معرفی عارفان
1.1K subscribers
32.7K photos
11.8K videos
3.18K files
2.67K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
@Hayedeh_Mahasti(2)
<unknown>
تو اِی جانِ دلِ من؛ هستیِ من
تو اِی در شامِ غم ها؛ مستیِ من...

آواز بسیار زیبای بانو #هایده
در #بزم (قبل از انقلاب)

در اجرای زنده ؛ هیچکس روی دست بانو هایده نخواهد آمد‌‌‌......
جامی #شکسته دیدم
در #بزم می فروشی....

#گفتم بدین شکسته
چون #باده میفروشی؟...

#خندید و گفت زین جام
جز #عاشقان ننوشند....

مستِ #شکسته داند
#قدر شکسته نوشی...!

#خيام_نیشابوری
بزم خصوصی
گلپا و دلکش
#بزم_خصوصی
با شرکت زنده یادان
#بانودلکش و #استادعلی_تجویدی
و با همراهی استاد حنجره طلایی ایران #اکبرخان_گلپایگانی


‍ این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
…ای بدوش افکنده گیسو از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و مستی خنده برغوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو از تو دارم ، از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم ازغمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مـرا داده رنگ فنا می‌شناسم
من خود شیوة نگه چشم مست تو را می‌شناسم
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای بدوش افکنده گیسو از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و مستی خنده برغوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو از تو دارم ، از تو دارم


#بانودلکش
#رحیم_معینی‌کرمانشاهی
#علی_تجویدی
Bayat Esfahan
Akbar Golpa
بداهه نوازی و بداهه خوانی در مایه #بیات_اصفهان از برنامه #بزم_شاعران


موی سپید و بخت سیاهم نگاه کن
سوز مرا به شعله ی آهم نگاه کن

بر درد من ز حالم اگر پی نمی بری
بر گریه های گاه بگاهم نگاه کن

تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت
ناز آفرینِ من به نگاهم نگاه کن ..

آواز: استاد #اکبر_گلپایگانی
تار: استاد #فرهنگ_شریف
غزل آواز: #مهدی_سهیلی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بزم_بهار_عاشقان۳

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود ،اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود...

#ابوالحسن_ورزی

عقرب زلف کجت با قمر قرینه
تا قمر در عقربه کار ما چنینه
کیه کیه در میزنه من دلم می لرزه
درو با لنگر میزنم من دلم می لرزه
ای پری بیا در کنار ما جان خسته را مرنجان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
نرگس مست تو وبخت من خرابه
بخت من از تو و چشم تو از شرابه...


خوانندگان:
#بانومهستی
#ستار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بزم_بهار_عاشقان۳

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود ،اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود...

#ابوالحسن_ورزی

عقرب زلف کجت با قمر قرینه
تا قمر در عقربه کار ما چنینه
کیه کیه در میزنه من دلم می لرزه
درو با لنگر میزنم من دلم می لرزه
ای پری بیا در کنار ما جان خسته را مرنجان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
نرگس مست تو وبخت من خرابه
بخت من از تو و چشم تو از شرابه...


خوانندگان:
#بانومهستی
#ستار
#بزم هنر

ترانه ی رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه چهارگاه از سلیم فرزان
ارکستر گلها با تنظیم و رهبری جواد معروفی
اجرای بانو الهه

#سال (۱۳۴۳) خورشیدی

#این اثر در برنامه (۴۳۸)
#گلهای_رنگارنگ اجرا شده است

روزی اگر صاحب نظر بودم نبودم
گر عاشقی آشفته سر بودم نبودم

در سینه بمان ای شعله‌ی آشفته بختی
شمعی اگر از بزم هنر بودم نبودم

پوشیده بمان ای آرزوهای جوانی
جویای تو من روزی اگر بودم نبودم

در این صحرا سنگی نَبُوَد
تا سر بِنَهَم
بر سینه‌ی آن
شاید نفسی
راحت بخوابم

در این دریا موج بلا
ساکت نشود
تا چون صدفی
درپایِ خسی
راحت بخوابم

از تشنگی مُردم
در این صحرا
کو چشمه سار عشقم

پائیز عمر آمد
خُداوندا
پس کو بهار عشقم

از تشنگی مُردم
در این صحرا
کو چشمه سار عشقم

پائیز عمر آمد
خُداوندا
پس کو بهار عشقم

روزی اگر صاحب نظر بودم نبودم
گر عاشقی آشفته سر بودم نبودم

در سینه بمان ای شعله‌ی آشفته بختی
شمعی اگر از بزم هنر بودم نبودم

از کتاب حکایت نگفته

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی
#خواب_نوشین
#جواد_معروفی
با من در خلوتم نشسته
فراموش
هیچ لبی وا نمی شود به درودی
چشم چران شعله ی چراغک هیزم
چشمک زن با چراغ های خیابان
پنهان جاری کند
اشاره ی دودی
پنجره ها
داستانشان
همه بادور
کوه و گوزنان با فراز شتابان
کوه و شغالان به قعر دره گریزان
کوه و هیاهوی باد و زوزه ی حیوان
آینه ام
تکیه داده بر رف مبهوت
دارد اندیشه هایی اما ز دور
قافله ای رهسپار گردنه ی بلخ
راحله ای در غبار جاده ی بغداد
از منش اما نگاه خالی و رنجور
با شب من
هر چه هست
رفته و مانده
دارد از همپیالگی من اکراه
عکسم
در قاب کهنه
خیره به آفاق
می نگرد در حریق غمناک ماه

#منوچهر_آتشی
#بزم
#دیدار_در_فلق