«از بایزیدی بیرون آمدم؛ چون مار از پوست.
پس نگاه کردم ؛
#عاشق_و_معشوق_و_عشق را یکی دیدم،
که در عالَم توحید، همه یکی توان دید.»
«از خدای به خدای رفتم؛ ندا کردند
از من در من که: ای تو من!
یعنی به مقام فنای في الله رسیدم.»
#سلطان العارفین _بایزید_بسطامی
پس نگاه کردم ؛
#عاشق_و_معشوق_و_عشق را یکی دیدم،
که در عالَم توحید، همه یکی توان دید.»
«از خدای به خدای رفتم؛ ندا کردند
از من در من که: ای تو من!
یعنی به مقام فنای في الله رسیدم.»
#سلطان العارفین _بایزید_بسطامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«از بایزیدی بیرون آمدم؛ چون مار از پوست.
پس نگاه کردم ؛
#عاشق_و_معشوق_و_عشق را یکی دیدم،
که در عالَم توحید، همه یکی توان دید.»
«از خدای به خدای رفتم؛ ندا کردند
از من در من که: ای تو من!
یعنی به مقام فنای في الله رسیدم.»
#سلطان العارفین _بایزید_بسطامی
پس نگاه کردم ؛
#عاشق_و_معشوق_و_عشق را یکی دیدم،
که در عالَم توحید، همه یکی توان دید.»
«از خدای به خدای رفتم؛ ندا کردند
از من در من که: ای تو من!
یعنی به مقام فنای في الله رسیدم.»
#سلطان العارفین _بایزید_بسطامی