معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
«راه دو بیش نیست: یا مزدور و ریزه‌خوار قدرت بودن، فراغت بی‌ثمرش را به زیبائی‌ها آراستن، حق را در پایش قربانی کردن؛ یا در کنار مردم بودن، امید را در ایشان زنده نگه‌داشتن، دیدگانشان را به زیبایی و حق گشودن. زیرا که زیبایی نیرو است، و حق نیرو است، خاصه در زمینه گسترده زشتی و بیدادی که بر مردم می‌رود. اما زیبایی و حق به اعتبار آدمی‌ست. پس آدمی و همه آنچه نیاز زندگی اوست، شرط شکفتگی تن و جان اوست، در مرکز ادبیات جای دارد، هسته و مغز زنده آن است.»
#محمود_اعتمادزاده

بیست و سوم دی، #زادروز یکی از برجسته‌ترین مترجمان تاریخ ادبیات ایران است که او را همه با نام «به‌آذین» می‌شناسیم.
زن دمدمی است، زن بی‌وفاست(La donna e mobile)...

این است آنچه دربارهٔ ما می‌گویند. نمی‌فهمند که در یک زن، آنچه حقیقی است تغییر نمی‌کند. ما جز آنچه بی‌فایده و ناپاک است چیزی را از خود دفع نمی‌کنیم...




کتاب:جان شیفته
#رومن رولان
ترجمه:#محمود اعتمادزاده
دغدغه ی بزرگِ من این اواخر، سرنوشتِ کُره ی خاکیِ ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده می‌شود، رمق از دست می‌دهد. باید پیش از آن که دیر شود، به دادش رسید!
#محمود_اعتمادزاده
(به آذین)

#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین)
زاده۲۳ دی ۱۲۹۳
کوی خُمِران چهل‌تن، رشت
درگذشته۱۰ خرداد ۱۳۸۵ (۹۲ سالگی)
بیمارستان آراد، تهران
ایست قلبی
نویسنده، مترجم و فعال سیاسی معاصر ایرانی بود. به‌آذین فعالیت‌های ادبی خود را از سال ۱۳۲۰ –و زمانی که به علت جراحت در جنگ جهانی دوم یک دست خود را از دست داده بود– با انتشار داستان‌های کوتاه آغاز کرد. نوشته‌ها و داستان‌های کوتاهِ بیشتری در طولِ سالهای بعد به رشتهٔ تحریر درآورد و با ترجمهٔ آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان، شولوخوف و نگارشِ خاطرات و تجربیاتش از زندان‌های دههٔ ۱۳۵۰، به خدمات ادبی خود ادامه داد.شهرت وی از زمان سردبیری هفته‌نامهٔ کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.



زنده یاد #محمود_اعتمادزاده ( #به_آذین)
زادروز  ۲۳ دی ۱۲۹۳
کوی خُمِران چهل‌تن، رشت
    مرگ  ۱۰ خرداد  ۱۳۸۵
بیمارستان آراد، تهران
ایست قلبی
جایگاه خاکسپاری  کرج
پیشه  فعال سیاسی، نویسنده و مترجم
معرفی عارفان
‍ دغدغه ی بزرگِ من این اواخر، سرنوشتِ کُره ی خاکیِ ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده می‌شود، رمق از دست می‌دهد. باید پیش از آن که دیر شود، به دادش رسید! #محمود_اعتمادزاده (به آذین) #محمود_اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) زاده۲۳ دی ۱۲۹۳ کوی خُمِران چهل‌تن، رشت…
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی "حقیقت" است و بسیاری "دروغ". روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافه‌ای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغ‌ها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب می‌شود ملت‌ها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و این‌قدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایده‌آلیسم می‌نهد.

هر کس از هنگام زادن تا مرگ آن را با هوا نفس می‌کشد، و این دیگر برایش یکی از شرایط زندگی شده است؛ تنها چند نابغه می‌توانند از پس بحران‌های شیرمردانه، بحرانهایی که در طی آن خود را در جهان آزاد اندیشهٔ خویش تنها می‌بینند، از چنگ آن رهایی یابند.


(جان شیفته | نویسنده: رومن رولان | مترجم: محمود اعتمادزاده)


#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) (۱۲۹۳–۱۳۸۵) نویسنده، مترجم و فعال سیاسی معاصر ایرانی بود. به‌آذین فعالیت‌های ادبی خود را از سال ۱۳۲۰ –و زمانی که به علت جراحت در جنگ جهانی دوم یک دست خود را از دست داده بود– با انتشار داستان‌های کوتاه آغاز کرد. نوشته‌ها و داستان‌های کوتاهِ بیشتری در طولِ سالهای بعد به رشتهٔ تحریر درآورد و با ترجمهٔ آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان، شولوخوف و نگارشِ خاطرات و تجربیاتش از زندان‌های دههٔ ۱۳۵۰، به خدمات ادبی خود ادامه داد.شهرت وی از زمان سردبیری هفته‌نامهٔ کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.


زاده: ۲۳ دی ۱۲۹۳; کوی خُمِران چهل‌تن، رشت
فوت:  ۲۰۰۶ رشت
آرامگاه کرج
نام اصلی: محمود اعتمادزاده