Forwarded from Soheyla
حافظ: یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور/ کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور🔸🔹♦️
جهان ملک: ای دل ار سر گشته ای از جور دوران غم مخور/ باشد احوال جهان افتان و خیزان غم مخور 🔹🔸♦️
حافظ : ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم🔸◽️🔹
جهان ملک: ما تو را دلدار خود پنداشتیم/وز تو چشم مردمیها داشتیم 🔹◽️🔸
حافظ: تا ز میخانه و مینام و نشان خواهد بود/ سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود💠♻️
جهان ملک: تا مدار فلک و دور زمان خواهد بود/ دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود♻️💠
حافظ: کسی که حسن خط دوست در نظر دارد/ محقق است که او حاصل بصر دارد♦️
جهان ملک: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد/ ز آتش دل پروانه کی خبر دارد♦️
حافظ: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر/ زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر⚜💠
جهان ملک: ای صبا بویی از آن زلف پریشان به من آر/مژده ای زان گل سیراب به سوی چمن آر💠⚜
✍و از این دست نمونهها که بسیار است.
✍از جهت درونمایه، مهم ترین ویژگی شعر جهان ملک خاتون #زنانه بودن آن است. شعر جهان ملک بیهیچ پرده پوشی آنچه را که احساس حکم میکند، به رشته ی کلام در میآورد و چون این احساس از روی روانی زنانه و شیدا عبور دارد، سرشار از شور و شیدایی است و گو اینکه در آن زمانها، باز گو کردن احساسات زنانه برای زنان، بسیار دور از ذهن و به بهای ننگین شدن شاعر تمام میشده، اما جهان خاتون توجهی به آن نداشته و بیان حال درونی خود را مقدم بر سخن درشت دیگران میدانسته است،
✍ چنانکه در غزلی میگوید:
🔆💢گر مدعی به منعم هر لحظه بر سر آید،
در وسع من نباشد، از یار دل بریدن 💢🔆
✍در غزلی دیگر سیری ناپذیری خود را از عشق و عیش در نهایت سادگی اعلام میدارد:
♦️💢بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم
بغیر کوی تو جای دگر هوس نکنم
دلا مرا به جهان تا که جان بود در تن
ز عشق سیر نگردم، زعیش بس نکنم 💢♦️
✍یا در غزلی دیگر با بی پروایی بسیار فقط پیراهن را حجاب میان خود و دلدار میبیند و رازگونه معشوق را به برهنگی بدنها دعوت میکند:
♣️💢در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب/با کنار آی .... که آن هم ز میان برخیزد💢♣️
✍(#فروغ_فرخزاد هم با زبانی مدرن تر این مضمون را در مثنوی عاشقانهی خود بیان کرده است: ای تشنجهای لذت در تنم/ ای خطوط پیکرت پیراهنم)♠️💢♠️
✍#کلام_جهان_ملک در بیان احساسات آنقدر بی دغدغه است که گزارش ساده ترین چیزهایی که بر او میرود، در شعرش وارد میشود، مثلا ً #بیخوابی_شبهای_دراززمستانی، یا #زشتی_معشوق:
🔹💢شبهای دراز تا سحر بیدارم
نزدیک سحر، روی به بالین آرم
میپندارم که دیده بی دیدن دوست
در خواب رود .... خیال میپندارم
آن دوست که آرام دل ما باشد
گویند که زشت است، بهل تا باشد
شاید که به چشم کس نه زیبا باشد،
تا باری از آن ِ من ِ تنها باشد💢🔹
✍ بطور کلی شعرجهان ملک خاتون ساده و بدور از تصنع است و خواننده فقط گاهگاهی با بعضی از اصطلاحات در آن بر میخورد و این نه از آن جهت است که شاعر در مورد آنها درنگ کرده باشد بلکه همان اصطلاحاتی است که در آن روزگار معمول بوده است، از جمله رویش سرو در کنار جویبار یا بطور کلی آب (که اصلا ً از خصوصیات درخت سرو است که در کنار آب میروید).♻️⚜♻️
✍جهان ملک از این ویژگی استفاده کرده و در بیت زیر، قامت سرو معشوق را در کنار جویبار اشک خود نشانده است:
💠♻️دایم خیال قد تو در دیده ی من است
زیرا که جای سرو بود در کنار ما♻️💠
✍البته این زمینه را حافظ و عبید و نیز شاعران پیش از آنها هم در شعر به کار برده اند.
به عنوان نمونه میتوان به دو بیت از حافظ اشاره داشت:
قد تو تا بشد از جویبار دیده ی من/ به جای سرو جز آب روان نمیبینم
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک/ تا سهی سرو تو را تازه به آبی دارد
✍ایهام در شعر، که در بعضی از شعرهای جهان ملک به چشم میخورد. (#ایهام_صنعتی_است_که_یک_کلمه_رابادومعنایابیشتردرشعربه_کاربرند)
✍ به عنوان نمونه کلمهی «باری» که در رباعی زیر از جهان ملک به سه معنی به کار رفته:
💠💢تا بر درت ای دوست مرا باری نیست،
مشکل تر از این بر دل من باری نیست
گر نیست تو را شوق ، مرا ، باری هست
ور هست تو را صبر ، مرا ، باری نیست ...💢💠
✍بیت بالا و ایهام در کلمهی باری:
در مصراع اول به معنی پذیرش، اجازه ی ورود؛ در مصراع دوم به معنی باری که حمل میشود و در مصراع سوم و چهارم به معنی حتما ًو بیگمان
یا پیچاندن در بیت زیر با دو معنی: پیچاندن نامه (= تومار کردن، لوله کردن و در اصل خماندن نامه) ۲ – پیچاندن(= سرگشته داشتن. چنانکه مسعود سعد میگوید: کارم همه بخت بد بپیچاند/ در کام زبان همیچه پیچانم)
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا
✍کاربرد صفاتی که کمتر به کار گرفته شده اند، مثل صفت «بی نظیر» در مورد معشوق:
♦️⚜خوبان روزگار بدیدم به چشم سر
آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست⚜♦️
جهان ملک: ای دل ار سر گشته ای از جور دوران غم مخور/ باشد احوال جهان افتان و خیزان غم مخور 🔹🔸♦️
حافظ : ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم🔸◽️🔹
جهان ملک: ما تو را دلدار خود پنداشتیم/وز تو چشم مردمیها داشتیم 🔹◽️🔸
حافظ: تا ز میخانه و مینام و نشان خواهد بود/ سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود💠♻️
جهان ملک: تا مدار فلک و دور زمان خواهد بود/ دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود♻️💠
حافظ: کسی که حسن خط دوست در نظر دارد/ محقق است که او حاصل بصر دارد♦️
جهان ملک: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد/ ز آتش دل پروانه کی خبر دارد♦️
حافظ: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر/ زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر⚜💠
جهان ملک: ای صبا بویی از آن زلف پریشان به من آر/مژده ای زان گل سیراب به سوی چمن آر💠⚜
✍و از این دست نمونهها که بسیار است.
✍از جهت درونمایه، مهم ترین ویژگی شعر جهان ملک خاتون #زنانه بودن آن است. شعر جهان ملک بیهیچ پرده پوشی آنچه را که احساس حکم میکند، به رشته ی کلام در میآورد و چون این احساس از روی روانی زنانه و شیدا عبور دارد، سرشار از شور و شیدایی است و گو اینکه در آن زمانها، باز گو کردن احساسات زنانه برای زنان، بسیار دور از ذهن و به بهای ننگین شدن شاعر تمام میشده، اما جهان خاتون توجهی به آن نداشته و بیان حال درونی خود را مقدم بر سخن درشت دیگران میدانسته است،
✍ چنانکه در غزلی میگوید:
🔆💢گر مدعی به منعم هر لحظه بر سر آید،
در وسع من نباشد، از یار دل بریدن 💢🔆
✍در غزلی دیگر سیری ناپذیری خود را از عشق و عیش در نهایت سادگی اعلام میدارد:
♦️💢بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم
بغیر کوی تو جای دگر هوس نکنم
دلا مرا به جهان تا که جان بود در تن
ز عشق سیر نگردم، زعیش بس نکنم 💢♦️
✍یا در غزلی دیگر با بی پروایی بسیار فقط پیراهن را حجاب میان خود و دلدار میبیند و رازگونه معشوق را به برهنگی بدنها دعوت میکند:
♣️💢در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب/با کنار آی .... که آن هم ز میان برخیزد💢♣️
✍(#فروغ_فرخزاد هم با زبانی مدرن تر این مضمون را در مثنوی عاشقانهی خود بیان کرده است: ای تشنجهای لذت در تنم/ ای خطوط پیکرت پیراهنم)♠️💢♠️
✍#کلام_جهان_ملک در بیان احساسات آنقدر بی دغدغه است که گزارش ساده ترین چیزهایی که بر او میرود، در شعرش وارد میشود، مثلا ً #بیخوابی_شبهای_دراززمستانی، یا #زشتی_معشوق:
🔹💢شبهای دراز تا سحر بیدارم
نزدیک سحر، روی به بالین آرم
میپندارم که دیده بی دیدن دوست
در خواب رود .... خیال میپندارم
آن دوست که آرام دل ما باشد
گویند که زشت است، بهل تا باشد
شاید که به چشم کس نه زیبا باشد،
تا باری از آن ِ من ِ تنها باشد💢🔹
✍ بطور کلی شعرجهان ملک خاتون ساده و بدور از تصنع است و خواننده فقط گاهگاهی با بعضی از اصطلاحات در آن بر میخورد و این نه از آن جهت است که شاعر در مورد آنها درنگ کرده باشد بلکه همان اصطلاحاتی است که در آن روزگار معمول بوده است، از جمله رویش سرو در کنار جویبار یا بطور کلی آب (که اصلا ً از خصوصیات درخت سرو است که در کنار آب میروید).♻️⚜♻️
✍جهان ملک از این ویژگی استفاده کرده و در بیت زیر، قامت سرو معشوق را در کنار جویبار اشک خود نشانده است:
💠♻️دایم خیال قد تو در دیده ی من است
زیرا که جای سرو بود در کنار ما♻️💠
✍البته این زمینه را حافظ و عبید و نیز شاعران پیش از آنها هم در شعر به کار برده اند.
به عنوان نمونه میتوان به دو بیت از حافظ اشاره داشت:
قد تو تا بشد از جویبار دیده ی من/ به جای سرو جز آب روان نمیبینم
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک/ تا سهی سرو تو را تازه به آبی دارد
✍ایهام در شعر، که در بعضی از شعرهای جهان ملک به چشم میخورد. (#ایهام_صنعتی_است_که_یک_کلمه_رابادومعنایابیشتردرشعربه_کاربرند)
✍ به عنوان نمونه کلمهی «باری» که در رباعی زیر از جهان ملک به سه معنی به کار رفته:
💠💢تا بر درت ای دوست مرا باری نیست،
مشکل تر از این بر دل من باری نیست
گر نیست تو را شوق ، مرا ، باری هست
ور هست تو را صبر ، مرا ، باری نیست ...💢💠
✍بیت بالا و ایهام در کلمهی باری:
در مصراع اول به معنی پذیرش، اجازه ی ورود؛ در مصراع دوم به معنی باری که حمل میشود و در مصراع سوم و چهارم به معنی حتما ًو بیگمان
یا پیچاندن در بیت زیر با دو معنی: پیچاندن نامه (= تومار کردن، لوله کردن و در اصل خماندن نامه) ۲ – پیچاندن(= سرگشته داشتن. چنانکه مسعود سعد میگوید: کارم همه بخت بد بپیچاند/ در کام زبان همیچه پیچانم)
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا
✍کاربرد صفاتی که کمتر به کار گرفته شده اند، مثل صفت «بی نظیر» در مورد معشوق:
♦️⚜خوبان روزگار بدیدم به چشم سر
آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست⚜♦️
Forwarded from Soheyla
✍این شاعر خوش ذوق و قریحه شاهزاده خانمی است به نام «جهان ملک خاتون» که در قرن هشتم در شیراز می زیسته است. جهان ملک خاتون شاعری شاهزاده و اصیل از خاندان اینجو است و با شاعران مشهوری چون حافظ و عبید معاصر و معاشر بوده است. جهان ملک زنی ظریف و خوش ذوق و سخت شیفتۀ شعر و شاعری بود و بویژه در سرودن غزل مهارتی یافته بود و در شعر جهان تخلّص می کرد. وی دختر شاه مسعود اینجو -برادر بزرگ شاه شیخ ابواسحاق- و زن امین الدین جهرمی -ندیم شاه شیخ ابواسحاق- بود. ▫️◽️▫️🖌
✍بی شک جهان در عهد حکومت پدر و بعد از کشته شدن او تحت حمایت عموی خود شاه شیخ ابواسحاق مانند یک شاهزاده خانم تربیت شده و با دانش و ادب آن زمان تا آنجا که آموختن آنها برای یک زن مقدور و جایز بوده آشنا شده، و در محافل پرشوری که بخصوص در درگاه عمویش رونقی داشته حضور یافته است. پس از کشته شدن عمویش (ابواسحاق) به فرمان مبارزالدین دوران تاریک و ریاکارانۀ #محتسب را تحمل کرد. اما با سپری شدن دوران محتسب زندگی دوباره برای جهان ملک همچون حافظ شوق انگیز و امیدبخش می شود و او نیز به شاه شجاع امید می بندد و مدایح فراوانی دربارۀ او می سراید. تاریخ تولد و وفات جهان ملک روشن نیست، اما می توان گفت که وی بعد از سال ۷۲۵ ولادت یافته و تا سال ۷۸۴ زندگی کرده است.🖋♻️
♦️شعر جهان ملک خاتون:♦️
✍ #جهان در حد خود شاعری توانا و از شاعران بزرگ و متعدد قرن هشتم است که شهرت حافظ نام آنان را تحت الشعاع قرار داده است. #دیوان_او مشتمل بر #پانزده_هزاربیت است.🔸🔹♦️
✍ مهارت جهان بیشتر در سرودن #غزل است #ودرشیوه_غزل_سرایی_به_سعدی_نظرداشته_وفصاحت_سخنش_به_فصاحت_درخشان_سعدی_بسیارنزدیک_شده_است.
✍جهان ملک از ارادت خود به سعدی چنین یاد کرده است:
🔸💢به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم / ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست
ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست / شکایتم همه از دوستان دشمن خوست💢🔸
✍شعر #جهان_فصیح_ودرحوزه_خودآگاه_است،
✍ اما او به شیوۀ معاصران خود بویژه #حافظِ توجه داشته و همچنان که در غزلهای فراوانی به استقبال غزلهای سعدی رفته، در دیوان او غزلهایی هست که ارتباط و مصاحبت او را با حافظ آشکار می کند.
برای نمونه،غزلی مشهور از حافظ با مطع:
⚜💢یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور💢⚜
🔹🔶با غزلی از جهان ملک با مطع:🔶🔹
🔆💢ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور / باشد احوال جهان افتان وخیزان غم مخور💢🔆
✍ نه تنها در #وزن و #ردیف و #قافیه، بلکه در #مفهوم و #مضمون نیز بسیار به هم شبیه هستند.
✍ این شباهتها بگونه ای است که نمیتوان آن را به تصادف حمل کرد و بی تردید می توان گفت که یکی از این دو شاعر از شعر دیگری استقبال کرده است ولی به یقین نمی توان تصریح کرد که حافظ به استقبال شعر جهان رفته یا جهان به استقبال شعر حافظ آمده است.♻️
✍البته باید گفت غزلهای حافظ عرفانی و سنگینتر از غزلهای جهان است. سراسر #غزلهای_حافظ دارای ایهام است، اما #غزلهای_جهان_ملک #فصیح و روانتر است. شاید بتوان گفت تشابه شعر جهان و حافظ بیشتر #ظاهری است تا #محتوایی، اما این تشابه در مقایسۀ شعر #جهان و #سعدی بیشتر #محتوایی و #درونی است تا #ظاهری.
✍نمونه هایی از صنایع ادبی در غزلیات جهان ملک:
#تشبیه: شمع جمعی تو و پروانۀ رخسار تو دل / نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
در آن زلفین پیچاپیچ یارم / دل مسکین چو مرغی پایبند است
#جناس: سرو روان به قدش نسبت نمی توان کرد / کردن چرا که ما را هم روح و هم روان است
دُرد دَردت تا به کی نوشیم ما / سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما
#نغمه_حروف: صنما، سنگ دلا، سروقدا، مه رویا / دلبرا، حوروشا، لاله رخا، گل بویا
ای طبیب من چو دردم را تو درمانی بگو / کز چه رو آخر تو را پروای این رنجور نیست
#تکرار: ای شده غم یار من، من شده ام یار غم / غم شده غمخوار من، من شده غمخوار غم
گر فتد بر چشم من چشم تو ای چشم و چراغ / چشمه های خون دل بینی ز چشم من روان
#مبالغه: بار عشقی که ز هجران تو بر جان من است / بر دل کوه نهی کوه به آواز آید
#ایهام: گرچه از کار جهان چشم وفا نتوان داشت / در جهان یار وفادار جهان است جهان🖌
✍بی شک جهان در عهد حکومت پدر و بعد از کشته شدن او تحت حمایت عموی خود شاه شیخ ابواسحاق مانند یک شاهزاده خانم تربیت شده و با دانش و ادب آن زمان تا آنجا که آموختن آنها برای یک زن مقدور و جایز بوده آشنا شده، و در محافل پرشوری که بخصوص در درگاه عمویش رونقی داشته حضور یافته است. پس از کشته شدن عمویش (ابواسحاق) به فرمان مبارزالدین دوران تاریک و ریاکارانۀ #محتسب را تحمل کرد. اما با سپری شدن دوران محتسب زندگی دوباره برای جهان ملک همچون حافظ شوق انگیز و امیدبخش می شود و او نیز به شاه شجاع امید می بندد و مدایح فراوانی دربارۀ او می سراید. تاریخ تولد و وفات جهان ملک روشن نیست، اما می توان گفت که وی بعد از سال ۷۲۵ ولادت یافته و تا سال ۷۸۴ زندگی کرده است.🖋♻️
♦️شعر جهان ملک خاتون:♦️
✍ #جهان در حد خود شاعری توانا و از شاعران بزرگ و متعدد قرن هشتم است که شهرت حافظ نام آنان را تحت الشعاع قرار داده است. #دیوان_او مشتمل بر #پانزده_هزاربیت است.🔸🔹♦️
✍ مهارت جهان بیشتر در سرودن #غزل است #ودرشیوه_غزل_سرایی_به_سعدی_نظرداشته_وفصاحت_سخنش_به_فصاحت_درخشان_سعدی_بسیارنزدیک_شده_است.
✍جهان ملک از ارادت خود به سعدی چنین یاد کرده است:
🔸💢به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم / ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست
ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست / شکایتم همه از دوستان دشمن خوست💢🔸
✍شعر #جهان_فصیح_ودرحوزه_خودآگاه_است،
✍ اما او به شیوۀ معاصران خود بویژه #حافظِ توجه داشته و همچنان که در غزلهای فراوانی به استقبال غزلهای سعدی رفته، در دیوان او غزلهایی هست که ارتباط و مصاحبت او را با حافظ آشکار می کند.
برای نمونه،غزلی مشهور از حافظ با مطع:
⚜💢یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور💢⚜
🔹🔶با غزلی از جهان ملک با مطع:🔶🔹
🔆💢ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور / باشد احوال جهان افتان وخیزان غم مخور💢🔆
✍ نه تنها در #وزن و #ردیف و #قافیه، بلکه در #مفهوم و #مضمون نیز بسیار به هم شبیه هستند.
✍ این شباهتها بگونه ای است که نمیتوان آن را به تصادف حمل کرد و بی تردید می توان گفت که یکی از این دو شاعر از شعر دیگری استقبال کرده است ولی به یقین نمی توان تصریح کرد که حافظ به استقبال شعر جهان رفته یا جهان به استقبال شعر حافظ آمده است.♻️
✍البته باید گفت غزلهای حافظ عرفانی و سنگینتر از غزلهای جهان است. سراسر #غزلهای_حافظ دارای ایهام است، اما #غزلهای_جهان_ملک #فصیح و روانتر است. شاید بتوان گفت تشابه شعر جهان و حافظ بیشتر #ظاهری است تا #محتوایی، اما این تشابه در مقایسۀ شعر #جهان و #سعدی بیشتر #محتوایی و #درونی است تا #ظاهری.
✍نمونه هایی از صنایع ادبی در غزلیات جهان ملک:
#تشبیه: شمع جمعی تو و پروانۀ رخسار تو دل / نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
در آن زلفین پیچاپیچ یارم / دل مسکین چو مرغی پایبند است
#جناس: سرو روان به قدش نسبت نمی توان کرد / کردن چرا که ما را هم روح و هم روان است
دُرد دَردت تا به کی نوشیم ما / سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما
#نغمه_حروف: صنما، سنگ دلا، سروقدا، مه رویا / دلبرا، حوروشا، لاله رخا، گل بویا
ای طبیب من چو دردم را تو درمانی بگو / کز چه رو آخر تو را پروای این رنجور نیست
#تکرار: ای شده غم یار من، من شده ام یار غم / غم شده غمخوار من، من شده غمخوار غم
گر فتد بر چشم من چشم تو ای چشم و چراغ / چشمه های خون دل بینی ز چشم من روان
#مبالغه: بار عشقی که ز هجران تو بر جان من است / بر دل کوه نهی کوه به آواز آید
#ایهام: گرچه از کار جهان چشم وفا نتوان داشت / در جهان یار وفادار جهان است جهان🖌