معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.79K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
To Ra Man Cheshm Dar Raham
Ahmadreza Ahmadi
تو را من چشم در راهم
شباهنگام

گرَم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی‌کاهم

تو را من چشم در راهم



#نیما_یوشیج
#احمدرضا_احمدی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#خانه‌ام ابریست

#استاد_محمدرضا_شجریان

آهنگساز:
#مجید_درخشانی
شاعر:
#نیما_یوشیج


خانه‌ام ابری‌ست
یکسره روی زمین ابری‌ست با آن


این ویدئو که پس از درگذشت «استاد شجریان» توسط «مجید درخشانی» منتشر شد، حاوی عکس‌ها و فیلم‌های دیده نشده‌ تا قبل از آن می‌باشد.
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك
غم اين خفتهﻯ چند،
خواب در چشم ترم مي شكند.
نگران با من استاده سحر .
صبح مي خواهد از من ،
كز مبارك دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلكه خبر
در جگر ليكن خاري
از ره اين سفرم مي شكند.
نازك آراي تن ساق گلي
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب
ای دريغا به برم مي شكند.

#نیما_یوشیج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب
با
تکنوازی ساز نی عربی از #استاد_علی_مذبوح


آی نی‌زن که تو را آوای نی برده‌ست دور از ره کجایی؟
خانه‌ام ابری‌ست اما
ابر باران‌اش گرفته‌ست...

#نیما_یوشیج
زندگینامهء #نیما_یوشیج  (۱۲۷۶- ۱۳۳۸)


علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «
نیما یوشیج» شناخته شد، در ۲۱ آبان‌ماه سال ۱۲۷۶ مصادف با ۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقه‌ای به‌نام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود.
او در 62 سال زندگی خود توانست معیارهای هزارسالهء‌ شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و همیشگی می‌نمود، با شعرهایش تازگی و دگرگونی بخشد. وی در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را آموخت.
نیما 11ساله بوده که به تهران کوچ می‌کند و روبه‌روی مسجد شاه که یکی از نهادهای فعالیت مشروطه‌خواهان بوده ؛ در خانه‌ای استیجاری، کنار مدرسه‌ دارالشفاء مسکن‌می‌گزیند.
او  نخست به دبستان «حیات جاوید» می‌رود و پس از چندی، به یک مدرسه‌ کاتولیک که آن وقت در تهران به مدرسه‌ سن‌لویی، آوازه داشته، فرستاده می‌شود.
او نخستین شعرش «قصه‌ رنگ ‌پریده» را در 23 سالگی می‌نویسد.
نیما در سال 1298 به استخدام وزارت مالیه درمی‌آید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه‌ مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه‌ اسلحه می‌کند. نیما در دی ماه 1301 «افسانه» را می‌سراید و بخش‌هایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ می‌رساند.

وی در 1305 با عالیه جهانگیری ـ خواهرزاده جهانگیرخان صوراسرافیل ـ ازدواج می‌کند. در سال 1317 به عضویت در هیات تحریریه‌ مجله‌ موسیقی درمی‌آید و در کنار «صادق هدایت»، «عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاء هشترودی»، به کار مطبوعاتی می‌پردازد و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ می‌رساند. در سال 1321 فرزندش شراگیم به‌دنیا می‌آید.

این سرایندهء بزرگ، درحالی‌که به علت سرمای سخت یوش، به ذات‌الریه دچار شده بود، برای درمان به تهران آمد؛ ولی درمان، سودی نداشت و در تاریخ 13 دی‌ماه 1338،
نیما یوشیج، آغازکننده‌ راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه جاودان شد. او را در تهران دفن ‌کردند؛ تا اینکه در سال 1372 طبق وصیتش، پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند۰

.
پا گرفته است زمانی است مدید
نا خوش احوالی در پیکر من
دوستانم، رفقای محرم!
به هوایی که حکیمی بر سر، مگذارید
این دلاشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من!

من به تن دردم نیست
یک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا
و چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ست
که فرود آمده سوزان
دم به دم در تن من.
تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند
و به یک جور و صفت می دانم
که در این معرکه انداخته اند.

نبض می
خواندمان با هم و میریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون.

یک از همسفران که در این واقعه می برد نظر، گشت دچار
به تب ذات الجنب
و من اکنون در من
تب ضعف است برآورده دمار.

من نیازی به حکیمانم نیست
«
شرح اسباب » من تب زده در پیش من است
به جز آسودن درمانم نیست
من به از هر کس
سر به در می برم از دردم آسان که ز چیست
با تنم طوفان رفته ست
تبم از ضعف من است
تبم از خونریزی.

#نیما_یوشیج
یوش. تابستان1331

علی اسفندیاری (۲۱ آبان ۱۲۷۶ – ۱۳ دی ۱۳۳۸) که با نام نیما یوشیج شناخته می‌شود، شاعر ایرانی بود. او بنیان‌گذار شعر نو فارسی  و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران است. او را یکی از تاثیرگذارترین شاعران در شعر معاصر ایران دانسته‌اند
to ra man
Sheragim Yooshij
شعر "تو را من چشم در راهم" با صدای شراگیم یوشیج فرزند نیما...
#نیما_یوشیج🎼🎼🎼
🥀🌸🥀🌸🥀

🆔
@Moarefi_Jaliyat

🟢 به هوش باشیم 🟢

(( ۳۴۳ ))

🔴جعلیاتِ ناآگاهان🔴



پس هرگز منتظر فردای خیالی نباش .

فراموش نکن !

مقصد ،
همیشه جایی در انتهای مسیر نیست !

مقصد ،
لذت بردن از قدمهایی است که بین مبدا و مقصد برمی داریم.

چایت را بنوش! نگران فردا مباش.


#گوینده_اصلی
#شیوا_یوسفی



#جعل_شده بنام‌ِ 👇👇
#نیما_یوشیج


🔴
#اشعار_جعلی_را_بشناسیم
🔵
#متون_جعلی_را_بشناسیم
⚫️
#اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم


🥀🌸🥀🌸🥀
#سیاوش کَسرائی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) شاعر، از اعضای کانون نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی چپ‌گرای تاریخ معاصر ایران بود.

سیاوش کسرائی سراینده منظومه‌ی #«آرش کمانگیر» نخستین منظومه حماسی نیمایی است. وی یکی از شاگردان #نیما یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. از جمله مجموعه شعرهای به جا مانده از سیاوش کسرائی، می‌توان به مجموعه شعر (آوا، آرش کمانگیر، مهره سرخ، در هوای مرغ آمین، هدیه برای خاک، تراشه‌های تبر، خانگی، با دماوند خاموش و خون سیاوش )اشاره کرد.

او دانش‌آموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. سیاوش کسرائی از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود.

وی در ۶۹ سالگی پس از عمل جراحی قلب و ابتلا به ذات‌الریه در وین، پایتخت اتریش درگذشت و در «بخش هنرمندان» گورستان مرکزی شهر وین به خاک سپرده شد.


#سیاوش کسرایی، بر طبق وصیتش «#هوشنگ ابتهاج» را متولی آثارش کرده است.


🟢 به هوش باشیم 🟢

(( ۳۴۳ ))

🔴جعلیاتِ ناآگاهان🔴



پس هرگز منتظر فردای خیالی نباش .

فراموش نکن !

مقصد ،
همیشه جایی در انتهای مسیر نیست !

مقصد ،
لذت بردن از قدمهایی است که بین مبدا و مقصد برمی داریم.

چایت را بنوش! نگران فردا م
باش.


وینده_اصلی
#شیوا_یوسفی



#جعل_شده بنام‌ِ 👇👇
#نیما_یوشیج


🔴 #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
🔵 #متون_جعلی_را_بشناسیم
⚫️ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم


🥀🌸🥀🌸🥀
‍ گفتی ثَنایِ شاهِ ولایت نکرده‌ام
بیرون زِ هر ستایش و حَد و ثَنا علی‌ست

چونَش ثنا کنم که ثنا کرده‌ی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علی‌ست

شاهان بسی به حوصله دارند مَرتَبَت
لیکِن چو نیک درنگری پادشا علی‌ست

گر بگذری ز مرتبه‌ی کِبریایِ حق
بر صدرِ دورِ زودگذر، کبریا علی‌ست

بسیار حکم‌ها به خطامان رَوَد ولی
در حقِ آنکه حکم رَوَد بی‌خطا علی‌ست

گر بی‌خودم وَگَر به خود اینَم ثَناش بس
در هر مقام بر لبم آوایِ یا علی‌ست

#نیما_یوشیج
#عید_غدیر_مبارکباد 🌹
🍀
🕊

ڪﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸڪﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ڪﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ڪﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !

ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ڪﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ڪﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ

ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ڪﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗڪﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ﺗڪﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾڪﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ

ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋڪﺲ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ
ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ
ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ،کودکی، ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺁﺏ
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ

ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿڪﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ
ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ڪﺴﯽ
ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗڪﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ !

#نیما_یوشیج