازین نعمتها غافلاند.
و هر که نعمت نشناسد از آن نعمت
برخورداری نیابد. و این نعمتها هیچ بقا
و ثبات ندارند، اگر در نیابی خواهند گذشت.
و چون بگذرد، هر چند پشیمانی خوری،
سود ندارد.
امروز که داری، به غنیمت دار، و هر کار
که امروز میتوانی کردن، به فردا مینداز که
معلوم نیست که فردا چون باشد.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
و صحت را به غنیمت دار، و جوانی
به غنیمت دار، و جمعیت و فراغت را
به غنیمت دار، و یاران موافق را و دوستان
مشفق را به غنیمت دار، که هر یک نعمتی
عظیماند، و مردم ازین نعمتها غافلاند.
و هر که نعمت نشناسد از آن نعمت
برخورداری نیابد. و این نعمتها هیچ بقا
و ثبات ندارند، اگر در نیابی خواهند گذشت.
و چون بگذرد، هر چند پشیمانی خوری،
سود ندارد.
امروز که داری، به غنیمت دار، و هر کار
که امروز میتوانی کردن، به فردا مینداز که
معلوم نیست که فردا چون باشد.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
ای درویش!
جمله خلقِ عالم، همهروز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و بهکاری مشغول و طلب مقصودی میکنند و …؛ نمیدانند که:
"جز خدایتعالى هیچ چیز و هیچ کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خداست که همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود."
اگر فهم نکردی روشنتر بگویم:
بدانکه اگر کسی از موم صد چیز بسازد، بهضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید، و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که غیر موم چیز دیگری موجود نیست و این جملهٔ اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که بهجهات مختلف و بهاضافات و اعتبارات آمده است.
با خودی کفر و بیخودی دین است
هر چه گفتیـم، مغـز آن این است
#عزیزالدین_نسفی
کشفالحقایق
جمله خلقِ عالم، همهروز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و بهکاری مشغول و طلب مقصودی میکنند و …؛ نمیدانند که:
"جز خدایتعالى هیچ چیز و هیچ کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خداست که همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود."
اگر فهم نکردی روشنتر بگویم:
بدانکه اگر کسی از موم صد چیز بسازد، بهضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید، و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که غیر موم چیز دیگری موجود نیست و این جملهٔ اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که بهجهات مختلف و بهاضافات و اعتبارات آمده است.
با خودی کفر و بیخودی دین است
هر چه گفتیـم، مغـز آن این است
#عزیزالدین_نسفی
کشفالحقایق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد
به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد
#غزل ۶۶۲ مولانا
عشق، بُراق سالکان و و مَرکبِ روندگان است. هرچه عقل به پنجاه سال اندوخته باشد، عشق در یک دم آن جمله را بسوزاند و عاشق را پاک و صافی گرداند و سالک به صد چلّه آن مقدار سِیْر نتواند کرد که عاشق در یک طرفةالعین کند.
"ُبراق: اسب تیزرو"
📘 انسان کامل
#عزیزالدین_نسفی
ای درویش!
جمله خلقِ عالم، همهروز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و بهکاری مشغول و طلب مقصودی میکنند و …؛ نمیدانند که:
"جز خدایتعالى هیچ چیز و هیچ کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خداست که همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود."
اگر فهم نکردی روشنتر بگویم:
بدانکه اگر کسی از موم صد چیز بسازد، بهضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید، و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که غیر موم چیز دیگری موجود نیست و این جملهٔ اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که بهجهات مختلف و بهاضافات و اعتبارات آمده است.
با خودی کفر و بیخودی دین است
هر چه گفتیـم، مغـز آن این است
#عزیزالدین_نسفی
📚#کشفالحقایق
جمله خلقِ عالم، همهروز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و بهکاری مشغول و طلب مقصودی میکنند و …؛ نمیدانند که:
"جز خدایتعالى هیچ چیز و هیچ کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خداست که همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود."
اگر فهم نکردی روشنتر بگویم:
بدانکه اگر کسی از موم صد چیز بسازد، بهضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید، و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که غیر موم چیز دیگری موجود نیست و این جملهٔ اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که بهجهات مختلف و بهاضافات و اعتبارات آمده است.
با خودی کفر و بیخودی دین است
هر چه گفتیـم، مغـز آن این است
#عزیزالدین_نسفی
📚#کشفالحقایق
ای درویش! ملک با توست، و ملکوت با توست،
و جبروت با توست، و خدای تعالی و تقدس
با توست، و از تو به تو نزدیک تر است،
امّا تو آن چشم نداری که جمال خدای ببینی،
و آن گوش نداری که سخن خدای بشنوی.
رباعی
کو دل که بداند نفسی اسرارش؟
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال می نماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟
کار سالکان آن است که خود را تمام کنند،
و مراتب خود را ظاهر گردانند، تا نور خدای
ظاهر شود، و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود.
انسان_کامل
#عزیزالدین_نسفی
و جبروت با توست، و خدای تعالی و تقدس
با توست، و از تو به تو نزدیک تر است،
امّا تو آن چشم نداری که جمال خدای ببینی،
و آن گوش نداری که سخن خدای بشنوی.
رباعی
کو دل که بداند نفسی اسرارش؟
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال می نماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟
کار سالکان آن است که خود را تمام کنند،
و مراتب خود را ظاهر گردانند، تا نور خدای
ظاهر شود، و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود.
انسان_کامل
#عزیزالدین_نسفی
ای درویش!
تمامت عالم همچون حقّه ئی است پر از افراد موجودات، و ازین موجودات هیچ چیز و هیچکـس را از خود و ازین حقّه خبر نیست، الا انسان کامل را،که ازخود وازین حقّه خبر دارد ودر ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بروی پوشیده نمانده است؛ اشیا راکماهی و حکمت اشیا راکماهی میداند و مـیبینـد.
آدمیـان زبـده و خلاصۀکاینات اند و میوۀ درخت موجودات اند و انسان کامل زبده و خلاصۀ موجودات آدمیان است. موجـودات جمله بیک بار در تحت نظر انسان کامل اند، هم بصورت و هم بمعنی ،
از جهت آنکه معراج ازین طرف است هم بصورت و هم بمعنی !
#انسان_کامل
#عزیزالدین_نسفی
تمامت عالم همچون حقّه ئی است پر از افراد موجودات، و ازین موجودات هیچ چیز و هیچکـس را از خود و ازین حقّه خبر نیست، الا انسان کامل را،که ازخود وازین حقّه خبر دارد ودر ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بروی پوشیده نمانده است؛ اشیا راکماهی و حکمت اشیا راکماهی میداند و مـیبینـد.
آدمیـان زبـده و خلاصۀکاینات اند و میوۀ درخت موجودات اند و انسان کامل زبده و خلاصۀ موجودات آدمیان است. موجـودات جمله بیک بار در تحت نظر انسان کامل اند، هم بصورت و هم بمعنی ،
از جهت آنکه معراج ازین طرف است هم بصورت و هم بمعنی !
#انسان_کامل
#عزیزالدین_نسفی
بدان که ذاکران چهار مرتبه دارند:
بعضی در مرتبۀ میل اند،
و بعضی در مرتبۀ ارادت اند،
و بعضی در مرتبۀ محبّت اند،
و بعضی در مرتبۀ عشق اند.
و از اهل تصوّف هر که را عروج افتاد،
در مرتبه چهارم افتاد
و تا ذاکر به مرتبۀ چهارم نرسید،
روح او را عروج، میسّر نشود
ذاکر عاشق ، به باطن در خلوتخانه باشد،
و به زبان ذکر می گوید،
و در بازار بُود و می خرد و می فروشد
این کمال عشق است
که نام معشوق بر دل مستولی شود...
#عزیزالدین_نسفی
ای درویش! به یقین بدان که در جمله ادیان و مذاهب،
صحبت نیکان و راحت رسانیدن به همه کس «طاعت»است،
با خلق خدای صلح کردن و اخلاق نیک «بهشت»است،
صحبت بدان و فرمانبرداری ایشان و آزار رسانیدن «معصیت»است.....
و نکوهش خلق خدای کردن و اخلاق بد «دوزخ»است.
#عزیزالدین_نسفی
صحبت نیکان و راحت رسانیدن به همه کس «طاعت»است،
با خلق خدای صلح کردن و اخلاق نیک «بهشت»است،
صحبت بدان و فرمانبرداری ایشان و آزار رسانیدن «معصیت»است.....
و نکوهش خلق خدای کردن و اخلاق بد «دوزخ»است.
#عزیزالدین_نسفی
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بخدای، هیچ یک بر یکدیگر مقدّم و هیچ یک از یکدیگر مؤخّر نیستند، جمله برابراند، از جهت آنکه نسبت هر فردی از افراد کائنات با خدای همچنان است که نسبت هر حرفی از حروف این کتاب با کاتب،
حرف اوّل از کاتب، و حرف دوم ازکاتب، و حرف سوم ازکاتب، همچنين تا به آخر کتاب جمله از کاتب است.
کائنات را همچنين میدان؛ عرش از خدای و کرسی از خدای و آسمانها از خدای و زمين از خدا.
جمله افراد موجودات از خدای است و ازینجا گفته اند که از تو تا بخدای، راه بطریق عرض است، نه بطریق طول.
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بیکدیگر بعضی بر بعضی مقدّم و بعضی بر بعضی مؤخّراند، و بعضی ماضی و بعضی مستقبلند،
امّا نسبت بخدای، جمله برابرند.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
افراد کائنات نسبت بخدای، هیچ یک بر یکدیگر مقدّم و هیچ یک از یکدیگر مؤخّر نیستند، جمله برابراند، از جهت آنکه نسبت هر فردی از افراد کائنات با خدای همچنان است که نسبت هر حرفی از حروف این کتاب با کاتب،
حرف اوّل از کاتب، و حرف دوم ازکاتب، و حرف سوم ازکاتب، همچنين تا به آخر کتاب جمله از کاتب است.
کائنات را همچنين میدان؛ عرش از خدای و کرسی از خدای و آسمانها از خدای و زمين از خدا.
جمله افراد موجودات از خدای است و ازینجا گفته اند که از تو تا بخدای، راه بطریق عرض است، نه بطریق طول.
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بیکدیگر بعضی بر بعضی مقدّم و بعضی بر بعضی مؤخّراند، و بعضی ماضی و بعضی مستقبلند،
امّا نسبت بخدای، جمله برابرند.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بخدای، هیچ یک بر یکدیگر مقدّم و هیچ یک از یکدیگر مؤخّر نیستند، جمله برابراند، از جهت آنکه نسبت هر فردی از افراد کائنات با خدای همچنان است که نسبت هر حرفی از حروف این کتاب با کاتب،
حرف اوّل از کاتب، و حرف دوم ازکاتب، و حرف سوم ازکاتب، همچنين تا به آخر کتاب جمله از کاتب است.
کائنات را همچنين میدان؛ عرش از خدای و کرسی از خدای و آسمانها از خدای و زمين از خدا.
جمله افراد موجودات از خدای است و ازینجا گفته اند که از تو تا بخدای، راه بطریق عرض است، نه بطریق طول.
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بیکدیگر بعضی بر بعضی مقدّم و بعضی بر بعضی مؤخّراند، و بعضی ماضی و بعضی مستقبلند،
امّا نسبت بخدای، جمله برابرند.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
افراد کائنات نسبت بخدای، هیچ یک بر یکدیگر مقدّم و هیچ یک از یکدیگر مؤخّر نیستند، جمله برابراند، از جهت آنکه نسبت هر فردی از افراد کائنات با خدای همچنان است که نسبت هر حرفی از حروف این کتاب با کاتب،
حرف اوّل از کاتب، و حرف دوم ازکاتب، و حرف سوم ازکاتب، همچنين تا به آخر کتاب جمله از کاتب است.
کائنات را همچنين میدان؛ عرش از خدای و کرسی از خدای و آسمانها از خدای و زمين از خدا.
جمله افراد موجودات از خدای است و ازینجا گفته اند که از تو تا بخدای، راه بطریق عرض است، نه بطریق طول.
ای درویش!
افراد کائنات نسبت بیکدیگر بعضی بر بعضی مقدّم و بعضی بر بعضی مؤخّراند، و بعضی ماضی و بعضی مستقبلند،
امّا نسبت بخدای، جمله برابرند.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
کو دل که بداند نفسی اسرارش؟
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال می نماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟
کار سالکان آن است که خود را تمام کنند،
و مراتب خود را ظاهر گردانند، تا نور خدای
ظاهر شود، و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال می نماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟
کار سالکان آن است که خود را تمام کنند،
و مراتب خود را ظاهر گردانند، تا نور خدای
ظاهر شود، و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود.
#عزیزالدین_نسفی
#انسان_کامل
ای درویش، در ابتدای این مقام از سالکان هرآینه این آواز برآید که
" لَیسَ فی جُبَتی سوی الله و لیس فی الدارین غیر الله"
و در وسط این مقام هرآینه این آواز برآید که
"اَنا الحَق و سبحانی ما اَعظمَ شأنی"
و در انتهای این مقام چنان خاموشی و سکوت بر سالک غالب شود که با هیچکس در هیچ وقت سخن نگوید مگر که ضرورت باشد؛
و چنان عجز و نادانی بر سالک غالب شود که به یقین بداند که ذات و صفات خدای را هیچکس و چنانکه ذات و صفات خدایست ندانست ونخواهد دانست.
#عزیزالدین_نسفی
" لَیسَ فی جُبَتی سوی الله و لیس فی الدارین غیر الله"
و در وسط این مقام هرآینه این آواز برآید که
"اَنا الحَق و سبحانی ما اَعظمَ شأنی"
و در انتهای این مقام چنان خاموشی و سکوت بر سالک غالب شود که با هیچکس در هیچ وقت سخن نگوید مگر که ضرورت باشد؛
و چنان عجز و نادانی بر سالک غالب شود که به یقین بداند که ذات و صفات خدای را هیچکس و چنانکه ذات و صفات خدایست ندانست ونخواهد دانست.
#عزیزالدین_نسفی
هرچیز که در کان نمک افتد نمک شود و هر چیز که در جای نجس افتد نجس شود از پلید پلید زاید و از پاک، پاک
«. تو اول خود را پاک کن تا هرچه از تو آید پاک باشد
#عزیزالدین_نسفی
«. تو اول خود را پاک کن تا هرچه از تو آید پاک باشد
#عزیزالدین_نسفی
به یقین بدان که مسافرانیم
و احوالِ عالم هم مسافر است.
اگر دولت است میگذرد
و اگر محنت است میگذرد.
پس اگر دولت داری، اعتماد بر دولت مکن
که معلوم نیست که ساعت دیگر چون باشد.
و اگر محنت داری دلتنگ مشو
که معلوم نیست که ساعت دیگر چون باشد.
#عزیزالدین_نسفی
و احوالِ عالم هم مسافر است.
اگر دولت است میگذرد
و اگر محنت است میگذرد.
پس اگر دولت داری، اعتماد بر دولت مکن
که معلوم نیست که ساعت دیگر چون باشد.
و اگر محنت داری دلتنگ مشو
که معلوم نیست که ساعت دیگر چون باشد.
#عزیزالدین_نسفی
ای درویش
به یقین بدان که بیشتر آدمیان
خدای موهوم و مصنوع می پرستند
از جهت آنکه هریک با خود چیزی تصور کرده اند و آن متصور خود را خدای نام نهاده اند و آن را می پرستند
با این حال همه روزه عیب بت پرستان می کنند و میگویند که خود می سازند و مصنوع خود را می پرستند و نمی دانند که ایشان همه عمر در این بوده اند و از رب الارباب غافلند.
#عزیزالدین_نسفی
به یقین بدان که بیشتر آدمیان
خدای موهوم و مصنوع می پرستند
از جهت آنکه هریک با خود چیزی تصور کرده اند و آن متصور خود را خدای نام نهاده اند و آن را می پرستند
با این حال همه روزه عیب بت پرستان می کنند و میگویند که خود می سازند و مصنوع خود را می پرستند و نمی دانند که ایشان همه عمر در این بوده اند و از رب الارباب غافلند.
#عزیزالدین_نسفی