ای دوست!
راه پیدا کردن واجب است؛ امّا راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، حتی در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست.
طالبان خدا او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد.
ترا این عجب آید که هر چه در آسمان و زمین است، همه خدا در تو بیافریده است و هر چه در لوح و قلم و بهشت آفریده، مانند آن در نهاد و باطن تو آفریده است؛ و هر چه در عالم الهی است، عکس آن در جان تو پدید کرده است. تو این ندانی؛ باش تا ترا بینای عالم تَمَثُّل کنند؛ آنگاه بدانی که کار چون است و چیست.
#عین_القضات_همدانی
راه پیدا کردن واجب است؛ امّا راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، حتی در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست.
طالبان خدا او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد.
ترا این عجب آید که هر چه در آسمان و زمین است، همه خدا در تو بیافریده است و هر چه در لوح و قلم و بهشت آفریده، مانند آن در نهاد و باطن تو آفریده است؛ و هر چه در عالم الهی است، عکس آن در جان تو پدید کرده است. تو این ندانی؛ باش تا ترا بینای عالم تَمَثُّل کنند؛ آنگاه بدانی که کار چون است و چیست.
#عین_القضات_همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روح و #عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد #و عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند. #چون_تابش_جمال_معشوق از اول دل ربانی پدید آمد عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری به آتش، باد آتش برمیافروخت و آتش مروراً میسوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند. عشقِ غالب شده چون به پرتو انوارِ معشوق رسید مغلوب شد بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تر از آن بود که با معشوق، زیرا که عشق بر عاشق امیرست اما در قبضۀ اقتدار معشوق اسیر است.
#عین_القضات_همدانی
#عین_القضات_همدانی
در آن کوش که شرِ خود از خود کفایت کنی
که چون شر از تو برخیزد
همه عالم را دوستِ خود بینی.
و یقین دان که چون تو شر خود را
از دیگران واداشتی
شرّ هیچکس به تو نرسد.
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها: نامهی نود و شش
که چون شر از تو برخیزد
همه عالم را دوستِ خود بینی.
و یقین دان که چون تو شر خود را
از دیگران واداشتی
شرّ هیچکس به تو نرسد.
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها: نامهی نود و شش
《 هو 》
رزقی که عموم را بوَد دیگر است،
و رزقی که خصوص را بود دیگر است.
رزق عموم رزق معده بود،
و رزق خصوص رزق دل بود.
و رزق خصوصِ خصوص رزق جان بود.
حضرت #عین القضات همدانی
رزقی که عموم را بوَد دیگر است،
و رزقی که خصوص را بود دیگر است.
رزق عموم رزق معده بود،
و رزق خصوص رزق دل بود.
و رزق خصوصِ خصوص رزق جان بود.
حضرت #عین القضات همدانی
در خبر است:
هرگاه خداوند برای بندهای خیر اراده کند،
او را به عیوب نفس خودش بینا میگرداند..
#عین القضات همدانی_ن۹۷
هرگاه خداوند برای بندهای خیر اراده کند،
او را به عیوب نفس خودش بینا میگرداند..
#عین القضات همدانی_ن۹۷
《 هو 》
اینکه عاشق در فراقست و می سوزد همه نشانه دوگانگیست؛
چون که عشق بر او زد و او را از میان برداشت و به معشوق رسید، دیگر دوگانگی در میان نیست، همه وصل است، همه وحدت است.
عشق اوست، معشوق اوست، عاشق اوست.
حضرت #عین القضات همدانی
اینکه عاشق در فراقست و می سوزد همه نشانه دوگانگیست؛
چون که عشق بر او زد و او را از میان برداشت و به معشوق رسید، دیگر دوگانگی در میان نیست، همه وصل است، همه وحدت است.
عشق اوست، معشوق اوست، عاشق اوست.
حضرت #عین القضات همدانی
عاشقی کبکی یافت
او را به کوهسار برد و در مرغزار خرّم بگذاشت و می گفت :
رفتار او به رفتار یارم مانَد! جفا بُوَد با او جفا کردن!
اما این در بدایت عشق بُوَد
که محبوب را شبیهی طلب می کند
و این از نقصان است!
والله که اگر عاشق را شعور بُوَد بر آنکه کسی به معشوق او مانَد و یا در حسن با او مساوات دارد در عشق نا تمام بود
در طلب سوخته نبود خام بود
#عین القضات همدانی
عاشقی کبکی یافت
او را به کوهسار برد و در مرغزار خرّم بگذاشت و می گفت :
رفتار او به رفتار یارم مانَد! جفا بُوَد با او جفا کردن!
اما این در بدایت عشق بُوَد
که محبوب را شبیهی طلب می کند
و این از نقصان است!
والله که اگر عاشق را شعور بُوَد بر آنکه کسی به معشوق او مانَد و یا در حسن با او مساوات دارد در عشق نا تمام بود
در طلب سوخته نبود خام بود
#عین القضات همدانی
در آن کوش که شرِ خود از خود کفایت کنی
که چون شر از تو برخیزد
همه عالم را #دوستِ خود بینی.
و یقین دان که چون تو شر خود را
از دیگران واداشتی
شرّ هیچکس به تو نرسد.
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها: نامهی نود و شش
🤍
عشق الهی لؤلؤئیست شاهوار اما در قعر بحر جانِ بیکران جا میدارد...
اگر عاشق خواهد که شاهوار بـر سریر عزت برآید و پادشاه کردار، در بارگاهِ قربت درآید مثقله ی طلب بر پایِ وقت استوار باید کرد...
پس عزیمت آن دریایِ خونخوار باید کرد،
لباس هستی برباید انداخت و خود را مرده وار در باید انداخت تا آن لؤلؤ ثمين برآرد یا روزگار بر خود به سر آرد:
يا تاج وصال دوست بر سر بنهد
یا در ره جست و جوی او سر بنهد
#عین_القضات_همدانی
🌸🍃
عشق الهی لؤلؤئیست شاهوار اما در قعر بحر جانِ بیکران جا میدارد...
اگر عاشق خواهد که شاهوار بـر سریر عزت برآید و پادشاه کردار، در بارگاهِ قربت درآید مثقله ی طلب بر پایِ وقت استوار باید کرد...
پس عزیمت آن دریایِ خونخوار باید کرد،
لباس هستی برباید انداخت و خود را مرده وار در باید انداخت تا آن لؤلؤ ثمين برآرد یا روزگار بر خود به سر آرد:
يا تاج وصال دوست بر سر بنهد
یا در ره جست و جوی او سر بنهد
#عین_القضات_همدانی
🌸🍃
محرمان عشق خود دانند که عشق چه حالتست
اما نامردان را از عشق جز ملامتی و ملالتی نباشد
خلعت عشق خود هر کسی را ندهند
و هر کسی خود لایق عشق نباشد
و هر که لایق عشق نباشد خدای را نشاید
و هر که عشق را نشاید ، خدای را نشاید.!
عشق با عاشق توان گفت
و قدر عشق خود عاشق داند
فارغ از عشق جز افسانه نداند
و او را نام عشق و دعوی عشق ،
خود حرام باشد...
#عین_القضات_همدانی
اما نامردان را از عشق جز ملامتی و ملالتی نباشد
خلعت عشق خود هر کسی را ندهند
و هر کسی خود لایق عشق نباشد
و هر که لایق عشق نباشد خدای را نشاید
و هر که عشق را نشاید ، خدای را نشاید.!
عشق با عاشق توان گفت
و قدر عشق خود عاشق داند
فارغ از عشق جز افسانه نداند
و او را نام عشق و دعوی عشق ،
خود حرام باشد...
#عین_القضات_همدانی
قلب سالک هم مونس اوست و هم محب اوست و هم موضع اسرار اوست.
به بیانی « قلب سالک عرش خداست» .
هر که طواف قلب خود کند، مقصود یابد و هر که راه دل گم کند، چنان دور افتد که هرگز خود را باز نیابد!
گفتم مَلِکا ترا کجا جویم من
گفتا که مرا مجو بعرش و ببهشت
وز خلعت تو وصف کجا گویم من
نزد دل خود که نزد دل پویم من
#عین_القضات_همدانی
به بیانی « قلب سالک عرش خداست» .
هر که طواف قلب خود کند، مقصود یابد و هر که راه دل گم کند، چنان دور افتد که هرگز خود را باز نیابد!
گفتم مَلِکا ترا کجا جویم من
گفتا که مرا مجو بعرش و ببهشت
وز خلعت تو وصف کجا گویم من
نزد دل خود که نزد دل پویم من
#عین_القضات_همدانی
چون مرد به كمال مستی رسد، هیچ داند که مست است؟
كمال مستی آن بُوَد که هستیِ مرد را به غارت بدهد؛ تا اگر با او گویند که تو مستی یا نه؟ جواب ندهد. چه اگر جواب بدهد هنوز مُمیّز است.
#عین_القضات_همدانی
كمال مستی آن بُوَد که هستیِ مرد را به غارت بدهد؛ تا اگر با او گویند که تو مستی یا نه؟ جواب ندهد. چه اگر جواب بدهد هنوز مُمیّز است.
#عین_القضات_همدانی
چون مرد به كمال مستی رسد، هیچ داند که مست است؟
كمال مستی آن بُوَد که هستیِ مرد را به غارت بدهد؛ تا اگر با او گویند که تو مستی یا نه؟ جواب ندهد. چه اگر جواب بدهد هنوز مُمیّز است.
#عین_القضات_همدانی
كمال مستی آن بُوَد که هستیِ مرد را به غارت بدهد؛ تا اگر با او گویند که تو مستی یا نه؟ جواب ندهد. چه اگر جواب بدهد هنوز مُمیّز است.
#عین_القضات_همدانی
هرگز دانسته ای که خدا را دو نام است:
یکی : الرحمن الرحيم
و دیگر : الجبار المتكبر
از صفت جباریت، ابلیس را در وجود آورد
و از صفت رحمانیت، محمد را.
پس صفت رحمت، غذای احمد آمد
و صفت قهر و غضب، غذای ابلیس.
#عین_القضات_همدانی
یکی : الرحمن الرحيم
و دیگر : الجبار المتكبر
از صفت جباریت، ابلیس را در وجود آورد
و از صفت رحمانیت، محمد را.
پس صفت رحمت، غذای احمد آمد
و صفت قهر و غضب، غذای ابلیس.
#عین_القضات_همدانی