معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است

روزِ ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه‌ی خود را به خیالی که شب است

زیرِ لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
گو چرا نقطه‌ی خال تو به بالای لب است

سرو قدّ تو که دارد ثمر از آن لبِ نوش
نخلِ امّید بوَد یا که درخت رطب است

پسرِ مریم اگر نیست، چه باک است ز مرگ؟
تا دمادم لب ما، بر لب بنت‌العنب است

نسبت قدّ تو با شاخه‌ی طوبی ندهم
که برِ قامت تو، شاخه‌ی طوبی، حَطَب است

تابِ ما، زان سرِ زلف و تب ما زآتشِ عشق
تن ‌و جان در شب هجرت، همه در تاب و تب است

نه عجب گر بدَری پرده‌ی "رضوانی" را
«تو زره میدری و پرده‌ی سعدی قصب است»

خویش را خواندم اگر سعدیِ دوران نه عجب
که مرا هرکه بدین نام نخواند، عجب است

آن‌که سعدیِ زمان خواند مرا، دانی کیست؟
شاهِ با داد و دِهِش، خسروِ عالی‌نسب است

ناصرالدین‌شَهِ جمجاه، که از گوهرِ پاک
کانِ فضل و کرم و معدن علم و ادب است


#فصیح‌_الزمان_شیرازی_رضوانی