عاشقم و شهره به یکرنگیام
سادهام و منکرِ نیرنگیام
همّت خود را چو به میزان زدم
چرخ نشایست به پاسنگیام
مار مپندار چو من تلخکام
مور نبودست به دلتنگیام
روز، سری زیرِ پَر آرَم ولی
مرغ نخسبد ز شبآهنگیام
روزم از او تیره و من چون پلنگ
شبها با اخترِ خود جنگیام
هست گلم خارِ مغیلان عشق
قهقههی کبک زند لنگیام
هندویِ آن تُرکِ ستمکارهام
«سنجر» اگر رومی اگر زنگیام
#سنجر کاشانی
سادهام و منکرِ نیرنگیام
همّت خود را چو به میزان زدم
چرخ نشایست به پاسنگیام
مار مپندار چو من تلخکام
مور نبودست به دلتنگیام
روز، سری زیرِ پَر آرَم ولی
مرغ نخسبد ز شبآهنگیام
روزم از او تیره و من چون پلنگ
شبها با اخترِ خود جنگیام
هست گلم خارِ مغیلان عشق
قهقههی کبک زند لنگیام
هندویِ آن تُرکِ ستمکارهام
«سنجر» اگر رومی اگر زنگیام
#سنجر کاشانی
شیوهٔ سخن #سنجر در شاعری همان سبک روزگار صفوی است که از اوائل قرن دهم آغاز شد و در قرن یازدهم در روزگار کلیم و صائب به اوج کمال خود رسید و تا نیمهٔ اول سدهٔ دوازدهم در ایران ادامه یافت و به سبک هندی شهرت دارد. برخی از ادیبان و شاعران به آن سبک «سپاهانی» یا «اصفهانی» میگویند.
سنجر در قصیده، به سخن بعضی از استادان متقدم چون: انوری، رشید وطواط،
خاقانی، و در غزل بیشتر به حافظ توجه داشت. در توجه خود به حافظ میگوید:
سنجر از تربت حافظ مددی میطلبد
که هم آوازهٔ شیراز کند کاشان را
سنجر در قصیده، به سخن بعضی از استادان متقدم چون: انوری، رشید وطواط،
خاقانی، و در غزل بیشتر به حافظ توجه داشت. در توجه خود به حافظ میگوید:
سنجر از تربت حافظ مددی میطلبد
که هم آوازهٔ شیراز کند کاشان را
بر تو ای غنچهٔ خندان، دهنی ساختهاند
هست یارب دهنی یا سخنی ساختهاند؟
#سنجر_کاشی
محضِ حرف است که او را دهنی ساختهاند
در میان نیست دهانی، سخنی ساختهاند.
#صائب
هست یارب دهنی یا سخنی ساختهاند؟
#سنجر_کاشی
محضِ حرف است که او را دهنی ساختهاند
در میان نیست دهانی، سخنی ساختهاند.
#صائب
احتراز از قفس و دام، کبوتر میکرد
ساده غافل ز کمینگاه که شهبازی هست
ای کبوتر خبرت کردم و رفتم، هش دار!
باز در دست شه و در پیِ اندازی هست
آسمان را نشکافی و زمین را نکَنی
در پسِ پردهی ما یابی اگر رازی هست
#سنجر_کاشانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Adolph Menzel
ساده غافل ز کمینگاه که شهبازی هست
ای کبوتر خبرت کردم و رفتم، هش دار!
باز در دست شه و در پیِ اندازی هست
آسمان را نشکافی و زمین را نکَنی
در پسِ پردهی ما یابی اگر رازی هست
#سنجر_کاشانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Adolph Menzel
#بریده غزلی_از سنجر کاشانی
حال دلم ز چاک گریبان قیاس کن
بتْوان شنید بوی گل از کوچه باغها
دانم که آفتاب نیاید برون به شب
از دیده چند در رهت آرم چراغها
خونین ز زخمِ خار، پر و بال بلبلان
در پای گلبن است گل افشانِ زاغها
#سنجر_کاشانی
رمضان آمد و من توبهٔ پارینه شکستم
موسمِ کوزهپرستان شد و من کاسهپرستم
روزه بودم همهٔ سال چه شعبان و چه شوّال
در شبِ غُرّهٔ ماهِ رمضان توبه شکستم
شیخِ محروم، سحَر خورده و لب بسته به روزه
منِ بیباکْ صبوحیزدهٔ بیخود و مستم
محتسب کیست که جامِ میَم از دست بگیرد؟
غیرِ ساقی که تواند؟ که هم او داد به دستم
زاهد از نیک و بدِ غیر چه سود و چه زیانت؟
نیستم روزه، تو را چیست؟ همان گیر که هستم
سرگرانیِ تو ای شیخ به سنجر چه رسانَد؟
که به یک جامْ کُلَهگوشهٔ جمشید شکستم.
#سنجر_کاشان
موسمِ کوزهپرستان شد و من کاسهپرستم
روزه بودم همهٔ سال چه شعبان و چه شوّال
در شبِ غُرّهٔ ماهِ رمضان توبه شکستم
شیخِ محروم، سحَر خورده و لب بسته به روزه
منِ بیباکْ صبوحیزدهٔ بیخود و مستم
محتسب کیست که جامِ میَم از دست بگیرد؟
غیرِ ساقی که تواند؟ که هم او داد به دستم
زاهد از نیک و بدِ غیر چه سود و چه زیانت؟
نیستم روزه، تو را چیست؟ همان گیر که هستم
سرگرانیِ تو ای شیخ به سنجر چه رسانَد؟
که به یک جامْ کُلَهگوشهٔ جمشید شکستم.
#سنجر_کاشان