معرفی عارفان
1.21K subscribers
33.6K photos
12.1K videos
3.2K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
زال پدر رستم و رودابه مادر رستم ، همدیگر را ندیده بودند و از وصفی که دیگران از رودابه نزد زال کردند ، زال ندیده عاشق رودابه می‌شود ، همچنین از وصفی که پدر رودابه از زال نمود ، رودابه نیز ندیده عاشق زال شد و پس از آنکه یکدیگر را دیدند ، با هم چنین پیمان بستند :


عهد بستن زال با رودابه : 👇👇👇


سپهبد چنین گفت با ماهروی ،

که ای سروِ سیمین‌بر و ، مُشک‌بوی ،


منوچهر ، چون بِشنَوَد داستان ،

نباشد بِدین‌کار ، همداستان ،


#منوچهر = پادشاه وقت


همان ، سامِ نیرم ، برآرَد خروش ،

کف اندازد و ، بر من آید بجوش ،


#همان = همینطور ، همچنین

#سام = پدر زال


ولیکن ، سرمایه جان است و تن ،

همان ، خوار گیرم ، بپوشم کفن ،


پذیرفتم از دادگر داورم ،

که هرگز ، ز پیمانِ تو ، نگذرم ،


شَوَم پیشِ یزدان ستایش کنم ،

چو یزدان‌پرستان ، نیایش کنم ،


مگر ، کو ، دلِ سام و ، شاهِ زمین ،

بشویَد ز خشم و ، ز پیکار و ، کین ،


#کو = که او ( در اینجا مقصود از #کو ، یزدان می‌باشد )


جهان‌آفرین ، بشنَوَد گفتِ من ،

مگر ، کآشکارا ، شَوی جفتِ من ،



#کآشکارا = که آشکارا



رودابه نیز چنین عهد می‌بندد : 👇👇👇


بِدو گفت رودابه : ، من همچنین ،

پذیرفتم از داورِ کیش و دین ،


جهان‌آفرین ، بر زبانم گوا ،

که بر من ، نباشد کسی پادشا ،


جز از پهلوانِ جهان ، زالِ زر ،

که با تخت و تاج است و ، با نام و فَر ،


همی هر زمان ، مِهرشان بیش بود ،

خِرَد ، دور بُد ،،، آرزو ، پیش بود ،


چنین ، تا سپیده برآمد ز جای ،

تبیره برآمد ز پرده‌سرای ،


پس ، آن ماه را ،، زال بدرود کرد ،

تنِ خویش ، تار و ،،، برش ، پود کرد ،


سرِ مژه ،، کردند هر دو ، پُر آب ،

زبان برگشادند ، بر آفتاب ،


#زبان برگشادند بر آفتاب = به آفتاب اعتراض کردند


که ای فرّ گیتی ، یکی لَخت نیز ،

نبایست آمد ، چنین در ستیز ،


#فردوسی
#شاهنامه