معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سفر از خویش
چو کردی
همه جا معراج است

#صائب

اگر در روح انسان
معراج شدنی و مطلوب است،
در شعور و فکرِ انسان نیز
لازم و مطلوب است.
به تعبیرِ
اقبال لاهوری کسانی که
در فکر، شعور و سطحِ اندیشهٔ خود
انقلاب به پا نمی‌کنند،
نیمی از انسانیّتِ خود را پایمال می‌کنند.
معراجِ آسمانی زمینه و بستری دارد که
همان معراجِ زمینی و انقلابِ فکری است.
اگر فکر تنها در سطحی نازل،
روزمره و ابتدایی کار کند،
هرگز به سوی تعالی پیش نرود
و عقاید و باورهایِ گذشته‌اش
را بازبینی و بازسازی نکند؛
در حقِ خود جفا کرده
زیرا خود را در
سطحِ حیوانیّت نگاه داشته است.


از شعور است این که گویی نزد و دور
چیست معراج؟ انقلاب اندر شعور

#اقبال_لاهوری
ساحلِ افتاده گفت «گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم»
موجِ ز خود رفته‌ای، تیز خرامید و گفت
«هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم...»

#اقبال لاهوری
قدم بی‌باک تر نِه در حریمِ جانِ مشتاقان
تو صاحب‌خانه‌ای آخِر چرا دزدانه می‌آیی؟

#‌اقبال لاهوری
ما ز خلوت کدهٔ عشق برون تاخته ایم

خاک پا را صفت آینه پرداخته ایم

در نگر همت ما را که به داوی فکنیم

دو جهان را که نهان برده عیان باخته ایم

پیش ما میگذرد سلسلهٔ شام و سحر

بر لب جوی روان خیمه بر افروخته ایم

در دل ما که برین دیر کهن شبخون ریخت

آتشی بود که در خشک و تر انداخته ایم

شعله بودیم ، شکستیم و شرر گردیدیم

صاحب ذوق و تمنا و نظر گردیدیم

#اقبال_لاهوری
بچشم من جهان جز رهگذر نیست
هزاران رهرو و یک همسفر نیست

گذشتم از هجوم خویش و پیوند
که از خویشان کسی بیگانه تر نیست


#اقبال_لاهوری
.
گفتى: «مجو وصالم، بالاتر از خیالم»
عذرِ نو آفريدى اشکِ بهانه‌جو را

#اقبال_لاهوری
دل ما بیدلان بردند و رفتند
مثال شعله افسردند و رفتند

بیا یک لحظه با عامان درآمیز
که خاصان باده ها خوردند و رفتند

#اقبال_لاهوری

.
عشق را نازم که از بیتابی روز فراق

جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر

تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار

آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر

#اقبال_لاهوری
عشق را نازم که از بیتابی روز فراق

جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر

تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار

آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر

#اقبال_لاهوری
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است

مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است

                    #اقبال لاهوری