معرفی عارفان
1.02K subscribers
32.3K photos
11.6K videos
3.16K files
2.64K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شعر دانی چیست‌؟ مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن‌ افسون‌گری کاین ‌طُرفه‌‌مروارید سُفت

صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر
ای‌ بسا ناظم که نظمش نیست الّا حرف مفت

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل‌ها نشیند هر کجا گوشی شنفت

ای‌‌ بسا شاعر که ‌او در عمر خود نظمی نساخت
وی‌ بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

#ملک الشعرای بهار
سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست

یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست

هیچم ار نیست، تمنای توأم باری هست

مشنو ای دوست!که غیر ازتو مرایاری هست

یا شب و روز بجز فکر توأم کاری هست

هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد

وآن که جانش ز محبت اثری یافت، نمرد

تربت پارس،چوجان جسم تو درسینه فشرد

لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد ...

#ملک_الشعرای_بهار

بخشهای از شعر ملک الشعرا درباره جایگاه والای سعدی و علاقه شخصی بهار به این شاعر و نویسنده بزرگ ايراني به مناسبت میلاد

#سعدی

غم‌ مخور جانا در این‌ عالم که عالم هیچ نیست
نیست‌ هستی‌جز دمی‌ ناچیز و آن‌ دم‌ هیچ‌ نیست

گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال
ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست


بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار
کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست


در میان اصل‌های عام جز اصل وجود
بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست

#ملک_الشعرای_بهار
روزی که دلی را به نگاهی بنوازند

از عمر حساب است

همان روز و دگر هیچ...

#ملک_الشعرای_بهار
غم‌ مخور جانا در این‌ عالم که عالم هیچ نیست
نیست‌ هستی‌جز دمی‌ ناچیز و آن‌ دم‌ هیچ‌ نیست

گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال
ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست


بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار
کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست


در میان اصل‌های عام جز اصل وجود
بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست

#ملک_الشعرای_بهار
در جهان گریاندن آسان است
اشکی پاک کن!

#ملک_الشعرای_بهار
چکنم گر به غمت،" شهره نباشم در شهر "
عشق در #دل "نتوان گفت که پنهان ماند!

#ملک‌_الشعرای_بهار
قلبمٖ به حدیثی که شنیدی مشکن

عهدم به خطایی که ندیدی مشکن

تیغی که بدو فتح نمودی مفروش

جامی که بدو باده کشیدی مشکن


#ملک_الشعرای_بهار
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه می‌خواهی‌؟


دوباره آمدی ای سیل غــم‌، نمی‌دانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه می‌خــواهی‌؟

#ملک_الشعرای_بهار
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد

خبر ندارم من از دل خود
دل من از من خبر ندارد

#ملک_الشعرای_بهار