قرار میبرد از خلق، آه و زاریِ ما
به این قرار، اگر مانده بیقراریِ ما
شَویم گَرد و به دنبالِ محملش افتیم
دگر برای چه روز است خاکساری ما؟
خمار صحبت تو عقل و هوش از من برد
چه مستیای ز قفا داشت هوشیاری ما!
تو چون روی به ره انتظار ، دیدهی خلق
به هم نیاید چون زخمهای کاری ما
به روی دشت اگر گردبادت آید پیش
از او بپرس ز احوال بیقراری ما
کدام بار غم از خاطری زیاد آید
که دهر ننهد بر دوش بردباری ما
نمانده جان و دلی تا به یادگار دهیم
کلیم را بِبَر از ما به یادگاری ما
#کلیمهمدانی
دیوان کلیم همدانی به تصحیح محمد قهرمان
من ایشان را چه کنم؟
من تو را خواهم که چنینی
نیازمندی خواهم
گرسنهای خواهم
تشنهای خواهم
آبِ زلال
تشنه جوید.
#مقالاتشمس
تصحیح محمدعلی موحد
به این قرار، اگر مانده بیقراریِ ما
شَویم گَرد و به دنبالِ محملش افتیم
دگر برای چه روز است خاکساری ما؟
خمار صحبت تو عقل و هوش از من برد
چه مستیای ز قفا داشت هوشیاری ما!
تو چون روی به ره انتظار ، دیدهی خلق
به هم نیاید چون زخمهای کاری ما
به روی دشت اگر گردبادت آید پیش
از او بپرس ز احوال بیقراری ما
کدام بار غم از خاطری زیاد آید
که دهر ننهد بر دوش بردباری ما
نمانده جان و دلی تا به یادگار دهیم
کلیم را بِبَر از ما به یادگاری ما
#کلیمهمدانی
دیوان کلیم همدانی به تصحیح محمد قهرمان
من ایشان را چه کنم؟
من تو را خواهم که چنینی
نیازمندی خواهم
گرسنهای خواهم
تشنهای خواهم
آبِ زلال
تشنه جوید.
#مقالاتشمس
تصحیح محمدعلی موحد
در دستگاه محتشمان پا نمیخوریم
خون میخوریم و آب ز دریا نمیخوریم
از صدهزار رنگِ تمنّا که میپزیم
ما غیرِ دودِ آتشِ سودا نمیخوریم
پرهیز بیش ازین نتواند مریضِ عشق
از هیچکس فریبِ مداوا نمیخوریم
از وضعِ ناگوارِ جهان طبعِ ما، کلیم
از بسکه سیر شد غمِ فردا نمیخوریم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۸.
خون میخوریم و آب ز دریا نمیخوریم
از صدهزار رنگِ تمنّا که میپزیم
ما غیرِ دودِ آتشِ سودا نمیخوریم
پرهیز بیش ازین نتواند مریضِ عشق
از هیچکس فریبِ مداوا نمیخوریم
از وضعِ ناگوارِ جهان طبعِ ما، کلیم
از بسکه سیر شد غمِ فردا نمیخوریم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۸.