من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند؛ من هم میخواندم. در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی درِ مسجد بسته بود. بقالِ سرِ گذر گفت: «نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید».
مذهبْ شوخیِ سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بیآنکه خدایی داشته باشم.
#سهراب_سپهری
کتاب #هنوز_در_سفرم (آثار منتشرنشدهٔ سهراب) به کوشش #پریدخت_سپهری نشر #فرزان_روز چاپ نهم، ۱۳۹۲، ص ۱۵
مذهبْ شوخیِ سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بیآنکه خدایی داشته باشم.
#سهراب_سپهری
کتاب #هنوز_در_سفرم (آثار منتشرنشدهٔ سهراب) به کوشش #پریدخت_سپهری نشر #فرزان_روز چاپ نهم، ۱۳۹۲، ص ۱۵
در زمان های پیش از طلوعِ هجاها
محشری از همه زندگانْ بود
از میانِ تمامِ حریفان
فَکّ ِمن از غرورِ تَکلُّمْ تَرَک خورد
بعد
من که تا زانو
در خُلوصِ سکوتِ نباتی فرو رفته بودم
دست و رو
در تماشای اَشکالْ شُستم
#سهراب_سپهری
#ما_هیچ_ما_نگاه
محشری از همه زندگانْ بود
از میانِ تمامِ حریفان
فَکّ ِمن از غرورِ تَکلُّمْ تَرَک خورد
بعد
من که تا زانو
در خُلوصِ سکوتِ نباتی فرو رفته بودم
دست و رو
در تماشای اَشکالْ شُستم
#سهراب_سپهری
#ما_هیچ_ما_نگاه
خواهم آمد، گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را
گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت:
چه تماشا دارد باغ!
دورهگردی خواهم شد
کوچهها را خواهم گشت
جار خواهم زد:
آی! شبنم! شبنم! شبنم!
رهگذاری خواهد گفت:
راستیرا شبِ تاریکیست.
کهکشانی خواهم دادش
روی پل، دخترکی بیپاست
دُبّ ِ اکبر را بر گردن او خواهم آویخت
هرچه دشنام از لبها خواهم برچید
هرچه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت:
کاروانی آمد، بارَش لبخند
#سهراب_سپهری
[از و پیامی در راه
در حجم سبز]
زن زیبای جذامی را
گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت:
چه تماشا دارد باغ!
دورهگردی خواهم شد
کوچهها را خواهم گشت
جار خواهم زد:
آی! شبنم! شبنم! شبنم!
رهگذاری خواهد گفت:
راستیرا شبِ تاریکیست.
کهکشانی خواهم دادش
روی پل، دخترکی بیپاست
دُبّ ِ اکبر را بر گردن او خواهم آویخت
هرچه دشنام از لبها خواهم برچید
هرچه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت:
کاروانی آمد، بارَش لبخند
#سهراب_سپهری
[از و پیامی در راه
در حجم سبز]
اصلاحیه❌❌❌
شعری زیبا از زنده یاد #سهراب_سپهری
زندگی ذره كاهیست كه كوهش كردیم
زندگی نام نکویی ست كه خارش كردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار از
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به كسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی كرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه و پس كوچه
و اندازه ی یك عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
در این فرصت کم ؟
این شعر از سهراب نیست❌❌❌
شاعر : کیوان شاهبداغی✅✅
ا
شعری زیبا از زنده یاد #سهراب_سپهری
زندگی ذره كاهیست كه كوهش كردیم
زندگی نام نکویی ست كه خارش كردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار از
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به كسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی كرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه و پس كوچه
و اندازه ی یك عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
در این فرصت کم ؟
این شعر از سهراب نیست❌❌❌
شاعر : کیوان شاهبداغی✅✅
ا
.
صبح است ، باید بلند شد
در امتدادِ وقت قدم زد...
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن ...
#سهراب سپهری
درود، بر رهروان کمال و عشق
هر بامداد و بیداری،
زمین،
شاداب کوشایی باد ودلبسته
نیکوکاری و مهربانی...به هر لحظه .
🌹
صبح است ، باید بلند شد
در امتدادِ وقت قدم زد...
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن ...
#سهراب سپهری
درود، بر رهروان کمال و عشق
هر بامداد و بیداری،
زمین،
شاداب کوشایی باد ودلبسته
نیکوکاری و مهربانی...به هر لحظه .
🌹
ما چنگیم!
هر تار از ما دردی سودایی
زَخمهکُن از آرامشِ نامیرا
ما را بنواز
باشد که تهی گردیم
آکنده شویم
از والا نُتِ خاموشی...
#سهراب_سپهری
مینیاتور چنگنواز: استاد فرشچیان
۱۵ مهر زادروز سهراب سپهری
(زاده ۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش
او نوه میرزا نصراله سپهری، نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود و پدرش «اسداله» و مادرش «ماهجبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.
وی فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی بود و از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز فارغالتحصیل شد و نشان درجه اول علمی گرفت. در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعر نیمایی را بهنام "مرگ رنگ" انتشار داد و دومین مجموعه شعرش "زندگی خوابها" بود. او در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت کرد و در آذر ۱۳۳۳ در اداره کل هنرهای زیبا "فرهنگ و هنر" در بخش موزهها مشغول شد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز بهتدریس پرداخت.
وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و به هندوستان، پاکستان، افغانستان، چین و ژاپن رفت و مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین بهشعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمههایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داد.
در امرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و بهپاریس و لندن رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نامنویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زندهرودی در پاریس بود، بورس تحصیلیاش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی، مجبور بهکار شد و برای پاک کردن شیشه آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیست طبقه آویزان میشد.
او همچنین کارهای هنریاش را در نمایشگاهها به معرض نمایش میگذاشت و حضور در نمایشگاههای نقاشی تا پایان زندگیاش ادامه داشت. مدتی در سال ۱۳۳۷ در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول بهکار شد و از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع بهتدریس در هنرکده هنرهای تزیینی تهران کرد.
در سال ۱۳۴۱ از کلیه مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و با حضور فعالتر در زمینه شعر و نقاشی، آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف، ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاههای بیشتری را برگزار کرد.
برخی از کتابهای او، اینها هستند: «تا انتها حضور» «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم» «بیدل، سپهری و سبک هندی» «تفسیر حجم سبز» «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری بهشعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماریاش بسیار پیشرفت کرده بود و ناکام از درمان بهتهران بازگشت و مدتی بعد درگذشت.
آرامگاه وی در روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان است.
#سهراب_سپهری
(زاده ۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش
او نوه میرزا نصراله سپهری، نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود و پدرش «اسداله» و مادرش «ماهجبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.
وی فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی بود و از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز فارغالتحصیل شد و نشان درجه اول علمی گرفت. در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعر نیمایی را بهنام "مرگ رنگ" انتشار داد و دومین مجموعه شعرش "زندگی خوابها" بود. او در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت کرد و در آذر ۱۳۳۳ در اداره کل هنرهای زیبا "فرهنگ و هنر" در بخش موزهها مشغول شد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز بهتدریس پرداخت.
وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و به هندوستان، پاکستان، افغانستان، چین و ژاپن رفت و مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین بهشعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمههایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داد.
در امرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و بهپاریس و لندن رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نامنویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زندهرودی در پاریس بود، بورس تحصیلیاش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی، مجبور بهکار شد و برای پاک کردن شیشه آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیست طبقه آویزان میشد.
او همچنین کارهای هنریاش را در نمایشگاهها به معرض نمایش میگذاشت و حضور در نمایشگاههای نقاشی تا پایان زندگیاش ادامه داشت. مدتی در سال ۱۳۳۷ در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول بهکار شد و از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع بهتدریس در هنرکده هنرهای تزیینی تهران کرد.
در سال ۱۳۴۱ از کلیه مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و با حضور فعالتر در زمینه شعر و نقاشی، آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف، ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاههای بیشتری را برگزار کرد.
برخی از کتابهای او، اینها هستند: «تا انتها حضور» «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم» «بیدل، سپهری و سبک هندی» «تفسیر حجم سبز» «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری بهشعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماریاش بسیار پیشرفت کرده بود و ناکام از درمان بهتهران بازگشت و مدتی بعد درگذشت.
آرامگاه وی در روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان است.
#سهراب_سپهری
دلم گرفته؛
دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز
نه اين دقايق خوشبو
که روي شاخهٔ نارنج
میشود خاموش
نه اين صداقت حرفي،
که در سکوت ميان دو برگ
اين گل شب بوست
نه هيچ چيز مرا از هجوم خالی اطراف
نمیرهاند
و فکر ميکنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد...
#سهراب_سپهری
دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز
نه اين دقايق خوشبو
که روي شاخهٔ نارنج
میشود خاموش
نه اين صداقت حرفي،
که در سکوت ميان دو برگ
اين گل شب بوست
نه هيچ چيز مرا از هجوم خالی اطراف
نمیرهاند
و فکر ميکنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد...
#سهراب_سپهری
.
صبح یعنی پرواز !
"قد کشیدن در باد"
چه کسی می گوید ؛
پشت این ثانیه ها ،
تاریک است ؟
گام اگر برداریم ..!
" روشنی" نزدیک است...
#سهراب_سپهری
#درود_خوبان
#صبحتون_بهشت♥️🍂
.
صبح یعنی پرواز !
"قد کشیدن در باد"
چه کسی می گوید ؛
پشت این ثانیه ها ،
تاریک است ؟
گام اگر برداریم ..!
" روشنی" نزدیک است...
#سهراب_سپهری
#درود_خوبان
#صبحتون_بهشت♥️🍂
.
اصلاحیه
شعری زیبا از زنده یاد #سهراب_سپهری ❌❌❌❌❌
زندگی ذره كاهیست كه كوهش كردیم
زندگی نام نکویی ست كه خارش كردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به كسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی كرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه و پس كوچه
و اندازه ی یك عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
در این فرصت کم ؟