"تولد"
به زن
به همه ی زنانِ وطنم
گیل آوا !
ای کودکِ کرانه و جنگل
ای دخترِ ترانه و ابریشم و بلوط
ازکوره راهِ دامنه و دِه
با ما بگو که بوی چه عطری
یا بالِ رنگ رنگِ چه مرغی تو را کشاند
تا پایتخت مرگ ؟
چشمِ که خفته بود که چشمانت
راه از ستاره جست
دستِ که بسته بود که دستانت
از میخ های کلبه ربود آن تفنگ پر ؟
گیل آوا !
ای روشنای چشمِ همه خانوار رنج
بی شمع و شب چراغ
در پیش چون گرفتی این راه پر هراس
و آنگاه با کدام نشانی
بر خلق در زدی که جوابت نداد خلق ؟
وقتی گلوله ی تو به بن بست کوچه ها
بر جُثّه ی جنایت
دندانِ ببر بود که در گوشت می چرخید
وقتی فشنگِ آنان
در قامتت بهاری در خاک می کشید
بی راه و بی گناه
سر در گمِ هزار غمِ خُرد، عابران
آنان که بایدت به کمک می شتافتند
آرام سوی خانه و کاشانه می شدند
ای وای از آن جدایی و این جرئت
فریاد از این جنونِ شجاعت
گیل آوا !
ای خوشه ی شکسته ی سرخ انگور
آه ای درخت خون !
گیل آوا !
اینک بگو به ما
تا با کدام اشک، رشادت را
ما شستشو کنیم ؟
چونان تو را کجا
ما جستجو کنیم !؟
ای بر توام نماز
ای بر تو ام نیازِ هزاران هزارها
تکرار شو
بسیار شو
ای مرگِ تو تولّد زن در دیارِ من
یکتای من، خجسته، گیل آوا !
زنده یاد #سیاوش_کسرایی
آبان ۱۳۵۳
دفترهای شعر کسرایی:
آوا - ۱۳۳۶
آرش کمانگیر - ۱۳۳۸
خون سیاوش - ۱۳۴۱
سنگ و شبنم - ۱۳۴۵
با دماوند خاموش ۱۳۴۵
خانگی - ۱۳۴۶
به سرخی آتش، به طعم دود - ۱۳۵۵
از قرق تا خروسخوان - ۱۳۵۷
آمریکا! آمریکا - ۱۳۵۸
چهل کلید - ۱۳۶۰
تراشههای تبر - ۱۳۶۲
پیوند - ۱۳۶۳
هدیه برای خاک - ۱۳۶۸
ستارگان سپیدهدم - ۱۳۶۸
مهرهی سرخ - ۱۳۷۴
هوای آفتاب - ۱۳۸۱
به زن
به همه ی زنانِ وطنم
گیل آوا !
ای کودکِ کرانه و جنگل
ای دخترِ ترانه و ابریشم و بلوط
ازکوره راهِ دامنه و دِه
با ما بگو که بوی چه عطری
یا بالِ رنگ رنگِ چه مرغی تو را کشاند
تا پایتخت مرگ ؟
چشمِ که خفته بود که چشمانت
راه از ستاره جست
دستِ که بسته بود که دستانت
از میخ های کلبه ربود آن تفنگ پر ؟
گیل آوا !
ای روشنای چشمِ همه خانوار رنج
بی شمع و شب چراغ
در پیش چون گرفتی این راه پر هراس
و آنگاه با کدام نشانی
بر خلق در زدی که جوابت نداد خلق ؟
وقتی گلوله ی تو به بن بست کوچه ها
بر جُثّه ی جنایت
دندانِ ببر بود که در گوشت می چرخید
وقتی فشنگِ آنان
در قامتت بهاری در خاک می کشید
بی راه و بی گناه
سر در گمِ هزار غمِ خُرد، عابران
آنان که بایدت به کمک می شتافتند
آرام سوی خانه و کاشانه می شدند
ای وای از آن جدایی و این جرئت
فریاد از این جنونِ شجاعت
گیل آوا !
ای خوشه ی شکسته ی سرخ انگور
آه ای درخت خون !
گیل آوا !
اینک بگو به ما
تا با کدام اشک، رشادت را
ما شستشو کنیم ؟
چونان تو را کجا
ما جستجو کنیم !؟
ای بر توام نماز
ای بر تو ام نیازِ هزاران هزارها
تکرار شو
بسیار شو
ای مرگِ تو تولّد زن در دیارِ من
یکتای من، خجسته، گیل آوا !
زنده یاد #سیاوش_کسرایی
آبان ۱۳۵۳
دفترهای شعر کسرایی:
آوا - ۱۳۳۶
آرش کمانگیر - ۱۳۳۸
خون سیاوش - ۱۳۴۱
سنگ و شبنم - ۱۳۴۵
با دماوند خاموش ۱۳۴۵
خانگی - ۱۳۴۶
به سرخی آتش، به طعم دود - ۱۳۵۵
از قرق تا خروسخوان - ۱۳۵۷
آمریکا! آمریکا - ۱۳۵۸
چهل کلید - ۱۳۶۰
تراشههای تبر - ۱۳۶۲
پیوند - ۱۳۶۳
هدیه برای خاک - ۱۳۶۸
ستارگان سپیدهدم - ۱۳۶۸
مهرهی سرخ - ۱۳۷۴
هوای آفتاب - ۱۳۸۱
من ، مستم ،
من مستم و ، میخانهپرستم ،
راهم منمایید ،
پایم بگشایید ،
وین جامِ جگرسوز ، مگیرید ز دستم ،
من ، لاله و باغم ،
من ، شمع و چراغم ،
من ، همدمِ من ، همنفسم ، عطرِ دماغم ،
خوش رنگ ، خوش آهنگ ،
لغزیده به جامم ،
از تلخیِ طعمِ وی ،،، اندیشه مدارید ،
گواراست به کامم ،
در ساحلِ آتش ،
من ، غرقِ گناهم ،
همراهِ شما نیستم ای مَردُمِ بُتگر ! ،
من ، نامهسیاهم ...
با آنکه درِ میکده را ، باز ببستند ،
با آنکه سبویِ میِ ما را بشکستند ،
با آنکه گرفتند ز لب ، توبه و ،
پیمانه ، ز دستم ،
با محتسبِ شهر بگویید که هُش دار ،
هُش دار ،،، که من مستِ میِ هر شَبه هستم
#سیاوش_کسرایی
من مستم و ، میخانهپرستم ،
راهم منمایید ،
پایم بگشایید ،
وین جامِ جگرسوز ، مگیرید ز دستم ،
من ، لاله و باغم ،
من ، شمع و چراغم ،
من ، همدمِ من ، همنفسم ، عطرِ دماغم ،
خوش رنگ ، خوش آهنگ ،
لغزیده به جامم ،
از تلخیِ طعمِ وی ،،، اندیشه مدارید ،
گواراست به کامم ،
در ساحلِ آتش ،
من ، غرقِ گناهم ،
همراهِ شما نیستم ای مَردُمِ بُتگر ! ،
من ، نامهسیاهم ...
با آنکه درِ میکده را ، باز ببستند ،
با آنکه سبویِ میِ ما را بشکستند ،
با آنکه گرفتند ز لب ، توبه و ،
پیمانه ، ز دستم ،
با محتسبِ شهر بگویید که هُش دار ،
هُش دار ،،، که من مستِ میِ هر شَبه هستم
#سیاوش_کسرایی
مادرم گندم درون آب میریزد
پنجره بر آفتاب گرمیآور میگشاید
خانه میروبد غبار چهرهی آیینهها را میزداید
تا شب نوروز خرمی در خانهی ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سرسبزی برآرد
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
#سیاوش کسرایی
با درود
...جویبار نور،
جاری به مهرآب امید باد و شادمانی و سرور،در این سال به هر بامداد، و هر لحظه تا.....همیشه
پنجره بر آفتاب گرمیآور میگشاید
خانه میروبد غبار چهرهی آیینهها را میزداید
تا شب نوروز خرمی در خانهی ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سرسبزی برآرد
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
#سیاوش کسرایی
با درود
...جویبار نور،
جاری به مهرآب امید باد و شادمانی و سرور،در این سال به هر بامداد، و هر لحظه تا.....همیشه
.
اگر چه بر دریچهام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابربال میکشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت دلم هوای آفتاب میکند.
#سیاوش_کسرایی
اگر چه بر دریچهام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابربال میکشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت دلم هوای آفتاب میکند.
#سیاوش_کسرایی
آمدن، رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پابه به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
از سبوی تازه آب پاک نوشیدن
هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
یا شبی برفی پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای گرم شعله بستن
آری.. آری.. زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
#سیاوش_کسرایی
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پابه به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
از سبوی تازه آب پاک نوشیدن
هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
یا شبی برفی پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای گرم شعله بستن
آری.. آری.. زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
#سیاوش_کسرایی
🎼●آهنگ: «آخر قصه»
🎙●خواننده: #ابراهیم_حامدی (#ابی)
○●آهنگ: #سیاوش_قمیشی
○●ترانه: #ایرج_جنتیعطایی
به کسی گفتن این نمییارم:
که تو را نیک دوست میدارم
#عراقی
MAN BARAYE TO MIKHOONAM
SIYAVASH QOMEISHI
«من برای تو میخونم
خواننده و آهنگساز: #سیاوش_قمیشی
ترانه: #یغما_گلرویی
تنظیم: #آروین_خاچیکیان
سیاوش قمیشی (زادهٔ ۲۱ خرداد ۱۳۲۴) موسیقیدان، آهنگساز، خواننده و ترانهسرای ایرانی ساکن لس آنجلس است.سیاوش قمیشی تاکنون ۱۸ آلبوم رسمی موسیقی، ۳۱ تکآهنگ و یک موسیقی فیلم منتشر کردهاست.او تاکنون آهنگهای موفق بسیاری را برای خوانندگان پاپ ایرانی ساختهاست و نخستین هنرمند ایرانی است که توانستهاست برای یک آهنگ، هر چهار بخش اصلی آن یعنی ترانه، آهنگ، تنظیم و خوانندگی را خود به تنهایی انجام بدهد.
«آخرین فرمان،
آخرین تحقیر . . .
«مرز را پرواز تیری می دهد سامان!
«گر به نزدیکی فرود آید،
«خانه هامان تنگ،
«آرزومان کور . . .
«ور بپرد دور،
«تا کجا؟ تا چند؟
«آه!. . . کو بازوی پولادین کو سر پنجه ایمان؟»
هر دهانی این خبر را بازگو می کرد
چشم ها، بی گفتگویی، هر طرف را جستجو می کرد.
#سیاوش_کسرایی
#جشن_تیرگان
آخرین تحقیر . . .
«مرز را پرواز تیری می دهد سامان!
«گر به نزدیکی فرود آید،
«خانه هامان تنگ،
«آرزومان کور . . .
«ور بپرد دور،
«تا کجا؟ تا چند؟
«آه!. . . کو بازوی پولادین کو سر پنجه ایمان؟»
هر دهانی این خبر را بازگو می کرد
چشم ها، بی گفتگویی، هر طرف را جستجو می کرد.
#سیاوش_کسرایی
#جشن_تیرگان