معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ذکر ابوسعید ابوالخیر

وقتی شیخ در قحط با مریدی به صحرا بیرون شد. در آن صحرا گرگِ مردم‌خوار بود.
ناگاه گرگ آهنگِ شیخ کرد. شاگرد سنگ برداشت و در گرگ انداخت.
شیخ گفت: «چه می‌کنی؟ ای سلیم‌دل! تو ندانی که از بهرِ جانی با جانوری مضایقت نتوان کرد؟»
#تذکره_الاولیا
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که :

" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟

شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می‌دانم و می‌بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ‌کس سجودت نکند؟ "

آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "

#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری


حضرت #مولانا میفرماید:


هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم...

🍃
وقت عارف چون روزگار بهارست!
رعد منفرد و ابر می بارد و برق می سوزد و باد می وزد و شکوفه می شکفد و مرغان بانگ می کنند!

حال عارف همچنین است:
به چشم می گرید و به لب می خندد و بدل می سوزد و بسر می بازد و نام دوست می گوید و بر در او می گردد.


#تذکره الاولیا
هر بامداد که بیدار میشوم میدانم که چه کسی لقمه حلال خورده و یا حرام؟
پرسیدند چگونه ؟
گفت : آنکه حرام خورده باشد
مرتب صحبتهای بیهوده و لغو کرده و فحش و غیبت میگوید
و آنکس که حلال خورده زبان به شُکر و ذکر دارد.

#عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیا

اهمیت ورودی های جسمی و معنوی
‍ ‍

وقت عارف چون روزگار بهارست!
رعد منفرد و ابر می بارد و برق می سوزد و باد می وزد و شکوفه می شکفد و مرغان بانگ می کنند!

حال عارف همچنین است:
به چشم می گرید و به لب می خندد و بدل می سوزد و بسر می بازد و نام دوست می گوید و بر در او می گردد.

#تذکره_الاولیا
کسی به ابراهیم بن ادهم گفت که مرا وصیتی کن. ابراهیم ادهم به او گفت: " بسته بگشای و گشاده ببند." پرسنده سخن را فهم نکرد و از معنای آن پرسید. عارف پاسخ داد: " کیسه ی بسته بگشای و زبان گشاده ببند."

#تذکره_الاولیا عطار

مولانا چه زیبا این تعبیر نغز را بیان کرده

لب ببند و کَفِّ پُر زَر برگشا
بخل تَن بگذار و پیش آوَر سَخا

#مثنوی_مولانا
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که :
" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟
شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می‌دانم و می‌بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ‌کس سجودت نکند؟ "
آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "

#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری

25 فروردین بزرگداشت عطار نیشابوری است. در بزرگی او همین بس که

حضرت #مولانا میفرماید:

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم...
کسی به ابراهیم بن ادهم گفت که مرا وصیتی کن. ابراهیم ادهم به او گفت: " بسته بگشای و گشاده ببند." پرسنده سخن را فهم نکرد و از معنای آن پرسید. عارف پاسخ داد: " کیسه ی بسته بگشای و زبان گشاده ببند."

#تذکره_الاولیا عطار

مولانا چه زیبا این تعبیر نغز را بیان کرده

لب ببند و کَفِّ پُر زَر برگشا
بخل تَن بگذار و پیش آوَر سَخا

#مثنوی_مولانا
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که :
" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟
شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می‌دانم و می‌بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ‌کس سجودت نکند؟ "
آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "

#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری
کسی به ابراهیم بن ادهم گفت که مرا وصیتی کن. ابراهیم ادهم به او گفت: " بسته بگشای و گشاده ببند." پرسنده سخن را فهم نکرد و از معنای آن پرسید. عارف پاسخ داد: " کیسه ی بسته بگشای و زبان گشاده ببند."

#تذکره_الاولیا عطار

مولانا چه زیبا این تعبیر نغز را بیان کرده

لب ببند و کَفِّ پُر زَر برگشا
بخل تَن بگذار و پیش آوَر سَخا

#مثنوی_مولانا
بایزید بسطامی را یکی پرسید:
اسم اعظم خداوند کدام است؟

گفت: تو اسم اصغرش را بگو
تا من اسم اعظمش را بگویم ...
از غیر حق دل فارغ کن،
آنگاه به هر نام که خواهی برخوان
که همه نام هایش اعظم‌اند...

#تذکره_الاولیا
#بایزید_بسطامی