معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
رفیقِ عشق چه غم دارد از نَشیب و فراز
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن


#حافظ
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست

#شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امیدوارم ، با اومدن بهار
بهار خنده هامونم از راه برسه ...

" پیشاپیش بهارتون مبارک "
هم اینک ، هم اینجا زندگی کن ! ... زندگی کردن در امید ! ... زندگی کردن در آینده است ، و این خود به تعویق انداختن زندگی بمعنای واقعی است ... این نه راه زندگی کردن ، که راه خودکشی است ... هیچ احتیاجی به امید نیست و هیچ احتیاجی به احساس نومیدی نیست ... هم اینک همین جا زندگی کن ... زندگی به طرز فوق العاده ای لذت بخش است ... همینجا دارد می بارد و تو جای دیگری را می نگری ...

اشو
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ زیبایی از لیلی و مجنون از اول آشنایی و عاشق شدن مجنون به لیلی و پایان داستان رفتن لیلی به خانه بخت ابن سلام و آواره شدن مجنون
قیس عامری از خاندان بنی عامر همان مجنون بود
اقتباس کتاب لیلی و مجنون
نظامی گنجوی
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجـا جز آن که جان بسپـــارند چاره نیست


هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیــر حـاجت هیـچ استخــاره نیست

#حضرت_حافظ
‌تقدیر الهی
چو پیِ سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی..

#شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
وآوازهٔ جمالت اندر جهان نگنجد

وصلت چگونه جویم کاندر طلب نیاید
وصفت چگونه گویم کاندر زبان نگنجد

هرگز نشان ندادند از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت اندر نشان نگنجد

آهی که عاشقانت از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید هم در مکان نگنجد

آنجا که عاشقانت یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید جان در میان نگنجد

اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید در آسمان نگنجد

عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت اندر بیان نگنجد

#عطار
#غزلیات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی

چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی
چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی

در روح نظر کردی چون روح سفر کردی
از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی

رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی
ماننده بوی گل با باد صبا رفتی

نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی

#مولوی
#دیوان کبیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقی سرمسٖت دیدم صبح
جام مِی به دست

خــوش بـود یاری چنین در
صبحگاهی یافتن ...

#شاه_نعمت‌الله_ولی
مثلثی از عراقی : زیباست

با این توضیح که سه بیت سه بیت ، ردیف و قافیه دارد 👇👇👇





ای رندِ قلندرکیش ،،، می ، نوش ، ز کس مندیش ،

انگار ، همه کم ، بیش ،،، زیرا که دلِ درویش ،

مرهم ننهد بر ریش ، از غایتِ #حیرانی ،





در دیر شو و بنشین ، با خوش‌پسری شیرین ،

شِکَّر ز لبش می‌چین ، تا چند ز کفر و دین؟ ،

در زلف و رخِ او بین ، گبری و #مسلمانی ،





گفتم که : مگر جَستم ، وز دامِ بلا ، رَستم ،

دل در پسری بستم ، کز یادِ لبش ، مستم ،

چون رفت دل از دستم ، چه سود #پشیمانی؟ ،





ساقی ، میِ مهرانگیز ،،، در ساغرِ جانم ریز ،

چون مست شَوَم ، برخیز ،،، زان طرهٔ شورانگیز ،

در گردنِ من آویز ، صد گونه #پریشانی ،





ای ماهِ صبا بگذر ، پیشِ درِ آن دلبر ،

گو : ، ای دلِ غم‌پرور ،،، چون نیستی اندر خور ،

بنشین تو و می ، می‌خور ،،، خود را به چه #رنجانی؟ ،





با این همه هم ، می‌کوش ،،، زهر ، از کفِ او ، می‌نوش ،

چون حلقهٔ او در گوش ،،، کردی ، ز غمش مَخروش ،

چون پخته نِه‌ای ، می‌جوش ،،، از خامی و #نادانی ،





در میکده ، چون او ، باش ،،، می‌خواره شو و ، قلّاش ،

می ، می‌خور و ، خوش می‌باش ،،، مَخروش و ، دلم مَخراش ،

جان ،،، همچو عراقی ، پاش ،،، گر ، طالبِ #جانانی ،





#عراقی
غم ، کی خورَد؟ ،،، آنکه شادمانیش ، تویی ،

یا ، کی مُرَد؟ ،،، آنکه زندگانیش ، تویی ،


*مُرَد = میرد - می‌میرد




در نسیهٔ آن جهان ،،، کجا بندد دل؟ ،

آنرا که به نقد ،،، این جهانیش ، تویی ،





#سنایی
ساقیا ، دل شد پُر از تیمار ،

پُر کُن جام را ،



بر کفِ ما ، نِه ،

سه باده ، گردشِ اَجرام را ،





تا ، زمانی بی زمانه ،

جامِ می ، بر کف نهیم ،



بشکنیم اندر زمانه ،

گردشِ ایام را ،




#سنایی
دگربار ، ای مسلمانان ،

به قلاشی در افتادم ،


به دستِ عشق ، رَختِ دل ،

به میخانه فرستادم ،




چو ، در دستِ صلاح و خیر ،

جز بادی نمی‌بینم ،


همه خیر و صلاحِ خود ،

به بادِ عشق در دادم ،




اَلا ، ای پیرِ زردشتی ،

به من بربند زُنّاری ،


که من ، تسبیح و سجاده ،

ز دست و دوش ، بنهادم ،




#سنایی
دل مدزد از دلربایِ روح‌بخش ،

که سوارت می‌کند بر پشتِ رخش ،




سر مدزد از سرفرازِ تاج‌دِه ،

کو ، ز پایِ دل ، گشاید صد گِره ،




با کی گویم؟ ، در همه دِه ، زنده کو؟ ،

سویِ آبِ زندگی ، پوینده کو؟ ،




تو ، به یک خواری ، گریزانی ز عشق ،

تو ، به‌جز نامی ، چه می‌دانی ز عشق؟ ،




عشق را ، صد ناز و استکبار هست ،

عشق ، با صد ناز ، می‌آید به‌دست ،




عشق ، چون وافیست ،،، وافی می‌خَرَد ،

در حریفِ بی‌وفا ، می‌ننگرد ،


#وافی = وفادار




چون درخت است آدمی و ،،، بیخ ، عهد ،

بیخ را ، تیمار می‌باید به جهد ،




عهدِ فاسد ، بیخِ پوسیده ، بُوَد ،

وز ثمار و لطف ، بُبریده بُوَد ،


#ثمار = ثمره‌ها - میوه‌ها




شاخ و برگِ نخل ، گرچه سبز بود ،

با فسادِ بیخ ،،، سبزی نیست سود ،




ور ندارد برگِ سبز و ،،، بیخ ، هست ،

عاقبت ، بیرون کند صد برگ ، دست ،




تو ، مشو غرّه به علمش ،،، عهد ، جو ،

علم ، چون قشر است و ،،، عهدش ، مغزِ او ،





#مولانا
دی ، آمد و ، هیچ نآمد از من کاری ،

وِامروز ، ز من ، گرم نشد بازاری ،


#دی = دیروز




فردا ، برَوَم ، بی خبر از اسراری ،

ناآمده ، بِه بُدی ازین ، بسیاری ،



#خواجه_عبدالله_انصاری
چه‌کار اندر بهشت؟ ،

آن مدّعی را؟ ،




که ، میل ، امروز ،

با حوری ، ندارد؟ ،



#سعدی
بخدا که ماهرویی ، بخدا فرشته‌خویی ،

بخدا که مشکبویی ، بخدا که اینچنینی ،





به صفا ، چو آسمانی ،،، به ملاطفت ، چو جانی ،

بشکفتگی ، چنانی ،،، بنهفتگی ، چنینی ،


#مولانا
خِرَد ، در زنده‌رود انداز ، و می ، نوش ،

به گلبانگِ جوانانِ عراقی ،


جوانی ، باز می‌آرَد به یادم ،

سماعِ چنگ ، و دست‌اَفشانِ ساقی ،


میِ باقی بده ، تا مست و خوشدل ،

به یاران برفشانم عمرِ باقی ،


#حافظ


#زنده‌رود = زاینده‌رود
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]