معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شیخ ما را پرسیدند که: بنده از بایست خویش کی برهد ؟
گفت : آنگاه که خداوندش برهاند !
این به جهد بنده نباشد و به فضل خداوند تعالی باشد و به صنع و توفیق وی !

#اسرارالتوحید_ابوسعید_ابوالخیر
شیخ ما گفت: در شبا روزی سی هزار نفَس از تو سر برمی آرد هر آن نفَس که نه بحق برآید گَنده بُوَد ، چون مرداری که فرشته از آن بینی بگیرد!


#اسرارالتوحید
فی مقامات الشیخ ابی سعید ابی الخیر
ص ۲۳۸
حکایت
روزی درویشی به میهنه رسید و همچنان با پای افزار پیش شیخ آمد و گفت ای شیخ بسیار سفر کردن و قدم فرسودم و نه آسودم و نه آسوده‌ای را دیدم.
شیخ گفت هیچ عجب نیست این سفر که تو کردی مراد خود جستی ، اگر تو درین سفر نبودیی و یکدم بترک خود گفتیی هم تو بیاسودی و هم دیگران بتو بیاسودندی. زندانِ مرد بودِ مرد است ، چون قدم از زندان بیرون نهاد براحت رسید.

#اسرارالتوحید_در_مقامات_شیخ_ابو_سعید_ابوالخیر

بود: خود را کسی پنداشتن ، منیت داشتن

پای افزار : کفش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر کسی در مقامات به درجه اعلی رسد
و بر غیب مطلع شود ،

اگر او را پیری و استادی نبود از وی
هیچ چیز نیاید.



#اسرارالتوحید
#شیخ_ابوسعید_ابوالخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر کسی در مقامات به درجه اعلی رسد و بر غیب مطلع شود ، اگر او را پیری و استادی نبود از وی هیچ چیز نیاید.


#اسرارالتوحید
#شيخ_ابوسعید_ابوالخیر
«شیخ ما گفت خداوند تعالی پیش از آنکه این کالبدها را آفریند جان‌ها را بچهار هزار سال بی‌آفرید و در محل قرب بداشت و آنگاه نوری بریشان نثار کرد، و او دانست که هر جانی از آن نور چه نصیب یافت. و آن نصیب، ایشان را نواخته می‌داشت، تا در آن نور می‌آسودند و در آن پرورده می‌گشتند و کسانی که در این جهان با یکدیگرشان انس و قرار باشد، و اینجا با یکدیگرشان نزدیکی بوده باشد، و اینجا دوستدار یکدیگر باشند، ایشان را دوست خدای گویند و در آن باشند که برای خدای یکدیگر را دوست دارند. آنگاه هر که خدای را جوید بدان طلب به یکدیگر بوی برند.

#اسرارالتوحید
#فی_مقامات_شیخ_ابوسعید
‏و در عهدِ ما از صد هزار کلمه که به لطف و مراعات می‌گوییم یک ذرّه آسایش روی نمی‌نماید زیرا که به ریا و نفاق و مُداهنت* آمیخته است و خود همه این است.

#ابوسعید_ابوالخیر

توضیح:
مداهنت: چاپلوسی

منبع:
#اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، تالیف #محمد_بن_منور؛ مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی‌کدکنی، تهران: انتشارات سخن، چاپ یازدهم، ۱۳۹۳، جلد اول، ص ۸۵
شیخ ما گفت: خلیفه ای را دختر عمّی بود
که دل او بدو آویخته بود.
پس روزی هر دو بر طرف چاهی
نشسته بودند
انگشتری خلیفه در چاه افتاد
آن دختر انگشتری خویش بیرون کرد
و به چاه انداخت.
خلیفه دختر را پرسید که " چرا کردی؟ "
گفت: " فراق آزموده داشتم.
چون میان ما وصل و انس بود
نخواستم که انگشتری ترا
وحشت جدایی بوَد.
انگشتری خود را مونس وی کردم ".



#محمد_بن_منوّر
#اسرارالتوحید
هو

‏شیخ ما گفت:
ما آنچه یافتیم؛ ‏به بیداری شب و بی‌داوریِ سینه و بی‌دریغیِ مال یافتیم ...

#اسرارالتوحید
#فی_مقامات_الشیخ_ابی‌سعید
هو

#شیخ گفت:
هفتصد پیر از پیران طریقت سخن گفته‌اند: اول همان گفت که آخر، اما عبارت مختلف بود و معنی یکی بود که:
التّصوّف تَرک التّکلّف.
و هیچ تکلّف تو را بیش از تو نیست که چون به خویش مشغول شدی ازو بازماندی.

#اسرارالتوحید
#فی_مقامات_الشیخ_ابی‌سعید
درویشی نزد ابوسعید ابولخیر آمد و گفت:" از اسرار حق چیزی با من بگوی". بوسعید موشی در حقّه‌ای نهاد و گفت: زنهار سَرِ این حُقّه باز نکنی! آن مرد بِستَد و برفت. چون با خانه شد سودایِ آنَش بگرفت که آیا در این حُقّه چه سِرّ است؟ بسیار جهد کرد که خویشتن را نگاه دارد، صبرش نبود. سَرِ حُقّه باز کرد، موش بیرون جست و برفت. آن مرد پیش آمد و گفت: ای شیخ! من از تو سِرّ خدای تعالی خواستم ، تو موشی در حُقّه‌ای به من دادی! شیخ گفت: ای درویش! ما موشی در حُقّه به تو دادیم تو پنهان نتوانستی داشت. سِرّ حق سبحانه و تعالی بگوییم چه‌گونه نگاه توانی داشت؟

#اسرارالتوحید
زشت می باید دید و انگارید خوب...

شیخ ما را پسری خرد فرمان یافت "فوت کرد"، و شیخ او را عظیم دوست داشتی. چون او را به گورستان بردند شیخ ما او را به دست خویش در خاک نهاد و چون از خاک برآمد اشک از چشم مبارک او می جست و این بیت می گفت، بیت:

زشت می باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند

توسنی کردم ندانستم همی
کزکشیدن سخت تر گردد کمند

و بعد از آن پسری دیگر خرد از آن شیخ ما فرمان یافت. بر زفان شیخ رفت که «اهل بهشت از ما یادگاری خواستند، دو دستنبویه " نوعی میوه شیرین شبیه طالبی " شان فرستادیم تا رسیدن ما بود.»



#اسرارالتوحید
#از_باب_دوم