معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
" تقوا "

تقوا نگاه داشتنِ نفسْ است از هر آلودگی ، و بدترین آلودگی نخست بیهودگی است که آدمی عمر و فرصتِ طلاییِ زندگی را به بازیچه های کودکانه از کَف بدهد و در سرش هیچ سودایی و در جانش هیچ دردی از عشق به گوهرِ انسانیت نباشد .
ذره ای دردم ده ای درمانِ من
زانکه بی دردت بمیرد جان من
جانم آلوده ست از بیهودگی
من ندارم طاقت آلودگی
ذره ای درد از همه آفاق به
در دو عالم یک دلِ مشتاق به

عطار


#برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
#اثر الهی قمشه ای
باشد دلم ز حلقه ی زلفِ تو خوشنما
چون گوشوارِ نقره که هندو کند به گوش

#اثر_شیرازی
همچو دندانی که افتد، یادشان بادا به‌خیر!
همنشینانی که پهلو خالی از ما کرده‌اند...

شفیعای #اثر_شیرازی
دارد سرِ جنون دلِ شیدا در این بهار
دست من است و دامن صحرا در این بهار

از مخملِ دوخوابه‌ی هستیّ و غفلتم
صدگونه راحت است تمنّا در این بهار

باشد ز جوشِ سبزه و کیفیّت هوا
از بهر مِی‌کِشی همه‌جا جا در این بهار

هر بامداد، اوّلِ عمر دوباره است
دَم را به صبح داده مسیحا در این بهار

روی زمین ز خلعتِ گل‌بندیِ بهار
پوشیده گشته‌است سراپا در این بهار

در کار هیچ غنچه -«اثر!»- چون گره نماند
گردد شکفته نیز دل ما در این بهار...

#اثر_شیرازی
دارد سرِ جنون دلِ شیدا در این بهار
دست من است و دامن صحرا در این بهار

از مخملِ دوخوابه‌ی هستیّ و غفلتم
صدگونه راحت است تمنّا در این بهار

باشد ز جوشِ سبزه و کیفیّت هوا
از بهر مِی‌کِشی همه‌جا جا در این بهار

هر بامداد، اوّلِ عمر دوباره است
دَم را به صبح داده مسیحا در این بهار

روی زمین ز خلعتِ گل‌بندیِ بهار
پوشیده گشته‌است سراپا در این بهار

در کار هیچ غنچه -«اثر!»- چون گره نماند
گردد شکفته نیز دل ما در این بهار...

#اثر_شیراز
ظالم که به عزل مُضطرش می‌سازند
باز از سرِ نو ستمگرش می‌سازند
ایمن منشین چو ظالم از کار فتاد
تیغی که شکست خنجرش می‌سازند

شفیعای #اثر_شیرازی
همچو دندانی که افتد، یادشان بادا به‌خیر!
همنشینانی که پهلو خالی از ما کرده‌اند...

شفیعای #اثر_شیرازی
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست

#شیخ بهایی
#نقاشی: «ضحاک»،
#اثر استاد علی اکبر صادقی
.
نگذاشت غم طراوتی از طبع ما به جا
سرجوشِ زندگانی ما را ملال خورد

#شفیعا_شیرازی ملقب به #اثر_شیرازی
نگذاشت غم طراوتی از طبع ما به جا
سرجوشِ زندگانی ما را# ملال خورد

#اثر_شیرازی
Chahar Mezrab va Avaz ba Setar
Shahram Nazeri
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
آلبوم"چشم به راه"،

#اثر استاد شهرام ناظری
#شعر از هوشنگ ابتهاج
ما چیزی نمی دانیم، این اولین نکته است.
بنابراین ما باید بسیار متواضع باشیم، این دومین نکته است‌.
دیگر آنکه نباید مدعی دانستن باشیم، در حالیکه چیزی نمیدانیم، این سومین نکته است‌.
این کمابیش همان رویکردی است که می خواهم آنرا رواج دهم. هر چند چشم انداز خوبی برای آن نمی‌بینم.


#اثر: #کارل_پوپر
    #اثر آندره بلیچنکو

عتاب و لطف زابروی گلرخان پیداست
صفای هر چمن از روی باغبان پیداست

#صائب
دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.

📚گزیده ای از کتاب: توسعه یا چپاول
#اثر_پیتر_اوانز
#حکایت

دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.

#گزیده ای از کتاب: توسعه یا چپاول
#اثر_پیتر_اوانز
دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.

📚گزیده ای از کتاب: توسعه یا چپاول
#اثر_پیتر_اوانز
#حکایت

دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.

#گزیده ای از کتاب: توسعه یا چپاول
#اثر_پیتر_اوانز
#حکایت

دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.

#گزیده ای از کتاب: توسعه یا چپاول
#اثر_پیتر_اوانز