معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کو به کو / محسن چاووشی
<unknown>
#کو به کو آمده ام
# محسن چاووشی
Koo Be Koo
Mohsen Chavoshi


خواننده: #محسن_چاوشی
آهنگ:
#کو_به_کو

ای دل پاره پاره ام دیدن
دیدن اوست چاره‌ام

او است پناه و پشت من
تکیه بر این جهان مکن

#مولانا
Koo Be Koo
Mohsen Chavoshi
خواننده: #محسن_چاووشی
آهنگ: #کو_به_کو

ای دل پاره پاره ام دیدن او است چاره ام
او است پناه و پشت من
تکیه بر این جهان مکن

#حضرت_مولانا
زال پدر رستم و رودابه مادر رستم ، همدیگر را ندیده بودند و از وصفی که دیگران از رودابه نزد زال کردند ، زال ندیده عاشق رودابه می‌شود ، همچنین از وصفی که پدر رودابه از زال نمود ، رودابه نیز ندیده عاشق زال شد و پس از آنکه یکدیگر را دیدند ، با هم چنین پیمان بستند :


عهد بستن زال با رودابه : 👇👇👇


سپهبد چنین گفت با ماهروی ،

که ای سروِ سیمین‌بر و ، مُشک‌بوی ،


منوچهر ، چون بِشنَوَد داستان ،

نباشد بِدین‌کار ، همداستان ،


#منوچهر = پادشاه وقت


همان ، سامِ نیرم ، برآرَد خروش ،

کف اندازد و ، بر من آید بجوش ،


#همان = همینطور ، همچنین

#سام = پدر زال


ولیکن ، سرمایه جان است و تن ،

همان ، خوار گیرم ، بپوشم کفن ،


پذیرفتم از دادگر داورم ،

که هرگز ، ز پیمانِ تو ، نگذرم ،


شَوَم پیشِ یزدان ستایش کنم ،

چو یزدان‌پرستان ، نیایش کنم ،


مگر ، کو ، دلِ سام و ، شاهِ زمین ،

بشویَد ز خشم و ، ز پیکار و ، کین ،


#کو = که او ( در اینجا مقصود از #کو ، یزدان می‌باشد )


جهان‌آفرین ، بشنَوَد گفتِ من ،

مگر ، کآشکارا ، شَوی جفتِ من ،



#کآشکارا = که آشکارا



رودابه نیز چنین عهد می‌بندد : 👇👇👇


بِدو گفت رودابه : ، من همچنین ،

پذیرفتم از داورِ کیش و دین ،


جهان‌آفرین ، بر زبانم گوا ،

که بر من ، نباشد کسی پادشا ،


جز از پهلوانِ جهان ، زالِ زر ،

که با تخت و تاج است و ، با نام و فَر ،


همی هر زمان ، مِهرشان بیش بود ،

خِرَد ، دور بُد ،،، آرزو ، پیش بود ،


چنین ، تا سپیده برآمد ز جای ،

تبیره برآمد ز پرده‌سرای ،


پس ، آن ماه را ،، زال بدرود کرد ،

تنِ خویش ، تار و ،،، برش ، پود کرد ،


سرِ مژه ،، کردند هر دو ، پُر آب ،

زبان برگشادند ، بر آفتاب ،


#زبان برگشادند بر آفتاب = به آفتاب اعتراض کردند


که ای فرّ گیتی ، یکی لَخت نیز ،

نبایست آمد ، چنین در ستیز ،


#فردوسی
#شاهنامه
از اوّلِ امروز ، حریفانِ خرابات ،

مهمانِ تواَند ،، ای شه و سلطانِ خرابات ،


امروز ، چه روز است؟ ،، بگو ، روزِ سعادت ،

این قبله ، دلِ کیست؟ ،، بگو ، جانِ خرابات ،



هرگز دلِ عشاق ، به فرمانِ کسی نیست ،

کو ، مستِ خراب است ، به فرمانِ خرابات ،

#کو = که او



صد زُهره ، ز اسرار ،، به آواز در آمد ،

کز ابر ، برآ ،،، ای مَهِ تابانِ خرابات ،




#مولانا




🌸🌸🌸🌸سلام🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸شب بخیر🌸🌸🌸
من ، پیش از این ، می‌خواستم ،،، گفتارِ خود را ، مشتری ،

و اکنون همی‌خواهم ز تو ،،، کز گفتِ خویشم ، واخری ،



بُت‌ها تراشیدم بسی ،،، بهرِ فریبِ هر کسی ،

مستِ خلیلم من ، کنون ،،، سیر آمدم از آزری ،



آمد بُتی بی‌رنگ و بو ،،، دستم معطل شد بِدو ،

استادِ دیگر را ، بجو ،،، بهرِ دکانِ بُتگری ،



دکان ، ز خود پرداختم ،،، انگازها انداختم ،

قدرِ جنون بشناختم ،،، ز اندیشه‌ها ، گشتم بَری ،



گر ، صورتی آید به دل ،،، گویم ، بُرون رو ، ای مُضل ،

ترکیبِ او ، ویران کنم ،،، گر ، او نماید لمتری ،



کی درخورِ لیلی بُوَد؟ ،،، آن کس کز او مجنون شود؟ ،

پای عَلَم آن کس بُوَد ،،، کو ، راست ، جانی آن سری ،


#کو ، راست = که او ، را هست


 
غزل شمارهٔ ۲۴۴۹
مولوی " دیوان شمس " غزلیات