# دکتر عبدالکریم سروش
به گمان من در میان پیامبران، مولانا از همه بیشتر از "ابراهیم" الگو گرفته بود.
ابراهیمی که می خواست فرزند خود را قربانی کند، شجاعت، بصیرت و فراتر رفتن از اخلاق ابراهیم برای مولانا بسیار معنا داشت.
مولانا بارها نهایت ارزش آدمی را وقتی می داند که قبول کند قربانی شود.
قربانی شدن و قربانی کردن از مفاهیم کلیدی نزد مولاناست.
حقیقتا او در زندگی خود قربانی کردن را تجربه کرده بود:
او همه چیز خود را قربانی کرد: نام نیک، ثروت، اعتبار و احترام، شغل و مکنت....
به تعبیر خودش او یک قمار کرده بود:
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
تازه آرزو داشت چند بار دیگر هم این قمار را تکرار کند؛
معنای قربانی کردن هم همین است، البته اکنون ما برای قربانی سراغ گوسفندی می رویم، حال آنکه معنای حقیقی آن است که ما خویش را قربانی کنیم.
در ماجرای ابراهیم و اسحاق( و یا اسماعیل)، ابراهیم خودش را قربانی کرد و نه فرزندش را،
کدام پدری است که بتواند فرزند خویش را قربانی کند؟ نفس اینکه پدر مصمم شده فرزند را قربانی کند، ولو اینکه واقع نشد، بیانگر این است که ابراهیم خود را به قربانگاه برد.
آن حادثه در جان مولانا نشسته بود و چشم مولانا در آن خیره مانده بود، چگونه پدر و پسری به چنین چیزی رضایت دادند؟
پیام و حکمت آن چه بود؟ مولانا چون کیرکگارد عمری در این حادثه خیره مانده بود، واقعه ای که فوق ستایش و فوق تحسین و فوق تحلیل و تجلیل است!
حادثه ناب و نادری در تاریخ ادیان :
من چو اسماعیلیانم بی حذر
بل چون اسماعیل آزادم ز سر
فارغم از طمطراق و از ریا
قل تعالوا گفت جانم را بیا
پیام این حادثه آن بود که پیامبری از این جنس است. فقط کسانی می توانند پیامبر شوند که تصمیمی چنین در قربانی کردن خود بگیرند.
ولی خدا شدن آسان نیست، ظرفیتی می خواهد به فراخی عالم...
سردی و ملالتی که مولانا در جان خود می یافت، با نظر کردن در این حادثه شگفت انگیز از خود می زدود.
مولانا بارها می گوید عاشقان در پی قربان کردن خویشند و عید یعنی عید قربان، ما عیدی به جز عید قربان نداریم.
و عید قربان یعنی آدمی خود را قربانی کند نه اینکه چیز دیگری را،
دشمن خویشیم و یار آنکه ما را می کشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می کشد
زآنچنان شیرین و خوش در پای او جان می دهیم
کآن ملک ما را به شهد و شیر و حلوا می کشد
نیست عزراییل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می کشد
همچو اسماعیل قربان وار پیشش سر بنه
درمکش از وی گلو گر می کشد تا می کشد
صد تقاضا می کند هر روز مردم را اجل
عاشق خود بین که خود را سخت رسوا می کشد
همه این ابیات یعنی از وضع خود ناراضی بودن، تقاضای فراتر رفتن، بهتر از اکنون را خواستن و طلب کمال کردن...
مولانا کمک می کند ما خودمان را بالا بکشیم و می فهماند که آدمی چنان وسعتی دارد که در هیچ جا متوقف نمی شود.
#عید_قربان
به گمان من در میان پیامبران، مولانا از همه بیشتر از "ابراهیم" الگو گرفته بود.
ابراهیمی که می خواست فرزند خود را قربانی کند، شجاعت، بصیرت و فراتر رفتن از اخلاق ابراهیم برای مولانا بسیار معنا داشت.
مولانا بارها نهایت ارزش آدمی را وقتی می داند که قبول کند قربانی شود.
قربانی شدن و قربانی کردن از مفاهیم کلیدی نزد مولاناست.
حقیقتا او در زندگی خود قربانی کردن را تجربه کرده بود:
او همه چیز خود را قربانی کرد: نام نیک، ثروت، اعتبار و احترام، شغل و مکنت....
به تعبیر خودش او یک قمار کرده بود:
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
تازه آرزو داشت چند بار دیگر هم این قمار را تکرار کند؛
معنای قربانی کردن هم همین است، البته اکنون ما برای قربانی سراغ گوسفندی می رویم، حال آنکه معنای حقیقی آن است که ما خویش را قربانی کنیم.
در ماجرای ابراهیم و اسحاق( و یا اسماعیل)، ابراهیم خودش را قربانی کرد و نه فرزندش را،
کدام پدری است که بتواند فرزند خویش را قربانی کند؟ نفس اینکه پدر مصمم شده فرزند را قربانی کند، ولو اینکه واقع نشد، بیانگر این است که ابراهیم خود را به قربانگاه برد.
آن حادثه در جان مولانا نشسته بود و چشم مولانا در آن خیره مانده بود، چگونه پدر و پسری به چنین چیزی رضایت دادند؟
پیام و حکمت آن چه بود؟ مولانا چون کیرکگارد عمری در این حادثه خیره مانده بود، واقعه ای که فوق ستایش و فوق تحسین و فوق تحلیل و تجلیل است!
حادثه ناب و نادری در تاریخ ادیان :
من چو اسماعیلیانم بی حذر
بل چون اسماعیل آزادم ز سر
فارغم از طمطراق و از ریا
قل تعالوا گفت جانم را بیا
پیام این حادثه آن بود که پیامبری از این جنس است. فقط کسانی می توانند پیامبر شوند که تصمیمی چنین در قربانی کردن خود بگیرند.
ولی خدا شدن آسان نیست، ظرفیتی می خواهد به فراخی عالم...
سردی و ملالتی که مولانا در جان خود می یافت، با نظر کردن در این حادثه شگفت انگیز از خود می زدود.
مولانا بارها می گوید عاشقان در پی قربان کردن خویشند و عید یعنی عید قربان، ما عیدی به جز عید قربان نداریم.
و عید قربان یعنی آدمی خود را قربانی کند نه اینکه چیز دیگری را،
دشمن خویشیم و یار آنکه ما را می کشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می کشد
زآنچنان شیرین و خوش در پای او جان می دهیم
کآن ملک ما را به شهد و شیر و حلوا می کشد
نیست عزراییل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می کشد
همچو اسماعیل قربان وار پیشش سر بنه
درمکش از وی گلو گر می کشد تا می کشد
صد تقاضا می کند هر روز مردم را اجل
عاشق خود بین که خود را سخت رسوا می کشد
همه این ابیات یعنی از وضع خود ناراضی بودن، تقاضای فراتر رفتن، بهتر از اکنون را خواستن و طلب کمال کردن...
مولانا کمک می کند ما خودمان را بالا بکشیم و می فهماند که آدمی چنان وسعتی دارد که در هیچ جا متوقف نمی شود.
#عید_قربان
مدح مولای متقیان #علی (ع)
در روز #عید_غدیر گفته ام
گفتی ثنای شاه ولایت نکرده ام
بیرون ز هر ستایش و حد و ثنا علی ست
چونش ثنا کنم که ثنا کرده ی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علی ست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک درنگری پادشا علی ست
گر بگذری ز مرتبه ی کبریای حق
بر صدر دور زودگذر، کبریا علی ست
بسیار حکم ها به خطامان رود ولی
در حق آنکه حکم رود بی خطا علی ست
گر بی خودم وگر به خود اینم ثناش بس
در هر مقام بر لبم آوای یا علی ست
#نیما_یوشیج
غُلات یا غالیان(همچنین غُلاة) نامی برای گروهها و افراد تندرو در مذهب شیعه. کسانی که درباره ی پیشوایان شیعه، غلو می کنن و آنان را تا خدایی یا پیامبری بالا می برند.
در روز #عید_غدیر گفته ام
گفتی ثنای شاه ولایت نکرده ام
بیرون ز هر ستایش و حد و ثنا علی ست
چونش ثنا کنم که ثنا کرده ی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علی ست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک درنگری پادشا علی ست
گر بگذری ز مرتبه ی کبریای حق
بر صدر دور زودگذر، کبریا علی ست
بسیار حکم ها به خطامان رود ولی
در حق آنکه حکم رود بی خطا علی ست
گر بی خودم وگر به خود اینم ثناش بس
در هر مقام بر لبم آوای یا علی ست
#نیما_یوشیج
غُلات یا غالیان(همچنین غُلاة) نامی برای گروهها و افراد تندرو در مذهب شیعه. کسانی که درباره ی پیشوایان شیعه، غلو می کنن و آنان را تا خدایی یا پیامبری بالا می برند.
#من_بی_تو
#عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم #رمضان در پیش است
#بیدل_دهلوی
#عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم #رمضان در پیش است
#بیدل_دهلوی
امر حق فوریست باید مصطفی را در #غدیر
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن
بایدش دست خدا را فاش بگرفتن بهدست
روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن
#قاآنی
#عید_ولایت_مبارک
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن
بایدش دست خدا را فاش بگرفتن بهدست
روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن
#قاآنی
#عید_ولایت_مبارک
ماه فرو ماند از جمال محمد (ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد (ص)
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد (ص)
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد(ص)
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد (ص)
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد (ص)
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد (ص)
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد (ص)
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمد (ص)
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از خیال محمد (ص)
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد(ص) بس است و آل محمد(ص)
#استاد_سعدی
#عید_بزرگ_مبعث مبارک
سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد (ص)
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد (ص)
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد(ص)
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد (ص)
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد (ص)
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد (ص)
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد (ص)
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمد (ص)
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از خیال محمد (ص)
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد(ص) بس است و آل محمد(ص)
#استاد_سعدی
#عید_بزرگ_مبعث مبارک
سادات عزيز
عيدتون خيلي مبارك
#عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل
کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا
عيدتون مبارك
عيدتون خيلي مبارك
#عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل
کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا
عيدتون مبارك
گفتی ثَنایِ شاهِ ولایت نکردهام
بیرون زِ هر ستایش و حَد و ثَنا علیست
چونَش ثنا کنم که ثنا کردهی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علیست
شاهان بسی به حوصله دارند مَرتَبَت
لیکِن چو نیک درنگری پادشا علیست
گر بگذری ز مرتبهی کِبریایِ حق
بر صدرِ دورِ زودگذر، کبریا علیست
بسیار حکمها به خطامان رَوَد ولی
در حقِ آنکه حکم رَوَد بیخطا علیست
گر بیخودم وَگَر به خود اینَم ثَناش بس
در هر مقام بر لبم آوایِ یا علیست
#نیما_یوشیج
#عید_غدیر_مبارکباد 🌹
بیرون زِ هر ستایش و حَد و ثَنا علیست
چونَش ثنا کنم که ثنا کردهی خداست
هر چند چون غُلات نگویم: خدا علیست
شاهان بسی به حوصله دارند مَرتَبَت
لیکِن چو نیک درنگری پادشا علیست
گر بگذری ز مرتبهی کِبریایِ حق
بر صدرِ دورِ زودگذر، کبریا علیست
بسیار حکمها به خطامان رَوَد ولی
در حقِ آنکه حکم رَوَد بیخطا علیست
گر بیخودم وَگَر به خود اینَم ثَناش بس
در هر مقام بر لبم آوایِ یا علیست
#نیما_یوشیج
#عید_غدیر_مبارکباد 🌹