معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#پاییز،
فصلی که خود را به هزار رنگ در می آورد تا هنرنمایی نقاش طبیعت را بر روی بومی به بلندای گیتی نظاره گر باشیم.
🍃🌸🍃

قطعه #خزان (بی کلام)
اثر: سرو آزاد و دلشکسته موسیقی ایران
استاد #پرویز_مشکاتیان

" خزان " قطعه ای که به گفته استاد، آن را از ایده افتادن برگ درختان در فصل #پاییز گرفتند.



سنتور: #پرویز_مشکاتیان
دف: #بیژن_کامکار
تنبک: #ارژنگ_کامکار
کمانچه: #اردشیر_کامکار
نی: #محمدعلی_کیانی_نژاد
و ...

این معجزه‌ی تو‌ست که #پاییز قشنگ است
هر شاخه‌ی با برگ گلاویز قشنگ است

هر خش‌خش خوشبختی و هر نم‌نم #باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است

کم‌صبرم و کم‌حوصله دور از تو، غمی نیست
پیمانه‌ی من پیش تو لبریز قشنگ است

موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن، پرهیز قشنگ است

بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فواره‌ام، افتادن من نیز قشنگ است

بنشین و ببین زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همین‌ است، غم‌انگیز قشنگ است


#مژگان_عباسلو
Forwarded from اتچ بات
‍ "آداب و رسوم #شب_یلدا در ایران باستان"

آداب شب #یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه‌هایی 🍉را که انبار کرده‌اند و خشکبار و تنقلات می‌خورند. 

همچنین دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری 🔥روشن می‌نشینند تا سپیده‌دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این 🌒شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است. 

واژه #یلدا، از دوران ساسانیان که متمایل به به کارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به کار رفته است. 

#یلدا /همان میلاد به معنای زایش - زادروز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلند‌ترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه‌ی مرکب شب #چله استفاده می‌شود. 

خور روز (دی گان) - یکم دی‌ماه - در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان‌ها بود. در این روز همگان از جمله 👑شاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کار‌ها داوطلبانه انجام می‌گرفت، نه تحت امر. 

در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن 🐑گوسفند و 🦃مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی موقتاً قطع می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود. 

ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب #یلدا آخرین شب #پاییز را که دراز‌ترین و تاریک‌ترین شب در طول سال است تا 🌞سپیده‌دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت 🌝خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رختخواب روند و لَختی بیاسایند .
شِکَمبِه‌شورون

در اراک آخرین روزِ پاییز را که کوتاه‌ترین روزهای پاییز است، "شِکَمبِه‌شورون" (šekambê šurun ،شکمبه شوران) می‌گویند، در زمانِ قدیم خانواده‌ای روزِ آخرِ پاییز شکمبه‌ای خریده بود. زنِ خانه صبحِ زود می‌رود لبِ نَهر تا شکمبه را بشوید. همین که شکمبه را می‌شوید و می‌آید خانه، شب می‌شود. اهلِ خانه می‌گویند شام چی داریم؟ بانوی خانه می‌گوید: "چیزی نداریم امروز، امروز شکمبه‌شورون بوده و کوتاه‌ترین روزِ پاییز بوده است، نرسیدم غذا درست کنم."
از آن روز به این سبب به آخرِ پاییز "شکمبه‌شورون" می‌گویند و آخرین روزِ پاییز شبِ چله یا شبِ یلدا و بلندترین شبِ سال است.

#یلدا #پاییز #شب‌چله #شکمبه‌شورون #اراک

جشن‌ها و آداب و معتقداتِ زمستان؛ سیّدابوالقاسم انجوی شیرازی؛ امیرکبیر؛ ۱۳۸۹؛ ج۱: ۴۱تا۴۲.
#پاییز و اینهمه زیبایی

ای کاش مرا چشم تماشا بادا!
یک لحظه زمانه با دل ما بادا!
هر روز که می‌رود به خود می‌گویم
امروز نبود، کاش فردا بادا


#حتی_اگر_نباشی
#قیصر_امین‌پور
#پاییز_دیگری

ترسی فراگرفت بناگاه
انبوهِ واژه های مرا، آه!

باز این چه بود، این وزش شوم
باز این چه سان هجوم نجومی ست
از این خزانِ روح که دارد
می غارَتَد تمامی گل های باغ را

پاییز دیگری که خِرَد را
جاروب می کند
پاییز دیگری که هنر را
در زیر پای خویش لگدکوب می کند
پاییز دیگری که صدای پرنده ای
نتوان درآن شنود، مگر بانگ زاغ را!



#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#یک حبه نور

وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا*

و برگها برای افتادنشان؛
#خدا را در جریان می گذارند!

#پاییز
#دلنوشته
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


گفتم این آغاز پایان ندارد
عشق اگر عشق است آسان ندارد

گفتی از
#پاییز باید سفر کرد
گرچه گل تاب طوفان ندارد

آنکه لیلا شد در چشم مجنون
همنشینی جز باران ندارد




#علیرضا_قربانی
#پاییز سرد زرد
با سبز و سرخ باغ چه گویم چه ها نکرد

بایک لهیب  شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب رنگ ربود از رخ چمن

گیسوی بید را
کند و به خاک ریخت

یاقوت نار بن را
بر سنگ زد گریخت

پیچید تازیانه بر اندام نارون
توفان سهمناک

پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او باغ بی چراغ

شب ها دگر نتابید
مهتاب نسترن

یغماگران باد
درهای گنج خانه گشودند

هر جا که لطف وناز
هر سو که رنگ وبوی  ربودند

مرغان نغمه خوان را
خار وخسی به جا ننهادند

از لانه از وطن
پاییز سرد و زرد

با سبز وسرخ باغ
چه گویم چه ها نکرد

تا کی دوباره جلوه کند چهره بهار
در آشیان من

#فریدون_مشیری
#پاییز سرد زرد
با سبز و سرخ باغ چه گویم چه ها نکرد

بایک لهیب  شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب رنگ ربود از رخ چمن

گیسوی بید را
کند و به خاک ریخت

یاقوت نار بن را
بر سنگ زد گریخت

پیچید تازیانه بر اندام نارون
توفان سهمناک

پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او باغ بی چراغ

شب ها دگر نتابید
مهتاب نسترن

یغماگران باد
درهای گنج خانه گشودند

هر جا که لطف وناز
هر سو که رنگ وبوی  ربودند

مرغان نغمه خوان را
خار وخسی به جا ننهادند

از لانه از وطن
پاییز سرد و زرد

با سبز وسرخ باغ
چه گویم چه ها نکرد

تا کی دوباره جلوه کند چهره بهار
در آشیان من

#فریدون_مشیری