معرفی عارفان
1.21K subscribers
33.6K photos
12.1K videos
3.2K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدنِ تو در این فصل، اتفاق افتاد
#حسین_منزوی

تصویر: پائیز در چهار باغ اصفهان
بگوی قصه هجران ولی چنان بمگوی
که طبع نازک او را فزاید از تو# ملال...

#ابن_یمین
نگذاشت غم طراوتی از طبع ما به جا
سرجوشِ زندگانی ما را# ملال خورد

#اثر_شیرازی
تبسمی اگرم رو دهد ز عیش، ندانی!
که گاهی آدمی از کثرت# ملال بخندد

#طالب_آملی
ای که دلگیر از حیاتی، یاد از پروانه گیر
از #ملالِ زندگانی سینه بر خنجر زدن

#کلیم_کاشانی
من و آرزویِ بزمی که ز حالِ من بپرسی
چو کسی دگر نمانَد، ز# ملالِ من بپرسی

به حضورِ غیر، کردی نشنیده پرسشم را
که از او به این بهانه، ز سؤالِ من بپرسی

ز تخیّلِ تو چندان شود اضطرابم افزون
که به خاطرم نیاید، چو خیالِ من بپرسی

ز حیا نظر به سویم نکنی، خوش آن‌که از می
تو به حالِ خود نباشی و ز حالِ من بپرسی

به فراق، آن‌چنانم بگذشت عمر، «میلی»
که خجل شوم چو حرفی ز وصالِ من بپرسی

#میلی_مشهدی
سر عشق، محمدرضا شجریان
محمدرضا شجریان
قطعه ای بسیار زیبا از آلبوم ماهور

هزار جهد بکردم که سٍر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُیسرم که نجوشم.

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه# صبر ماند و نه هوشم.

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم.

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم.

#سعدی
#شجریان
در جواب طعنه‌های تلخ باید #صبر کرد
حسنِ‌یوسف را گواهی می‌دهد خون ترنج

#اسما_سوری
فراق #صبر و سكون خواهد ويقين دارم
كه  من نه  طاقت  آن  و  نه تاب اين دارم

#غيرت_اصفهانی
Shooshtari, Homayoun, Daado Bi
Mohammad Reza Shajarian
محمدرضا شجریان_#زمستان است🎼
شاعر مهدی اخوان ثالث
آهنگساز حسین علیزاده
تار حسین علیزاده
کمانچه کیهان کلهر


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر شور و شری که در جهان است
زان #غمزهٔ مست دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
گویند مگو که بیش از آن است.

#عطار
#شجریان_همایون
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*هوالعشق*

*کلیپ گفت‌وگوی «شمس و مولانا»*
با صدای همایون شجریان و محمد معتمدی



ما باور کرده ایم که خداوند ما را از بالامی‌بیند،
*اما او در واقع از درون می‌نگرد.*
شمس

*دوزخ و جنت همه اجزای اوست*
*هر چه اندیشی تو او بالای اوست*

*هر چه اندیشی پذیرای فناست*
*آنچه در اندیشه ناید آن خداست*
مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرزوها ؛
پیلہ هایے در دل هستند
ڪہ با امیدِ پروانہ اے بال گشوده
وبہ سوے خدا اوج می‌گیرند

امیدوارم
پروانه‌ے آرزوهایتان بر زیباترین
گل‌هاے اجابت بنشیند

شبتـــــــون دل انگیــــــــز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
المنه لله که در میکده بازست
بارالــها
درسرآغاز صبحم با یاد و نام تو

دریچه قلبم را خالصانه به سوی
تـو مـی‌گشایـم تـا نسیم رحمتت
بــه آن بــوزد و نــوری از محبت
و عشـق تـو بـه قلبـم ببـارد.

به نام خدای همه
یک حبه نور

یا مُنْجِی ذِی النُّونِ مِنَ الظُّلُمَاتِ

شبیه کودک زاری شدم
که در بازار ...
تو دست گمشده ها را مگر نمی‌گیری؟
"آدم ها" هم مثل "خانه ها" آدرس دارند...

بعضی ها ساده و سر راست ؛ مثل "نبشِ خیابان چهارم ، پلاک بیست"

بعضی ها ظاهرا ساده ، ولی پیدا نکردنی ؛
انگار که یک‌ چیزی توی آدرسشان جا افتاده باشد ، مثلا اسم شهر و فقط نوشته باشد "خیابان امام خمینی، پلاک یک" ...
خیابان امام خمینی را که همه ی شهرها دارند ! خب توی کدامشان...؟؟

بعضی آدم‌ ها را می‌شود پیدا کرد ، ولی پیچ درپیچند...
میدان را که پیدا کردی باز باید سرِ میدان بقیه‌اش را از یک نفر بپرسی...
کوچه را هم که نشانت می‌دهد می گوید "باز جلوتر بپرس"!

بعضی ها تهِ کوچه‌ی بُن بست اند...
پیدایشان که کردی و باهم چایی خوردید و مهمانی تمام شد ، چون آنطرفشان به هیچ کجا باز نیست ، از همان راهی که آمدی باید برگردی...!

بعضی آدم ها هم هنوز از خودشان "پلاک" ندارند ؛ با پلاکِ دیگران پیدا می شوند...!
خیابان و کوچه از خودشان است ، ولی باز هم تهِ آدرسشان نوشته :
" روبروی پلاک ۲۲ !!!!

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

الهى،،،
اندیشه ای خلاق،
دیده ای بینا،
گوشی شنوا،
زبانی شاكر،
ذهني آرام،
قلبي متواضع،
روحي بيدار،
دست هایی بخشنده،
پاهایی استوار در راهت،
تنی سالم،
و سينه اي پر از عشق و دلدادگی،
و سبد سبد روزی حلال و بركت و فراواني برای من و دوستانم عطا فرما.
آمین

🌺🌺🌺

شاد باشی
يَا الله!
‏إنَّ قلوبنَا أَوْعيةٌ فَارِغة
‏لَوْلا أنْ كُنتَ أنتَ فِيها...

«خدایا!
قلبِ ما ظرفی تهی بود
اگر تو در آن نبودی!»
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است
خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد

خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت
بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد

در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

#حضرت_حافظ
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
میزند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این
می‌نویسی نامه سوی کیست این

هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد

کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش

گفت شرح حسن لیلی میدهم
خاطر خود را تسلی میدهم

می‌نویسم نامش اول وز قفا
می‌نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه‌ای از جام او
عشقبازی میکنم با نام او
 
#عبدالرحمن_جامی
حلقهٔ آن در شدنم آرزوست
بر در او سرزدنم آرزوست

چند بهر یاد پریشان شوم
خاک در او شدنم آرزوست

خاک درش بوده سرم سالها
باز هوای وطنم آرزوست

تا که بجان خدمت جانان کنم
دامن جان بر زدنم آرزوست

بهر تماشای سراپای او
دیده سراپاشدنم آرزوست

دیده ام از فرقت او شد سفید
بوئی از آن پیرهنم آرزوست

مرغ دلم در قفس تن بمرد
بال پر و جان زدنم آرزوست

بر در لب قفل خموشی زدم
سوی خموشان شدنم آرزوست

عشق مهل فیض که با جان رود
زندگی در کفنم آرزوست

#فيض_كاشانی