کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - تصنیف قلاب
همایون شجریان
قلاب
پ
مقدار یار هم نفس ..
چون من نداند هیچکس ..!
ماهی که بر خشک اوفتد ..
قیمت بداند آب را ....
سعدی چو جورش می بری ..؟
نزدیک او دیگر مرو ..!
ای بی بصر منمی روم ...؟!
او می کشد قلاب را ...!
#سعدی
#تصنیف " قلاب "
#استاد_همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
قلاب
پ
مقدار یار هم نفس ..
چون من نداند هیچکس ..!
ماهی که بر خشک اوفتد ..
قیمت بداند آب را ....
سعدی چو جورش می بری ..؟
نزدیک او دیگر مرو ..!
ای بی بصر منمی روم ...؟!
او می کشد قلاب را ...!
#سعدی
#تصنیف " قلاب "
#استاد_همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حافظ
#استاد_شجریان
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
#استاد_شجریان
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - ایران من
ای در رگانم خون وطن ...
ای پرچمت ما را کفن ....
دور از تو بادا اهرمن ...
ایران من ... ایران من ..!
ای مادرم ..!
ایران زمین ...
آغاز تو ... پایان تویی ...
بر دشت من باران تویی ...
در چشم من تابان تویی ...
ایران من ..
ایران من ...
آن مهر جاویدان تویی ...
" ایران من "
#استاد_همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
ای پرچمت ما را کفن ....
دور از تو بادا اهرمن ...
ایران من ... ایران من ..!
ای مادرم ..!
ایران زمین ...
آغاز تو ... پایان تویی ...
بر دشت من باران تویی ...
در چشم من تابان تویی ...
ایران من ..
ایران من ...
آن مهر جاویدان تویی ...
" ایران من "
#استاد_همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه دلی که بر جبینش همه داغِ بینصیبی
چه گلی که بر نگینش همه نقش بیوفایی
به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم
به علاج بیطبیبی و دوای بیدوایی
#استاد_شهریار #استاد_لطفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
#حضرت_حافظ
#استاد_شجریان
#همایون
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
#حضرت_حافظ
#استاد_شجریان
#همایون
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
جان به دیدارِ تو یکروز فدا خواهم کرد
تا دگر برنکُنم دیده به هر دیداری
یَعلَمُ الله که من از دستِ غمت جان نبَرم
تو بِه از من بَتَر از من بکُشی بسیاری
غمِ عشق آمد و غمهای دگر پاک ببُرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
مِی حرام است ولیکن تو بدین نرگسِ مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرّم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند؟
حالِ افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سرِ عربده دارد چشمت
مستْ خوابش نبرد تا نکُند آزاری
#سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که خود را ننهی مقداری
📻#سعدی #استاد_بنان
Telegram
attach 📎