کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
گرم به گوشه چشمی شکسته وار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا
روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت
مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند
زهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت
#سعدي
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
گرم به گوشه چشمی شکسته وار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا
روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت
مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند
زهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت
#سعدي
نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز
خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
ور بگریزم ز دست ای مایهٔ ناز
هر جا که روم پیش تو میآیم باز
#سعدي
خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
ور بگریزم ز دست ای مایهٔ ناز
هر جا که روم پیش تو میآیم باز
#سعدي
دل عشق تو را واقعه ي نوح شمرد
زآنروي سفينه اي فراهم آورد
يعني كه از اين بحر كه عمقش عشق است
جان جز به سفينه ي برون نتوان برد
"رساله ي اول"
#سعدي
زآنروي سفينه اي فراهم آورد
يعني كه از اين بحر كه عمقش عشق است
جان جز به سفينه ي برون نتوان برد
"رساله ي اول"
#سعدي
رضاي دوست بدست آر و ديگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد اربرانگيزند؟
مرا چو با تو بمقصودي آشتي افتاد
رواست گرهمه عالم بجنگ برخيزند
مجالس پنجگانه
#سعدي
هزار فتنه چه غم باشد اربرانگيزند؟
مرا چو با تو بمقصودي آشتي افتاد
رواست گرهمه عالم بجنگ برخيزند
مجالس پنجگانه
#سعدي
تو چه ارمغانی آری که بدوستان فرستی
چه ازاین به ارمغانی که توخویشتن بیابی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی
#سعدي
چه ازاین به ارمغانی که توخویشتن بیابی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی
#سعدي
مطربي را سماع كن
كه حال و گذشته و آينده را مي بيند
و گوشهايش شنيده است
آن كلمه مقدس را
كه (چون آهو)درميان درختان كهن روزگار مي خراميد
#ويليام_بليك
مطرب مهتاب رو آنچه شنيدي بگو
ما همگي محرميم انچه كه ديدي بگو
#ديوان_شمس
مطرب عشق عجب سازو نوايي دارد
نقش هر پرده كه زد راه به جايي دارد
#حافظ
اين مطرب از كجاست كه برگفت نام دوست
تا جام و جامه بذل كنيم بر پيام دوست
#سعدي
كه حال و گذشته و آينده را مي بيند
و گوشهايش شنيده است
آن كلمه مقدس را
كه (چون آهو)درميان درختان كهن روزگار مي خراميد
#ويليام_بليك
مطرب مهتاب رو آنچه شنيدي بگو
ما همگي محرميم انچه كه ديدي بگو
#ديوان_شمس
مطرب عشق عجب سازو نوايي دارد
نقش هر پرده كه زد راه به جايي دارد
#حافظ
اين مطرب از كجاست كه برگفت نام دوست
تا جام و جامه بذل كنيم بر پيام دوست
#سعدي
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد عشق از تندرستی خوشترست
ملک درویشی ز هستی خوشترست
عقل بهتر مینهد از کاینات
عارفان گویند مستی خوشترست
خود پرستی باشد از دنیا و جاه
نیستی و حقپرستی خوشترست
چون گرانباران به سختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشترست
سعدیا چون دولت و فرماندهی
مینماند، تنگدستی خوشترست
#سعدي
ملک درویشی ز هستی خوشترست
عقل بهتر مینهد از کاینات
عارفان گویند مستی خوشترست
خود پرستی باشد از دنیا و جاه
نیستی و حقپرستی خوشترست
چون گرانباران به سختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشترست
سعدیا چون دولت و فرماندهی
مینماند، تنگدستی خوشترست
#سعدي