معرفی عارفان
1.23K subscribers
33.8K photos
12.3K videos
3.21K files
2.76K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Forwarded from Soheyla
این شاعر خوش ذوق و قریحه شاهزاده خانمی است به نام «جهان ملک خاتون» که در قرن هشتم در شیراز می زیسته است. جهان ملک خاتون شاعری شاهزاده و اصیل از خاندان اینجو است و با شاعران مشهوری چون حافظ و عبید معاصر و معاشر بوده است. جهان ملک زنی ظریف و خوش ذوق و سخت شیفتۀ شعر و شاعری بود و بویژه در سرودن غزل مهارتی یافته بود و در شعر جهان تخلّص می کرد. وی دختر شاه مسعود اینجو -برادر بزرگ شاه شیخ ابواسحاق- و زن امین الدین جهرمی -ندیم شاه شیخ ابواسحاق- بود. ▫️◽️▫️🖌

بی شک جهان در عهد حکومت پدر و بعد از کشته شدن او تحت حمایت عموی خود شاه شیخ ابواسحاق مانند یک شاهزاده خانم تربیت شده و با دانش و ادب آن زمان تا آنجا که آموختن آنها برای یک زن مقدور و جایز بوده آشنا شده، و در محافل پرشوری که بخصوص در درگاه عمویش رونقی داشته حضور یافته است. پس از کشته شدن عمویش (ابواسحاق) به فرمان مبارزالدین دوران تاریک و ریاکارانۀ #محتسب را تحمل کرد. اما با سپری شدن دوران محتسب زندگی دوباره برای جهان ملک همچون حافظ شوق انگیز و امیدبخش می شود و او نیز به شاه شجاع امید می بندد و مدایح فراوانی دربارۀ او می سراید. تاریخ تولد و وفات جهان ملک روشن نیست، اما می توان گفت که وی بعد از سال ۷۲۵ ولادت یافته و تا سال ۷۸۴ زندگی کرده است.🖋♻️

♦️شعر جهان ملک خاتون:♦️

#جهان در حد خود شاعری توانا و از شاعران بزرگ و متعدد قرن هشتم است که شهرت حافظ نام آنان را تحت الشعاع قرار داده است. #دیوان_او مشتمل بر #پانزده_هزاربیت است.🔸🔹♦️

مهارت جهان بیشتر در سرودن #غزل است #ودرشیوه_غزل_سرایی_به_سعدی_نظرداشته_وفصاحت_سخنش_به_فصاحت_درخشان_سعدی_بسیارنزدیک_شده_است.

جهان ملک از ارادت خود به سعدی چنین یاد کرده است:

🔸💢به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم / ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست

ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست / شکایتم همه از دوستان دشمن خوست💢🔸

شعر #جهان_فصیح_ودرحوزه_خودآگاه_است،

اما او به شیوۀ معاصران خود بویژه #حافظِ توجه داشته و همچنان که در غزلهای فراوانی به استقبال غزلهای سعدی رفته، در دیوان او غزلهایی هست که ارتباط و مصاحبت او را با حافظ آشکار می کند.

برای نمونه،غزلی مشهور از حافظ با مطع:

💢یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور💢

🔹🔶با غزلی از جهان ملک با مطع:🔶🔹

🔆💢ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور / باشد احوال جهان افتان وخیزان غم مخور💢🔆

نه تنها در #وزن و #ردیف و #قافیه، بلکه در #مفهوم و #مضمون نیز بسیار به هم شبیه هستند.

این شباهتها بگونه ای است که نمیتوان آن را به تصادف حمل کرد و بی تردید می توان گفت که یکی از این دو شاعر از شعر دیگری استقبال کرده است ولی به یقین نمی توان تصریح کرد که حافظ به استقبال شعر جهان رفته یا جهان به استقبال شعر حافظ آمده است.♻️

البته باید گفت غزلهای حافظ عرفانی و سنگینتر از غزلهای جهان است. سراسر #غزلهای_حافظ دارای ایهام است، اما #غزلهای_جهان_ملک #فصیح و روانتر است. شاید بتوان گفت تشابه شعر جهان و حافظ بیشتر #ظاهری است تا #محتوایی، اما این تشابه در مقایسۀ شعر #جهان و #سعدی بیشتر #محتوایی و #درونی است تا #ظاهری.

نمونه هایی از صنایع ادبی در غزلیات جهان ملک:

#تشبیه: شمع جمعی تو و پروانۀ رخسار تو دل / نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا

در آن زلفین پیچاپیچ یارم / دل مسکین چو مرغی پایبند است

#جناس: سرو روان به قدش نسبت نمی توان کرد / کردن چرا که ما را هم روح و هم روان است

دُرد دَردت تا به کی نوشیم ما / سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما

#نغمه_حروف: صنما، سنگ دلا، سروقدا، مه رویا / دلبرا، حوروشا، لاله رخا، گل بویا

ای طبیب من چو دردم را تو درمانی بگو / کز چه رو آخر تو را پروای این رنجور نیست

#تکرار: ای شده غم یار من، من شده ام یار غم / غم شده غمخوار من، من شده غمخوار غم

گر فتد بر چشم من چشم تو ای چشم و چراغ / چشمه های خون دل بینی ز چشم من روان

#مبالغه: بار عشقی که ز هجران تو بر جان من است / بر دل کوه نهی کوه به آواز آید

#ایهام: گرچه از کار جهان چشم وفا نتوان داشت / در جهان یار وفادار جهان است جهان🖌
همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی
من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

#فصیح_الزمان_رضوانی
در بزم بيدلان ، كه خِرد هيچ كاره است 
پس امر ، امر دل بُود و رای ، رای دل

#فصیح_الزمان_شیرازی
کرشمه_محمدرضا شجریان
@bazmemusighi
#استاد_جان_شجریان

«کرشمه
» یا «چشم نرگس»، ترانه‌ای قدیمی در آواز دشتی است که آهنگ آن را به #علی_اکبر_شیدا نسبت می‌دهند، اما دلیل قطعی برای این نسبت وجود ندارد، به همین دلیل در بیشتر منابع موسیقی از این نسبت با تردید نام برده شده‌است. شعر این قطعه نیز به #فصیح_الملک (شوریده شیرازی) نسبت داده شده‌ است.
این آهنگ برای اولین بار با تنظیم #فرامرز_پایور و با اجرای ارکستر موسیقی ملی با صدای #محمدرضا_شجریان اجرا شد و بعدها در قالب آلبوم «خزان» انتشار یافت.
تنظیم پایور برای این اثر، ساختار موسیقی ملی را دارد که صدای سنتور و بربط در تنظیم پایور بر ایرانی بودن این اثر تأکید می‌کند.

خواهم که بر زلفت،
هر دم زنم شانه،
ترسم پریشان کند بسی
حال هر کسی
چشم نرگست
مستانه مستانه!
خواهم بر ابرویت، رویت،
هر دم کشم وسمه،
ترسم که مجنون کند بسی
مثل من کسی
چشم نرگست
دیوانه دیوانه!
یک شب بیا منزل ما
حل کن دو صد مشکل ما
ای دلبر خوشگل ما
دردت به جان ما شد،
روح و روان ما شد
خواهم که بر چشمت،
هر دم کشم سرمه،
ترسم پریشان کند بسی
حال هر کسی
چشم نرگست
مستانه مستانه!

🎼
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است

روزِ ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه‌ی خود را به خیالی که شب است

زیرِ لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
گو چرا نقطه‌ی خال تو به بالای لب است

سرو قدّ تو که دارد ثمر از آن لبِ نوش
نخلِ امّید بوَد یا که درخت رطب است

پسرِ مریم اگر نیست، چه باک است ز مرگ؟
تا دمادم لب ما، بر لب بنت‌العنب است

نسبت قدّ تو با شاخه‌ی طوبی ندهم
که برِ قامت تو، شاخه‌ی طوبی، حَطَب است

تابِ ما، زان سرِ زلف و تب ما زآتشِ عشق
تن ‌و جان در شب هجرت، همه در تاب و تب است

نه عجب گر بدَری پرده‌ی "رضوانی" را
«تو زره میدری و پرده‌ی سعدی قصب است»

خویش را خواندم اگر سعدیِ دوران نه عجب
که مرا هرکه بدین نام نخواند، عجب است

آن‌که سعدیِ زمان خواند مرا، دانی کیست؟
شاهِ با داد و دِهِش، خسروِ عالی‌نسب است

ناصرالدین‌شَهِ جمجاه، که از گوهرِ پاک
کانِ فضل و کرم و معدن علم و ادب است


#فصیح‌_الزمان_شیرازی_رضوانی
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى
به کسى جمال خود را ننموده‏یى و بینم
همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تن من، بِبَر از میانه،گویى
به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ‏ام زناله نالى، شده ‏ام زمویه، مویى
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار چنگى
من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى
چه شود که راه یابد سوى آب،تشنه کامى
چه شودکه کام جوید زلب تو،کامجویى
شود این که دمى اى سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویى
بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت
سر خمّ مى سلامت، شکنداگر سبویى
همه موسم تفرّج،به چمن روندوصحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى
نه به باغ ره دهندم که گلى به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام بویى
زچه شیخ پاکدامن سوى مسجدم بخواند
رخ شیخ و سجده‏گاهى سرما و خاک کویى
بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمى
بنموده موسپیدم صنم سپیدرویى
نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین
که به جز درت امیدش نبود به هیچ سویى‏


#فصیح_الزمان_شیرازى_رضوانى
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى

به کسى جمال خود را ننمودى و بینم
همه جا بهر زبانى بود ازتو گفت و گویى

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تن من، بِبَر از میانه گویى

به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ‏ام زناله نالى، شده ‏ام زمویه مویى

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تارچنگى
من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى

چه شود که راه یابد سوى آب تشنه کامى
چه شود که کام جوید زلب تو کامجویى

شود این که از ترحّم دمى اى سحاب رحمت
من خشک لب هم آخرزتو تر کنم گلویى

بشکست اگر دل من به فداى چشم مستت
سر خمّ مى سلامت شکند اگر سبویى

همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویى

نه به باغ ره دهندم که گلى به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام بویى

زچه شیخ پاکدامن سوى مسجدم بخواند
رخ شیخ و سجده‏گاهى سر ما و خاک کویى

بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمى
بنموده مو سپیدم صنم سپیدرویى

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین
که به جز درت امیدش نبود به هیچ سویى‏

#فصیح_الزمان_شیرازى