آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
از نو بساز یکسره دنیای نجمه را
آلوده کردهاند زمینگیرهای شهر
این ذوق آسمانی زیبای نجمه را
چندیست اینکه شعر سرودن به هیچوجه
تسکین نمیدهد دل تنهای نجمه را
او سخت ماندهاست دلش بیقرار کیست؟
حل میکنی فقط تو معمای نجمه را
دیگر بعید میرسد این جملههای شوم
از آنِ خود کنند الفبای نجمه را
تا لحظۀ تولد ققنوسهای شعر
آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
#نجمه_زارع
#سالمرگ
از نو بساز یکسره دنیای نجمه را
آلوده کردهاند زمینگیرهای شهر
این ذوق آسمانی زیبای نجمه را
چندیست اینکه شعر سرودن به هیچوجه
تسکین نمیدهد دل تنهای نجمه را
او سخت ماندهاست دلش بیقرار کیست؟
حل میکنی فقط تو معمای نجمه را
دیگر بعید میرسد این جملههای شوم
از آنِ خود کنند الفبای نجمه را
تا لحظۀ تولد ققنوسهای شعر
آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
#نجمه_زارع
#سالمرگ
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم
فقط بگو لقب “شاعری” به من ندهند
بگو که من دل خونی از این لقب دارم
… و بی تو اینهمه شعری که هیچ می ارزند
… و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم
ببین به چشم خودت، بی تو سرد و متروک است
همیشه خانه ی عشقی که آن عقب دارم
تو چند ساله شدی؟ آه! چند ساله شدم؟
کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟
بیا و این دم آخر کنار چشمم باش
مباد بی تو بمیرم… چقدر تب دارم!
#نجمه_زارع
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم
فقط بگو لقب “شاعری” به من ندهند
بگو که من دل خونی از این لقب دارم
… و بی تو اینهمه شعری که هیچ می ارزند
… و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم
ببین به چشم خودت، بی تو سرد و متروک است
همیشه خانه ی عشقی که آن عقب دارم
تو چند ساله شدی؟ آه! چند ساله شدم؟
کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟
بیا و این دم آخر کنار چشمم باش
مباد بی تو بمیرم… چقدر تب دارم!
#نجمه_زارع
آوخ! هنوز زخمیم و رنج می برم
دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم
مردم چه می کنند که لبخند می زنند
غم را نمی شود که به رویم نیاورم
قانون روزگار چگونه ست کین چنین
درگیر جنگ تن به تنی نا برابرم
تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست
از فکر دیدن تو تَرَک می خورد سرم
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت
از این همیشه ها که ندارند باورم
حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که “بهترم
#نجمه_زارع
دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم
مردم چه می کنند که لبخند می زنند
غم را نمی شود که به رویم نیاورم
قانون روزگار چگونه ست کین چنین
درگیر جنگ تن به تنی نا برابرم
تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست
از فکر دیدن تو تَرَک می خورد سرم
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت
از این همیشه ها که ندارند باورم
حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که “بهترم
#نجمه_زارع
من را نگاه کن که دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
«ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود
دیگر سپرده ام به تو خود را که زندگی
هر گونه که تو خواستی آنگونه سر شود
#نجمه_زارع
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
«ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود
دیگر سپرده ام به تو خود را که زندگی
هر گونه که تو خواستی آنگونه سر شود
#نجمه_زارع
آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
از نو بساز یکسره دنیای نجمه را
آلوده کردهاند زمینگیرهای شهر
این ذوق آسمانی زیبای نجمه را
چندیست اینکه شعر سرودن به هیچوجه
تسکین نمیدهد دل تنهای نجمه را
او سخت ماندهاست دلش بیقرار کیست؟
حل میکنی فقط تو معمای نجمه را
دیگر بعید میرسد این جملههای شوم
از آنِ خود کنند الفبای نجمه را
تا لحظۀ تولد ققنوسهای شعر
آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
#نجمه_زارع
#سالمرگ
از نو بساز یکسره دنیای نجمه را
آلوده کردهاند زمینگیرهای شهر
این ذوق آسمانی زیبای نجمه را
چندیست اینکه شعر سرودن به هیچوجه
تسکین نمیدهد دل تنهای نجمه را
او سخت ماندهاست دلش بیقرار کیست؟
حل میکنی فقط تو معمای نجمه را
دیگر بعید میرسد این جملههای شوم
از آنِ خود کنند الفبای نجمه را
تا لحظۀ تولد ققنوسهای شعر
آتش بزن تمام غزلهای نجمه را
#نجمه_زارع
#سالمرگ
زخمم بزن، که زخم مرا مرد می کند
اصلا برای عشق سرم درد می کند
زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یار بی وفای جوانمرد می کند
آن جا که رفته ای خودمانیم هیچ کس
آن چه دلم برای تو می کرد می کند؟
در را نبسته ای که هوای اتاق را
باد خزان حوصله دلسرد می کند
فردا نمی شوی که نمی دانی عشق تو
دارد چه کار با من شبگرد می کند
خاکستر غروب تو هر روز در افق
آتش پرست روح مرا زرد می کند
عاشق بکش که مرگ مرا زنده می کند
زخمم بزن که زخم مرا مرد می کند
#نجمه_زارع
اصلا برای عشق سرم درد می کند
زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یار بی وفای جوانمرد می کند
آن جا که رفته ای خودمانیم هیچ کس
آن چه دلم برای تو می کرد می کند؟
در را نبسته ای که هوای اتاق را
باد خزان حوصله دلسرد می کند
فردا نمی شوی که نمی دانی عشق تو
دارد چه کار با من شبگرد می کند
خاکستر غروب تو هر روز در افق
آتش پرست روح مرا زرد می کند
عاشق بکش که مرگ مرا زنده می کند
زخمم بزن که زخم مرا مرد می کند
#نجمه_زارع
میان این همه آدم، همیشه بهترِ من
فدای چشم سیاهت شود سراسر من
فقط برای تو اینگونه زنده می مانم
برای اینکه تویی سایه سایه بر سر من
تو از کدام تباری؟ کدام قبله ی سبز؟!
که ذکر توست فقط در نماز باور من
فرشته های نگاهت دریچه ی غم را
چگونه باز نکردند بر کبوتر من؟
تو مهربانتر از آنی که گفتنی باشی
چه عاجز است ز درک تو، شعرِ دفتر من
هر آنچه عشق، خدا آفریده در دل ها
نثار مادر او، مادر تو، مادر من
#نجمه_زارع
فدای چشم سیاهت شود سراسر من
فقط برای تو اینگونه زنده می مانم
برای اینکه تویی سایه سایه بر سر من
تو از کدام تباری؟ کدام قبله ی سبز؟!
که ذکر توست فقط در نماز باور من
فرشته های نگاهت دریچه ی غم را
چگونه باز نکردند بر کبوتر من؟
تو مهربانتر از آنی که گفتنی باشی
چه عاجز است ز درک تو، شعرِ دفتر من
هر آنچه عشق، خدا آفریده در دل ها
نثار مادر او، مادر تو، مادر من
#نجمه_زارع
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟
کاش میشد که شما نیز خبردار شوید
لحظهای از من و از دردِ کهنسال دلم
از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم
عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً
بنویسید به دفترچهی اعمال دلم
آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم
کسی از کوچهی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
#زادروز
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟
کاش میشد که شما نیز خبردار شوید
لحظهای از من و از دردِ کهنسال دلم
از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم
عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً
بنویسید به دفترچهی اعمال دلم
آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم
کسی از کوچهی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
#زادروز
و ای بهانه ی شیرین تر از شکر قندم
به عشق پاک کسی جز تو دل نمی بندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظه ای که می گذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمی برند و به مقصد نمی رسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانه ی این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
به عشق پاک کسی جز تو دل نمی بندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظه ای که می گذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمی برند و به مقصد نمی رسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانه ی این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
معرفی عارفان
این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست از ماست که برماست جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم با کس نسگالیم از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست از ماست که بر ماست یک تن چو موافق شد یک دشت سپاه است با تاج…
#لبخند
معنی بخشیدن یک دل به یک #لبخند چیست
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست
خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند چیست
#فاضل_نظری
💌💌💌💌💌💌
ماه را میبینم و به این میاندیشم
که حتما تو هم این حجم از زیبایی را
میبینی و از سر ذوق #لبخند میزنی
باور کن با همین یک قلم جنس
عجیب دوست داشتنم میگیرد...!
#مريم_قهرمانلو
💌💌💌💌💌💌
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوش عطری درین ایوان پراکند
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی #لبخند #لبخند
#فریدون_مشیری
💌💌💌💌💌💌
یک درخٖتِ پیرم و سهم تبرها میشوم
مردهام دارم خوراکِ جانورها میشوم
بی خیال از رنجِ فریادم تـردّد میکنند
باعث #لبخندِ تلخِ رهگـذر ها میشوم
#نجمه_زارع
💌💌💌💌💌💌
درون آینه #لبخند میزنی، پیداست
که آهِ سینهی ما در معادلات تو نیست
#احسان_افشاری
💌💌💌💌💌💌
اشکِ بیحاصل من مایهی دشمنشادیست
پشت #لبخند از این روست که پنهان شدهام
#حسین_دهلوی
💌💌💌💌💌💌
خنده ات دکان عطاری ست یا دارالشفاست
من یقین دارم که بر هر درد بی درمان دواست
واژهء عشق و محبت را تو معنا میکنی
صبح هم تعبیر زیبایی ز #لبخند شماست...
#مهتاب_بهشتی
💌💌💌💌💌💌
هنوز خون به دلم از کسی که با #لبخند
نشست و اشک مرا چو انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
💌💌💌💌💌💌
تو #لبخند می زنی و من در طلوع
اذانِ نگاهت می شڪفم
#عرفان_یزدانی
💌💌💌💌💌💌
صبحم همه خیر است اگر شادی جانم
از گرمی مِهرانه ی #لبخند تو باشد
#سیما_اسعدی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند بزن گرچه دلت پر شده از درد
تا گریه نفهمد به سرت غصه چه آورد
#امیر_اکبرزاده
💌💌💌💌💌💌
از بس که تَرَک بر دلم انداخته چشمت
#لبخندِ من از طایفه ی بغضِ انار است
#مهدی_هاشمی
💌💌💌💌💌💌
جرمم این است که #لبخند به پروانه زدم
حال دل میسوزد و شمع به ما می خندد
#راحم_تبریزی
💌💌💌💌💌💌
طرح #لبخند غیورت مثل باران مهربان
جنگل سبز حضورت مثل دریا دلپذیر
#سيدحسن_حسينى
💌💌💌💌💌💌
جام دل تو اگر غبار آگین است
یا آنکه به سینه ات غمی سنگین است
خاطر چه کُنی مُشوّش از این اوضاع
#لبخند بزن، که زندگی شیرین است
#طالب_ولی_زاده_خسمخی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند منی دور نباش از منِ غمگین
اندوه مرا دادرسی نیست به جز تو
#طاهره_اباذری_هریس
💌💌💌💌💌💌
خودم را بى تو دلخوش می کنم جانا به هر نوعی
گَهى با اشکِ جانفرسا، گهى #لبخند مصنوعی
#هوشنگ_ابتهاج
💌💌💌💌💌💌
یاد #لبخند تو هر دم بَرد از هوش مرا
جای تو، یاد تو تا چند هم آغوش مرا؟
آمدی، جام شدی، بوسه شدی، کام شدی
نشود این همه ایثار فراموش مرا....
#معینی_کرمانشاهی
💌💌💌💌💌💌
خورشید نگین تاج زیبندهی تو
ماه آینهدار روی تابندهی تو
#لبخند بزن ؛ شکوفهها منتظرند
تعریف شده بهار در خندهی تو !..
#پروین_رضایی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند اردیبهشت روی لب های توست ،
تو که میخندی برایم زمین چیزی از بھشت کم ندارد
#حمیدرضا_عبداللهى
💌💌💌💌💌💌
رطب خنده ات از شهد و شکر شیرین تر
صوت زیبای تو خود یک غزل طولانی است
ماه تا روی تو را دید به خود پنهان شد
وصف #لبخند تو توصیف شب روحانی است
#محمد_عسگری
💌💌💌💌💌💌
معنی بخشیدن یک دل به یک #لبخند چیست
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست
خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند چیست
#فاضل_نظری
💌💌💌💌💌💌
ماه را میبینم و به این میاندیشم
که حتما تو هم این حجم از زیبایی را
میبینی و از سر ذوق #لبخند میزنی
باور کن با همین یک قلم جنس
عجیب دوست داشتنم میگیرد...!
#مريم_قهرمانلو
💌💌💌💌💌💌
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوش عطری درین ایوان پراکند
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی #لبخند #لبخند
#فریدون_مشیری
💌💌💌💌💌💌
یک درخٖتِ پیرم و سهم تبرها میشوم
مردهام دارم خوراکِ جانورها میشوم
بی خیال از رنجِ فریادم تـردّد میکنند
باعث #لبخندِ تلخِ رهگـذر ها میشوم
#نجمه_زارع
💌💌💌💌💌💌
درون آینه #لبخند میزنی، پیداست
که آهِ سینهی ما در معادلات تو نیست
#احسان_افشاری
💌💌💌💌💌💌
اشکِ بیحاصل من مایهی دشمنشادیست
پشت #لبخند از این روست که پنهان شدهام
#حسین_دهلوی
💌💌💌💌💌💌
خنده ات دکان عطاری ست یا دارالشفاست
من یقین دارم که بر هر درد بی درمان دواست
واژهء عشق و محبت را تو معنا میکنی
صبح هم تعبیر زیبایی ز #لبخند شماست...
#مهتاب_بهشتی
💌💌💌💌💌💌
هنوز خون به دلم از کسی که با #لبخند
نشست و اشک مرا چو انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
💌💌💌💌💌💌
تو #لبخند می زنی و من در طلوع
اذانِ نگاهت می شڪفم
#عرفان_یزدانی
💌💌💌💌💌💌
صبحم همه خیر است اگر شادی جانم
از گرمی مِهرانه ی #لبخند تو باشد
#سیما_اسعدی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند بزن گرچه دلت پر شده از درد
تا گریه نفهمد به سرت غصه چه آورد
#امیر_اکبرزاده
💌💌💌💌💌💌
از بس که تَرَک بر دلم انداخته چشمت
#لبخندِ من از طایفه ی بغضِ انار است
#مهدی_هاشمی
💌💌💌💌💌💌
جرمم این است که #لبخند به پروانه زدم
حال دل میسوزد و شمع به ما می خندد
#راحم_تبریزی
💌💌💌💌💌💌
طرح #لبخند غیورت مثل باران مهربان
جنگل سبز حضورت مثل دریا دلپذیر
#سيدحسن_حسينى
💌💌💌💌💌💌
جام دل تو اگر غبار آگین است
یا آنکه به سینه ات غمی سنگین است
خاطر چه کُنی مُشوّش از این اوضاع
#لبخند بزن، که زندگی شیرین است
#طالب_ولی_زاده_خسمخی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند منی دور نباش از منِ غمگین
اندوه مرا دادرسی نیست به جز تو
#طاهره_اباذری_هریس
💌💌💌💌💌💌
خودم را بى تو دلخوش می کنم جانا به هر نوعی
گَهى با اشکِ جانفرسا، گهى #لبخند مصنوعی
#هوشنگ_ابتهاج
💌💌💌💌💌💌
یاد #لبخند تو هر دم بَرد از هوش مرا
جای تو، یاد تو تا چند هم آغوش مرا؟
آمدی، جام شدی، بوسه شدی، کام شدی
نشود این همه ایثار فراموش مرا....
#معینی_کرمانشاهی
💌💌💌💌💌💌
خورشید نگین تاج زیبندهی تو
ماه آینهدار روی تابندهی تو
#لبخند بزن ؛ شکوفهها منتظرند
تعریف شده بهار در خندهی تو !..
#پروین_رضایی
💌💌💌💌💌💌
#لبخند اردیبهشت روی لب های توست ،
تو که میخندی برایم زمین چیزی از بھشت کم ندارد
#حمیدرضا_عبداللهى
💌💌💌💌💌💌
رطب خنده ات از شهد و شکر شیرین تر
صوت زیبای تو خود یک غزل طولانی است
ماه تا روی تو را دید به خود پنهان شد
وصف #لبخند تو توصیف شب روحانی است
#محمد_عسگری
💌💌💌💌💌💌
عشق قابیل است قابیلی که سرگردان هنوز
کشتهٔ خود را نمی داند کجا پنهان کند!
#نجمه_زارع
🎨نا اثر مرگ هابیل-- سانتیاگو ربول🇲🇽
کشتهٔ خود را نمی داند کجا پنهان کند!
#نجمه_زارع
🎨نا اثر مرگ هابیل-- سانتیاگو ربول🇲🇽
باران و چتـــر و شال و شنل بود و ما دو تا…
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…
وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا…
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میـــز ورقهــــای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…
وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا…
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میـــز ورقهــــای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
🌺🍂
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ِ ﺩﯾﺪﻥ ِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻻﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﻫﺎ، ﺁﺷﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺻﺒﺮ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺐ، ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻥ
ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺍﯾﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﺷﮏ ﺯﺍﻧﻮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ِ ﻣﻦ ِ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩ ِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ
ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪ ﯼ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
#نجمه_زارع
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ِ ﺩﯾﺪﻥ ِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻻﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﻫﺎ، ﺁﺷﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺻﺒﺮ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺐ، ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻥ
ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺍﯾﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﺷﮏ ﺯﺍﻧﻮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ِ ﻣﻦ ِ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩ ِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ
ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪ ﯼ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
#نجمه_زارع
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقَدَر بیاختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازهی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو میریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمیدانست و بعد
رفت زیر سایهی یک مرد و نام زن گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آیندهای روشن گرفت
زندهام تا در تنم هُرمِ نفسهای تو هست
مرگ میداند فقط باید ترا از من گرفت
#نجمه_زارع
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقَدَر بیاختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازهی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو میریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمیدانست و بعد
رفت زیر سایهی یک مرد و نام زن گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آیندهای روشن گرفت
زندهام تا در تنم هُرمِ نفسهای تو هست
مرگ میداند فقط باید ترا از من گرفت
#نجمه_زارع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غم که می آید در و دیوار شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود
تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود
تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود
باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟
تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
#نجمه_زارع
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود
تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود
تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود
باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟
تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
#نجمه_زارع