#همایون_خرم تا آخرین روزها، سرشار از زندگی بود، او میدانست برای نسلی قدیمیتر خاطرهانگیز است، میخواست برای نسل جدیدتر خاطرهساز باشد. برای همین تا آخرین روزهایش بازنایستاد، همچنان مینوشت، مینواخت و میساخت. تا آخرین روزها شاگردانش و کلاس تدریس را ترک نکرد، بر روی قطعات تازه کار میکرد، مشغول نوشتن رساله دوم کتاب آموزشیاش بود، حتی جایی گفته بود، اگر وقت گیر بیاورد بر روی موسیقی زادگاهش، بوشهر، مطالعه خواهد کرد.
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده
✅ دو دهه سکوت
اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، فضا برای فعالیت او مهیا نبود اما بعد از نزدیک به دو دهه سکوت، پس از به روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری ایران، در سال ۱۳۷۶، #خرم به روی صحنه بازگشت، این بار استاد ترجیح داد که از خواننده بهره نگیرد، او بعدا در مصاحبههایی گفته بود این تصمیم را به یکباره گرفته اما وضع موجود موسیقی هم بی تاثیر در این کار نبودهاست. با این حال کنسرتهایش و اجراهای بدون کلام جاودانههایش به اندازه کافی برای مخاطبانش جذاب بود. مخاطبانی که با گذشته فرق داشتند از نسلی تازهتر بودند و البته خرم کسی نبود که از تغییرات استقبال نکند، او در کنسرتهایش دست به تغییراتی در ترکیب معمول سازهای ارکسترهایش زد، ارکسترهایش را کوچکتر و محدودتر کرد و از پیانو، سازی غربی که حجمی زیاد از صدا تولید میکند، بهره گرفت. شاید همین قابلیت تغییر بعد از دو دهه یکی از رازهای موفقیت او بود.
#خرم به گفتهای از استادش، #ابوالحسن_صبا، اشاره میکند و میگوید صبا هم از تغییر استقبال میکرد و البته صبا هم خود تحت تاثیر استادش بوده و میگفت «اگر میرزا عبدالله زنده شود و ببیند ما ردیفهای او را بی کم و کاست میزنیم نه تنها خوشحال نمیشود که سخت ناراحت میشود» به این ترتیب باید باور کرد که خرم در مکتبی رشد پیدا کرده بود که به پیشواز تغییر میرفت، برای همین او در مصاحبههایش این جرات را داشت که بگوید «نسل جوانتر با موسیقی من ارتباط بهتری پیدا میکنند»، خرم حتی از به کار بردن واژه سنتی برای موسیقی ایرانی پرهیز میکرد و خود واژه اصیل را به کار میگرفت، چرا که باور داشت سنت با تغییر سازگار نیست.
#خرم حتی در سالهای اخیر با دو خواننده مطرح موسیقی ایرانی از نسلی تازهتر کار کرد. در انتهای دهه ۷۰ آثارش با صدای #محمد_اصفهانی در آلبومی به نام «تنها ماندم» منتشر شد، او چندی بعد هم آهنگی «بوی باران» را برای اصفهانی ساخت و در انتهای دهه هشتاد ۳ سال پیش از مرگش مجموعه آهنگ «رسوای زمانه» با آهنگسازی او و با صدای #علیرضا_قربانی به بازار آمد، و این دو مجموعه در بین نسل جوانتر شنوندگان موسیقی ایرانی با استقبال گرمی روبرو شد.
✅ راز ماندگاری
با این حال، این که موسیقیاش پیر و جوان نمیشناسد و در بین هر نسلی خاستگاه دارد، تنها برجستگی موسیقی او نیست و خیلیها باور دارند، موسیقی #خرم سهل و ممتنع است عوام دوست دارند خواص میپسندند. خود خرم میگوید شاید «شور و عشقی» که او به موسیقی داشته در آثارش متجلی است و راز ماندگاری آن است.
البته این «شور و عشق» چیزی بود که دوباره او را در سالهای آخر عمرش به روی صحنه برگرداند، البته «شور و عشقی» که در بین طرفدارانش بود. #خرم پس از این که در انتهای دهه هفتاد خوشیدی سالهایی پرکار را سپری کرد، در ابتدای دهه هشتاد به یکباره تصمیم گرفته بود که دیگر اجرا نکند. اما او نتوانست بر تصمیم خودش باقی بماند چرا که مردم مصرّانه از اومی خواستند که به صحنه برگردد، نهایتا بعد از هشت سال مقاومتش شکسته شد و در سال ۱۳۸۹ در تهران اجراهایی بهیادماندنی را برگزار کرد. اجراهایی که دی ماه سال ۱۳۹۱ ویدیویهای آن منتشر شدهاست. خرم در تیرماهی که هشتاد و دو ساله شد فقط چند ماه پیش از مرگش هم باز به روی صحنه رفت و همچنان مسلط و تاثیرگذار بودو همین تابستان پیش از مرگش بود که شعر ملکالشعرای بهار را در رثای استاد #حسن_کسایی، بزرگ از دست رفته موسیقی ایرانی، از دنیای ادب به هنر تعمیم داد و خواند «از ملک هنر حکم گزاران همه رفتند» و حالا کیست که در رثای او بخواند؟
اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، فضا برای فعالیت او مهیا نبود اما بعد از نزدیک به دو دهه سکوت، پس از به روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری ایران، در سال ۱۳۷۶، #خرم به روی صحنه بازگشت، این بار استاد ترجیح داد که از خواننده بهره نگیرد، او بعدا در مصاحبههایی گفته بود این تصمیم را به یکباره گرفته اما وضع موجود موسیقی هم بی تاثیر در این کار نبودهاست. با این حال کنسرتهایش و اجراهای بدون کلام جاودانههایش به اندازه کافی برای مخاطبانش جذاب بود. مخاطبانی که با گذشته فرق داشتند از نسلی تازهتر بودند و البته خرم کسی نبود که از تغییرات استقبال نکند، او در کنسرتهایش دست به تغییراتی در ترکیب معمول سازهای ارکسترهایش زد، ارکسترهایش را کوچکتر و محدودتر کرد و از پیانو، سازی غربی که حجمی زیاد از صدا تولید میکند، بهره گرفت. شاید همین قابلیت تغییر بعد از دو دهه یکی از رازهای موفقیت او بود.
#خرم به گفتهای از استادش، #ابوالحسن_صبا، اشاره میکند و میگوید صبا هم از تغییر استقبال میکرد و البته صبا هم خود تحت تاثیر استادش بوده و میگفت «اگر میرزا عبدالله زنده شود و ببیند ما ردیفهای او را بی کم و کاست میزنیم نه تنها خوشحال نمیشود که سخت ناراحت میشود» به این ترتیب باید باور کرد که خرم در مکتبی رشد پیدا کرده بود که به پیشواز تغییر میرفت، برای همین او در مصاحبههایش این جرات را داشت که بگوید «نسل جوانتر با موسیقی من ارتباط بهتری پیدا میکنند»، خرم حتی از به کار بردن واژه سنتی برای موسیقی ایرانی پرهیز میکرد و خود واژه اصیل را به کار میگرفت، چرا که باور داشت سنت با تغییر سازگار نیست.
#خرم حتی در سالهای اخیر با دو خواننده مطرح موسیقی ایرانی از نسلی تازهتر کار کرد. در انتهای دهه ۷۰ آثارش با صدای #محمد_اصفهانی در آلبومی به نام «تنها ماندم» منتشر شد، او چندی بعد هم آهنگی «بوی باران» را برای اصفهانی ساخت و در انتهای دهه هشتاد ۳ سال پیش از مرگش مجموعه آهنگ «رسوای زمانه» با آهنگسازی او و با صدای #علیرضا_قربانی به بازار آمد، و این دو مجموعه در بین نسل جوانتر شنوندگان موسیقی ایرانی با استقبال گرمی روبرو شد.
✅ راز ماندگاری
با این حال، این که موسیقیاش پیر و جوان نمیشناسد و در بین هر نسلی خاستگاه دارد، تنها برجستگی موسیقی او نیست و خیلیها باور دارند، موسیقی #خرم سهل و ممتنع است عوام دوست دارند خواص میپسندند. خود خرم میگوید شاید «شور و عشقی» که او به موسیقی داشته در آثارش متجلی است و راز ماندگاری آن است.
البته این «شور و عشق» چیزی بود که دوباره او را در سالهای آخر عمرش به روی صحنه برگرداند، البته «شور و عشقی» که در بین طرفدارانش بود. #خرم پس از این که در انتهای دهه هفتاد خوشیدی سالهایی پرکار را سپری کرد، در ابتدای دهه هشتاد به یکباره تصمیم گرفته بود که دیگر اجرا نکند. اما او نتوانست بر تصمیم خودش باقی بماند چرا که مردم مصرّانه از اومی خواستند که به صحنه برگردد، نهایتا بعد از هشت سال مقاومتش شکسته شد و در سال ۱۳۸۹ در تهران اجراهایی بهیادماندنی را برگزار کرد. اجراهایی که دی ماه سال ۱۳۹۱ ویدیویهای آن منتشر شدهاست. خرم در تیرماهی که هشتاد و دو ساله شد فقط چند ماه پیش از مرگش هم باز به روی صحنه رفت و همچنان مسلط و تاثیرگذار بودو همین تابستان پیش از مرگش بود که شعر ملکالشعرای بهار را در رثای استاد #حسن_کسایی، بزرگ از دست رفته موسیقی ایرانی، از دنیای ادب به هنر تعمیم داد و خواند «از ملک هنر حکم گزاران همه رفتند» و حالا کیست که در رثای او بخواند؟
.
.
اواخر شهریور هر سال بیش از اینکه در فکر تولد جان جانانم استاد #شجریان عزیز باشم بیشتر ذهنم مشغول رستم موسیقی ایران استاد #پرویز_مشکاتیان هست.
آخر شهریور هرسال سالروز درگذشت یکی از نوادر تاریخ هنر و موسیقی ایران هست.
مردی که به نظرم در آهنگسازی فقط میشه اساتیدی همچون #تجویدی و #خرم رو باهاش مقایسه کرد.
و تفاوت بزرگ ایشون با دو بزرگوار نام برده در این هست که استاد #مشکاتیان به صورت مفید در حدود بیست سال کار کردند و این همه اثر ماندگار به جا گذاشتند ( چیزی در حدود نصف یا یک سوم اساتید نام برده ).
نکته جالب توجه در زندگی هنری استاد #مشکاتیان این هست که با هر خواننده ای که کار کردند طرف مقابل رو به اوج شکوفایی کارهاشون رسوندند.
در مورد استاد #شجریان و زنده یاد #ایرج_بسطامی این مورد کاملا صدق می کنه.
اگر روزی قدرت این رو داشتم که در سه مورد ( معلم ، آهنگساز و بداهه نواز ) کسی رو زنده کنم در مورد اول به سراغ استاد #ابوالحسن_صبا ، در بداهه نوازی استاد #فرهنگ_شریف و در آهنگسازی بلاشک به سراغ استاد #پرویز_مشکاتیان می رفتم.
افسوس که عمر گرانبهای ایشون هم چون استاد صبا در پنجاه و چهارمین سال به پایان رسید.
روحت شاد و یادت همیشه سبز بزرگ مرد.
.
.
#پرویز_مشکاتیان
از صفحه ی اینستاگرام #سجاد_خسروی
.
اواخر شهریور هر سال بیش از اینکه در فکر تولد جان جانانم استاد #شجریان عزیز باشم بیشتر ذهنم مشغول رستم موسیقی ایران استاد #پرویز_مشکاتیان هست.
آخر شهریور هرسال سالروز درگذشت یکی از نوادر تاریخ هنر و موسیقی ایران هست.
مردی که به نظرم در آهنگسازی فقط میشه اساتیدی همچون #تجویدی و #خرم رو باهاش مقایسه کرد.
و تفاوت بزرگ ایشون با دو بزرگوار نام برده در این هست که استاد #مشکاتیان به صورت مفید در حدود بیست سال کار کردند و این همه اثر ماندگار به جا گذاشتند ( چیزی در حدود نصف یا یک سوم اساتید نام برده ).
نکته جالب توجه در زندگی هنری استاد #مشکاتیان این هست که با هر خواننده ای که کار کردند طرف مقابل رو به اوج شکوفایی کارهاشون رسوندند.
در مورد استاد #شجریان و زنده یاد #ایرج_بسطامی این مورد کاملا صدق می کنه.
اگر روزی قدرت این رو داشتم که در سه مورد ( معلم ، آهنگساز و بداهه نواز ) کسی رو زنده کنم در مورد اول به سراغ استاد #ابوالحسن_صبا ، در بداهه نوازی استاد #فرهنگ_شریف و در آهنگسازی بلاشک به سراغ استاد #پرویز_مشکاتیان می رفتم.
افسوس که عمر گرانبهای ایشون هم چون استاد صبا در پنجاه و چهارمین سال به پایان رسید.
روحت شاد و یادت همیشه سبز بزرگ مرد.
.
.
#پرویز_مشکاتیان
از صفحه ی اینستاگرام #سجاد_خسروی
۳۱ شهریور زادروز #پرویز_یاحقی
( زاده ۳۱ شهریور ۱۳۱۵ تهران -- درگذشته ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ تهران ) موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده ویلون
#پرویز_صدیقی_پارسی معروف به یاحقی، چنانچه خود گفته بود، در کودکی به اقتضای شغل پدر به همراه خانواده به لبنان سفر میکند و پس از گذشت مدتی کوتاه به دلیل دور بودن از "معشوقش ویلون" به حال افسردگی و بیماری میرود که با توصیه پزشکان، خانوادهاش تسلیم خواسته وی شده و او را به ایران میفرستند تا در کنار دایی هنرمندش حسین یاحقی کسب فیض کند.
او با شاگردی در مکتب هنرمندپرور #ابوالحسن_صبا و تلفیق نبوغ ذاتی، خلاقیت و استعداد شگرف خویش با این داشتهها، هرچه سریعتر پلههای ترقی را پیمود تا جایی که در همان سالهای جوانی در برخی ارکسترها و قطعات، بهرغم حضور استادانش تکنوازیها به او سپرده میشد که خود نشان از خارقالعاده بودن این جوان داشت.
وی ۱۶ ساله بود که به برنامه گلها راه یافت.
این سیر صعودی با ساختن چهار مضراب، قطعات و آهنگهایی جاودانه، تنظیم، تکنوازی و همنوازیهای فراوان در کنار بزرگان موسیقی آن زمان به بالاترین درجه خویش رسید و او را به عنوان یک نوازنده صاحب سبک به جامعه معرفی کرد.
سبکی که منحصر به او و زاده خلاقیت، تکنیک، احساس و نوآوری های خود او بود و مقلدان فراوانی نیز پیدا کرد که از آنجمله میتوان: مجتبی میرزاده، سیاوش زندگانی، بیژن مرتضوی، جهانشاه برومند و... را نام برد که هر یک در نوع خود نوازندگانی مطرح هستند، اما همگی به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم از وی تأثیر گرفته و انشعابات این سبک محسوب میشوند و با وجود داشتن احساس مستقل، هیچگاه نتوانستند در بروز این حس، استقلال کامل نشان دهند.
در سبک پرویز یاحقی با کثرت تکنیک و تنوع در استفاده از آنها فراوان برخورد می کنیم:
چهارمضرابها، آهنگ و رنگهای ساخته او که شروع و پایه آنها از سیم های sol و re بوده و قسمت اعظم آنها نیز در همین محدوده است، گواه این مدعاست.
برخی قطعات او با کوک های مخصوص و برخی دیگر با کوک افتاده نواخته میشود که این دو کوک و به خصوص افتاده (به معنی همصدا بودن دو سیم در کنار هم [mi-mi la mi] از ابداعات حسین یاحقی و مختصات همین مکتب و سبک است که بعدها توسط دیگران نیز مورد استفاده قرار گرفت) ساختن آهنگهای ماندگاری همچون: بیداد زمان، می زده شب (ماهور) سراب آرزو (افشاری) غزالان رمیده (شوشتری و همایون) آهنگ زیبای او در چهارگاه با مطلع: [آن که دلم را برده خدایا زندگیم را کرده تبه کو...]. (گل های رنگارنگ شماره ۴۲۰ و ۴۲۸) با تنظیم زیبای زندهیاد جواد معروفی و آهنگهای دیگری که مجال نام بردن از آنها نیست، افراد بسیاری را به موسیقی ایرانی علاقهمند کرده که حتی بهرغم گذشت سالیان متمادی بر این آهنگها، هنوز هم ورد زبان عوام و خواص هستند و نیک است بدانیم بخش اعظمی از این آثار حاصل هم نفسی ۵۰ ساله با ترانه سرای معاصر بیژن ترقی بود.
پرویز یاحقی صداى دلنشينى هم داشت به طورى كه مدتى به كار گويندگى روى أورد و مجرى برنامهاى در راديو به نام " روزنامه گويا " بود.
یاحقی با نواختن سهتار نیز کاملاً آشنا بود و در صدابرداری هم کاردانی داشت و آرشیوی غنی از موسیقی فراهم آورد که در نوع خود منحصر به فرد است.
او در چند سال آخر عمر خود، به علت مصدومیت قادر به نوازندگی نبود و این قضیه لطمه روحی شدیدی به او وارد کرد.
پرویز یاحقی در ۷۰ سالگی به علت ایست قلبی در تنهایی خانهاش درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
( زاده ۳۱ شهریور ۱۳۱۵ تهران -- درگذشته ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ تهران ) موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده ویلون
#پرویز_صدیقی_پارسی معروف به یاحقی، چنانچه خود گفته بود، در کودکی به اقتضای شغل پدر به همراه خانواده به لبنان سفر میکند و پس از گذشت مدتی کوتاه به دلیل دور بودن از "معشوقش ویلون" به حال افسردگی و بیماری میرود که با توصیه پزشکان، خانوادهاش تسلیم خواسته وی شده و او را به ایران میفرستند تا در کنار دایی هنرمندش حسین یاحقی کسب فیض کند.
او با شاگردی در مکتب هنرمندپرور #ابوالحسن_صبا و تلفیق نبوغ ذاتی، خلاقیت و استعداد شگرف خویش با این داشتهها، هرچه سریعتر پلههای ترقی را پیمود تا جایی که در همان سالهای جوانی در برخی ارکسترها و قطعات، بهرغم حضور استادانش تکنوازیها به او سپرده میشد که خود نشان از خارقالعاده بودن این جوان داشت.
وی ۱۶ ساله بود که به برنامه گلها راه یافت.
این سیر صعودی با ساختن چهار مضراب، قطعات و آهنگهایی جاودانه، تنظیم، تکنوازی و همنوازیهای فراوان در کنار بزرگان موسیقی آن زمان به بالاترین درجه خویش رسید و او را به عنوان یک نوازنده صاحب سبک به جامعه معرفی کرد.
سبکی که منحصر به او و زاده خلاقیت، تکنیک، احساس و نوآوری های خود او بود و مقلدان فراوانی نیز پیدا کرد که از آنجمله میتوان: مجتبی میرزاده، سیاوش زندگانی، بیژن مرتضوی، جهانشاه برومند و... را نام برد که هر یک در نوع خود نوازندگانی مطرح هستند، اما همگی به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم از وی تأثیر گرفته و انشعابات این سبک محسوب میشوند و با وجود داشتن احساس مستقل، هیچگاه نتوانستند در بروز این حس، استقلال کامل نشان دهند.
در سبک پرویز یاحقی با کثرت تکنیک و تنوع در استفاده از آنها فراوان برخورد می کنیم:
چهارمضرابها، آهنگ و رنگهای ساخته او که شروع و پایه آنها از سیم های sol و re بوده و قسمت اعظم آنها نیز در همین محدوده است، گواه این مدعاست.
برخی قطعات او با کوک های مخصوص و برخی دیگر با کوک افتاده نواخته میشود که این دو کوک و به خصوص افتاده (به معنی همصدا بودن دو سیم در کنار هم [mi-mi la mi] از ابداعات حسین یاحقی و مختصات همین مکتب و سبک است که بعدها توسط دیگران نیز مورد استفاده قرار گرفت) ساختن آهنگهای ماندگاری همچون: بیداد زمان، می زده شب (ماهور) سراب آرزو (افشاری) غزالان رمیده (شوشتری و همایون) آهنگ زیبای او در چهارگاه با مطلع: [آن که دلم را برده خدایا زندگیم را کرده تبه کو...]. (گل های رنگارنگ شماره ۴۲۰ و ۴۲۸) با تنظیم زیبای زندهیاد جواد معروفی و آهنگهای دیگری که مجال نام بردن از آنها نیست، افراد بسیاری را به موسیقی ایرانی علاقهمند کرده که حتی بهرغم گذشت سالیان متمادی بر این آهنگها، هنوز هم ورد زبان عوام و خواص هستند و نیک است بدانیم بخش اعظمی از این آثار حاصل هم نفسی ۵۰ ساله با ترانه سرای معاصر بیژن ترقی بود.
پرویز یاحقی صداى دلنشينى هم داشت به طورى كه مدتى به كار گويندگى روى أورد و مجرى برنامهاى در راديو به نام " روزنامه گويا " بود.
یاحقی با نواختن سهتار نیز کاملاً آشنا بود و در صدابرداری هم کاردانی داشت و آرشیوی غنی از موسیقی فراهم آورد که در نوع خود منحصر به فرد است.
او در چند سال آخر عمر خود، به علت مصدومیت قادر به نوازندگی نبود و این قضیه لطمه روحی شدیدی به او وارد کرد.
پرویز یاحقی در ۷۰ سالگی به علت ایست قلبی در تنهایی خانهاش درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
🎼🎼🎼
#داوود_پیرنیا و خلق ‘گلها’ی رادیو
# داوود_پیرنیا در تهران در سال۱۲۷۹ زاده شد. پدرش، حسن پیرنیا – مشیرالدوله- از دولتمردان روشنفکر و تاریخ پژوه دوره قاجار بود. او پس از به پایان بردن تحصیلات ابتدائی وارد مدرسه فرانسوی سن لوئی شد و پس از چند سال برای تحصیل حقوق رهسپار سوئیس گردید.
#داود_پیرنیا در مدت اقامت در اروپا با موسیقی کلاسیک مغرب زمین آشنا شده و حتی به فراگیری پیانو پرداخته بود ولی با این همه در بازگشت بیشتر به موسیقی سنتی ایران اندیشید و به فکر نوسازی آن افتاد. او دانسته بود که شعر و موسیقی سنتی همزاد یکدیگرند و از پیوند آن دو اگر به درستی صورت پذیرد آثار درخشانی پدید خواهد آمد.
#پیرنیا در جلسات هفتگی گرد همائی دوستان که در خانه خود او تشکیل میشد اندیشه های خود را در مورد وضعیت شعر و موسیقی در ایران با آنان در میان میگذاشت. در یکی از این جلسات صحبت از بنیادگذاشتن برنامه ای برای تهیه شعر و موسیقی فاخر به میان آمد.
یاران همه او را به این کار ترغیب کردند و او دست به کار شد
و نخستین برنامه #گلهای_جاویدان را در نوروز سال ۱۳۳۵ به مرحله پخش از رادیو رسانید و پس از آن هر ماه و هر سال بر تنوع و غنای آن افزود.
پس از #گلهای_جاویدان که هر هفته اختصاص به عرضه آثار یکی از شاعران برجسته ایران داشت
#گلهای_رنگارنگ به میدان آمد که شعرهای گونه گونی را با شماری قطعات موسیقی در خور عرضه میکرد.
چیزی نگذشت که
#گلهای_صحرائی پدید آمد برای عرضه موسیقی بومی
و پس از آن
#یک_شاخه_گل برای تک شعرها و تک آهنگهای درخشان
و
#برگ_سبز برای اجرای شعر و موسیقی عرفانی.
از آن پس برنامههای #گلها جایگاهی شد برای هنرنمائی بزرگان شعر و موسیقی سنتی ایران.
ادیبان و شاعرانی چون :
#رهی_معیری
#پژمان_بختیاری
#علی_دشتی
#لطفعلی_صورتگر
و آهنگسازان و نوازندگانی چون: #روحالله_خالقی
#جوادمعروفی
#مرتضی_محجوبی
#ابوالحسن_صبا
#جلیل_شهناز
#احمدعبادی
و #حسن_کسایی
از همکاران ثابت قدم برنامه گلها بودند.
البته در میان آنان باید بر اهمیت حضور
دو تن تاکید بیشتری گذاشت.
نخست #روحالله_خالقی
موسیقیدانی آگاه از مکتب وزیری
که به همت او #ارکستربزرگ_گلها نیز بنیاد شد
و
دیگری #رهی_معیری، شاعر و ترانه سرای معروف، که با موسیقی نیز آشنائی داشت.
از همکاری نزدیک این دو تن بخش گرانقدری از گنجینه گلها فراهم آمده است.
بیشتر آنچه را که این دو ساخته و سرودهاند یکی از غنیترین صداهای موسیقی سنتی یعنی #غلامحسین_بنان به اجرا درآورده است.
#خالقی ؛ #رهی و #بنان در واقع مثلث قدرتمندی را در برنامه گلها پدید آوردند و آثار فاخری از خود به یادگار گذاشتند.
در سالهای بعد هنرمندان دیگری نیز به گلها پیوستند که از میانشان می توان به:
#مرضیه، #الهه، #علی_تجویدی
#همایون_خرم، #حبیبالله_بدیعی
#فرامرز_پایور، #عبدالوهاب_شهیدی
#اکبر_گلپایگانی، #بیژن_ترقی، #نواب_صفا
#معینی_کرمانشاهی، #تورج_نگهبان
#پرویز_یاحقی، #هایده #مهستی یاد کرد.
آمار نه چندان دقیقی که در دسترس ماست
نشان می دهد که در طول ده سال
سرپرستی #داود_پیرنیا بر برنامه گلها
۱۵۷ گلهای جاویدان، ۴۸۱ گلهای رنگارنگ
۴۶۵ شاخه گل، ۳۱۲ برگ سبز
و ۶۲ گلهای صحرائی، در جمع ۱۴۳۷ برنامه در رادیو تولید شده است.
#داود_پیرنیا در سال ۱۳۴۴ به سبب ناراحتی قلبی از یک سو و ناخرسندی از مسئولان تازه رادیو از سوی دیگر از کار کناره گرفت و شش سال بعد در یازدهم آبان ماه سال ۱۳۵۰ چشم از جهان فرو بست.
یادش گرامی...
پس از #داود_پیرنیا به ترتیب #رهی_معیری
و #محمد_نقیبی هر یک دو سه سال سرپرستی
گلها را بر عهده گرفتند و سرانجام در سال
۱۳۵۱کار به دست #هوشنگ_ابتهاج، شاعر
افتاد که #گلهای_تازه را جانشین #گلهای_پیرنیا ساخت.
#داوود_پیرنیا و خلق ‘گلها’ی رادیو
# داوود_پیرنیا در تهران در سال۱۲۷۹ زاده شد. پدرش، حسن پیرنیا – مشیرالدوله- از دولتمردان روشنفکر و تاریخ پژوه دوره قاجار بود. او پس از به پایان بردن تحصیلات ابتدائی وارد مدرسه فرانسوی سن لوئی شد و پس از چند سال برای تحصیل حقوق رهسپار سوئیس گردید.
#داود_پیرنیا در مدت اقامت در اروپا با موسیقی کلاسیک مغرب زمین آشنا شده و حتی به فراگیری پیانو پرداخته بود ولی با این همه در بازگشت بیشتر به موسیقی سنتی ایران اندیشید و به فکر نوسازی آن افتاد. او دانسته بود که شعر و موسیقی سنتی همزاد یکدیگرند و از پیوند آن دو اگر به درستی صورت پذیرد آثار درخشانی پدید خواهد آمد.
#پیرنیا در جلسات هفتگی گرد همائی دوستان که در خانه خود او تشکیل میشد اندیشه های خود را در مورد وضعیت شعر و موسیقی در ایران با آنان در میان میگذاشت. در یکی از این جلسات صحبت از بنیادگذاشتن برنامه ای برای تهیه شعر و موسیقی فاخر به میان آمد.
یاران همه او را به این کار ترغیب کردند و او دست به کار شد
و نخستین برنامه #گلهای_جاویدان را در نوروز سال ۱۳۳۵ به مرحله پخش از رادیو رسانید و پس از آن هر ماه و هر سال بر تنوع و غنای آن افزود.
پس از #گلهای_جاویدان که هر هفته اختصاص به عرضه آثار یکی از شاعران برجسته ایران داشت
#گلهای_رنگارنگ به میدان آمد که شعرهای گونه گونی را با شماری قطعات موسیقی در خور عرضه میکرد.
چیزی نگذشت که
#گلهای_صحرائی پدید آمد برای عرضه موسیقی بومی
و پس از آن
#یک_شاخه_گل برای تک شعرها و تک آهنگهای درخشان
و
#برگ_سبز برای اجرای شعر و موسیقی عرفانی.
از آن پس برنامههای #گلها جایگاهی شد برای هنرنمائی بزرگان شعر و موسیقی سنتی ایران.
ادیبان و شاعرانی چون :
#رهی_معیری
#پژمان_بختیاری
#علی_دشتی
#لطفعلی_صورتگر
و آهنگسازان و نوازندگانی چون: #روحالله_خالقی
#جوادمعروفی
#مرتضی_محجوبی
#ابوالحسن_صبا
#جلیل_شهناز
#احمدعبادی
و #حسن_کسایی
از همکاران ثابت قدم برنامه گلها بودند.
البته در میان آنان باید بر اهمیت حضور
دو تن تاکید بیشتری گذاشت.
نخست #روحالله_خالقی
موسیقیدانی آگاه از مکتب وزیری
که به همت او #ارکستربزرگ_گلها نیز بنیاد شد
و
دیگری #رهی_معیری، شاعر و ترانه سرای معروف، که با موسیقی نیز آشنائی داشت.
از همکاری نزدیک این دو تن بخش گرانقدری از گنجینه گلها فراهم آمده است.
بیشتر آنچه را که این دو ساخته و سرودهاند یکی از غنیترین صداهای موسیقی سنتی یعنی #غلامحسین_بنان به اجرا درآورده است.
#خالقی ؛ #رهی و #بنان در واقع مثلث قدرتمندی را در برنامه گلها پدید آوردند و آثار فاخری از خود به یادگار گذاشتند.
در سالهای بعد هنرمندان دیگری نیز به گلها پیوستند که از میانشان می توان به:
#مرضیه، #الهه، #علی_تجویدی
#همایون_خرم، #حبیبالله_بدیعی
#فرامرز_پایور، #عبدالوهاب_شهیدی
#اکبر_گلپایگانی، #بیژن_ترقی، #نواب_صفا
#معینی_کرمانشاهی، #تورج_نگهبان
#پرویز_یاحقی، #هایده #مهستی یاد کرد.
آمار نه چندان دقیقی که در دسترس ماست
نشان می دهد که در طول ده سال
سرپرستی #داود_پیرنیا بر برنامه گلها
۱۵۷ گلهای جاویدان، ۴۸۱ گلهای رنگارنگ
۴۶۵ شاخه گل، ۳۱۲ برگ سبز
و ۶۲ گلهای صحرائی، در جمع ۱۴۳۷ برنامه در رادیو تولید شده است.
#داود_پیرنیا در سال ۱۳۴۴ به سبب ناراحتی قلبی از یک سو و ناخرسندی از مسئولان تازه رادیو از سوی دیگر از کار کناره گرفت و شش سال بعد در یازدهم آبان ماه سال ۱۳۵۰ چشم از جهان فرو بست.
یادش گرامی...
پس از #داود_پیرنیا به ترتیب #رهی_معیری
و #محمد_نقیبی هر یک دو سه سال سرپرستی
گلها را بر عهده گرفتند و سرانجام در سال
۱۳۵۱کار به دست #هوشنگ_ابتهاج، شاعر
افتاد که #گلهای_تازه را جانشین #گلهای_پیرنیا ساخت.
بیست و نهم آذر
سالروز درگذشت
استاد #ابوالحسن_صبا
موسیقی دان، آهنگساز و نوازنده
روحش شاد و یادش گرامی 🌷🕯
سالروز درگذشت
استاد #ابوالحسن_صبا
موسیقی دان، آهنگساز و نوازنده
روحش شاد و یادش گرامی 🌷🕯
DelAhangaan
پروین _ آوای جرس
⫸ خواننده : #پروین
در ابتدای این آهنگ ، همایون خرم
با ویولن، قطعهی «زرد ملیجه»
ساختهی #ابوالحسن_صبا را مینوازد.
شعر: #هدایتالله_نیرسینا
آهنگ: #همایون_خرم
مایه: #دشتی
شد دلم تنگ از آوای جرس
فتنهها دارد غوغای جرس
در ابتدای این آهنگ ، همایون خرم
با ویولن، قطعهی «زرد ملیجه»
ساختهی #ابوالحسن_صبا را مینوازد.
شعر: #هدایتالله_نیرسینا
آهنگ: #همایون_خرم
مایه: #دشتی
شد دلم تنگ از آوای جرس
فتنهها دارد غوغای جرس