در #بند آن مباش که علم و حکمت بسیار خوانی و خود را #عالم و حکیم #نام نهی و در بند آن مباش که طاعت و #عبادت بسیار کنی و خود را #عابد و زاهد نام کنی که این ها همه بلا و #عذاب سخت است. از علم و #حکمت به قدر ضرورت #کفایت کن و آنچه نافع است، به دست آر و از #اطاعت و عبادت به قدر #ضرورت بسنده کن و آنچه واجب است به جای آر و در #بند آن باش که بعد از #شناخت خدای، طهارت نفس حاصل کنی و بی آزار و #راحت رسان باشی که #نجات آدمی در این است.
#عزیزالدین_نسفی
#عزیزالدین_نسفی
ساقی بگذر ز ما و از من
آتش به من و به ما در افکن
غم بر دل من چو درد زد آتش
ای پیر مغان چه میزنی تن
آن دردی سال خورد پیش آر
کو پیر من است در همه فن
پیری ز پی صفای باطن
یک چند نشسته در بن دن
آلوده به دن دماغ گشته
از عین صفای آب روشن
سر دو جهان نموده ما را
در جام جهان نما معین
من زین خم عیسوی خمار
خواهم رخ زرد، سرخ کردن
دامن مکش ای فقیه از من
از خویش کشیده دار دامن
خود را به درش فکن چو جرعه
جز خاک درش مساز مسکن
زان پیش که خاک تیره گردد
ناگاه به خیر دامن من
من دامن آن نگار گیرم
وز هر دو جهان کنار گیرم
#سلمان_ساوجی
#ترجیع_بند، #بند_۲
آتش به من و به ما در افکن
غم بر دل من چو درد زد آتش
ای پیر مغان چه میزنی تن
آن دردی سال خورد پیش آر
کو پیر من است در همه فن
پیری ز پی صفای باطن
یک چند نشسته در بن دن
آلوده به دن دماغ گشته
از عین صفای آب روشن
سر دو جهان نموده ما را
در جام جهان نما معین
من زین خم عیسوی خمار
خواهم رخ زرد، سرخ کردن
دامن مکش ای فقیه از من
از خویش کشیده دار دامن
خود را به درش فکن چو جرعه
جز خاک درش مساز مسکن
زان پیش که خاک تیره گردد
ناگاه به خیر دامن من
من دامن آن نگار گیرم
وز هر دو جهان کنار گیرم
#سلمان_ساوجی
#ترجیع_بند، #بند_۲