This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق، نشان معرفت است.
آنکه خدای را شناخت عاشق او شد.
نشان عشق آن است که آدمی این جهان یا هر عشقی جز او را نپسندد...
اگر کسی چیزی را بیش از خدا دوست بدارد، قلبش بیمار است.
#احیاء_علوم_دین
#امام_محمد_غزالی
آنکه خدای را شناخت عاشق او شد.
نشان عشق آن است که آدمی این جهان یا هر عشقی جز او را نپسندد...
اگر کسی چیزی را بیش از خدا دوست بدارد، قلبش بیمار است.
#احیاء_علوم_دین
#امام_محمد_غزالی
شخصی به نزدیک اویس قرنی شد.
اویس گفت: به چه آمده ای؟
گفت: آمده ام تا با تو بیاسایم.
گفت: هرگز ندانستم که کسی باشد که
خدای تعالی را بداند و به دیگری بیاساید.
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
اویس گفت: به چه آمده ای؟
گفت: آمده ام تا با تو بیاسایم.
گفت: هرگز ندانستم که کسی باشد که
خدای تعالی را بداند و به دیگری بیاساید.
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
معرفی عارفان
یکبار خدای را در خواب دیدم که ،گفت: یا ابوالحسن! خواهی که تو را باشم؟ گفتم: نه گفت: خواهی که مرا باشی؟ گفتم: نه گفت: یا ابوالحسن! خلق اولین و آخرین در اشتیاق این بسوختند تا من کسی را باشم، تو مرا این چرا گفتی؟ گفتم: بار خدایا این اختیار که تو به من کردی…
از درون دل،
روزنی گشاده است
به ملکوت آسمان...
دل از این عالم نیست
بلکه از عالم ملکوت است...
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
روزنی گشاده است
به ملکوت آسمان...
دل از این عالم نیست
بلکه از عالم ملکوت است...
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
حجاب راه
...محسوسات و هر علم که از راه محسوسات حاصل شود ، چون بدان مشغول و مستغرق باشی ، از این ، حجاب باشد...
اما عالِم اگر خویشتن خالی بکند از علم ِ آموخته ، و دل بدان مشغول ندارد ، آن علم ِ گذشته ، وی را حجاب نباشد. و ممکن بُوَد که این فتح وی را برآید. همچنانکه چون دل از خیالات و محسوسات خالی کند ، خیالات ِ گذشته وی را حجابی نکند.
و سبب حجاب آن است که چون کسی اعتقادِ اهل سنت بیاموخت ، و دلیل های وی چنانکه در جَدَل و مناظره گویند بیاموخت ، و همگیِ دل خویش بدان داد ، و اعتقاد کرد که ورای این خود هیچ علم نیست ، و اگر چیزی دیگر در دلِ وی آید گوید که این خلاف آن است که من شنیدم و هرچه خلاف آن باشد همه باطل بُوَد ، ممکن نگردد که این کس را هرگز حقیقت کارها معلوم شود. که آن اعتقاد که عوام خلق را بیاموزند ، قالب حقیقت است نه عین حقیقت ، و معرفت تمام آن بُوَد که حقایق از آن قالب مکشوف شود ، چنان که مغز از پوست.
و بدان که کسی که طریق جَدَل در نصرت اعتقاد بیاموزد ، وی را حقیقتی مکشوف نشده باشد. و چون پندارد که همه آن است که وی دارد ، این پندار حجاب وی گردد.
و به حکم آنکه این پندار ، غالب بر کسی شود که چیزی آموخته باشد ، غالب آن بُوَد که این قوم محجوب باشند. و این درجهٔ جَدَلیان است.
#امام_محمد_غزالی
📕 کیمیای سعادت
جلد اول ص۳۷
...محسوسات و هر علم که از راه محسوسات حاصل شود ، چون بدان مشغول و مستغرق باشی ، از این ، حجاب باشد...
اما عالِم اگر خویشتن خالی بکند از علم ِ آموخته ، و دل بدان مشغول ندارد ، آن علم ِ گذشته ، وی را حجاب نباشد. و ممکن بُوَد که این فتح وی را برآید. همچنانکه چون دل از خیالات و محسوسات خالی کند ، خیالات ِ گذشته وی را حجابی نکند.
و سبب حجاب آن است که چون کسی اعتقادِ اهل سنت بیاموخت ، و دلیل های وی چنانکه در جَدَل و مناظره گویند بیاموخت ، و همگیِ دل خویش بدان داد ، و اعتقاد کرد که ورای این خود هیچ علم نیست ، و اگر چیزی دیگر در دلِ وی آید گوید که این خلاف آن است که من شنیدم و هرچه خلاف آن باشد همه باطل بُوَد ، ممکن نگردد که این کس را هرگز حقیقت کارها معلوم شود. که آن اعتقاد که عوام خلق را بیاموزند ، قالب حقیقت است نه عین حقیقت ، و معرفت تمام آن بُوَد که حقایق از آن قالب مکشوف شود ، چنان که مغز از پوست.
و بدان که کسی که طریق جَدَل در نصرت اعتقاد بیاموزد ، وی را حقیقتی مکشوف نشده باشد. و چون پندارد که همه آن است که وی دارد ، این پندار حجاب وی گردد.
و به حکم آنکه این پندار ، غالب بر کسی شود که چیزی آموخته باشد ، غالب آن بُوَد که این قوم محجوب باشند. و این درجهٔ جَدَلیان است.
#امام_محمد_غزالی
📕 کیمیای سعادت
جلد اول ص۳۷
بدان که هر که به حق نرسید
از آن بود که راه نرفت؛
و هر که راه نرفت
از آن بود که طلب نکرد؛
و هر که طلب نکرد از آن بود
که ندانست و ایمان وی تمام نبود.
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
از آن بود که راه نرفت؛
و هر که راه نرفت
از آن بود که طلب نکرد؛
و هر که طلب نکرد از آن بود
که ندانست و ایمان وی تمام نبود.
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
و مَثَلِ دل چون حوضی است،
و مَثَلِ حواس چون پنج جوی آب است
که در آن حوض میآید از بیرون اگر خواهی که آبِ صافی از قعر حوض برآید
تدبیر آن بُوَد که این آب جمله از وی بیرون کنند،
و گلِ سیاه، که از اثرِ آن آب است،
همه بیرون کنند،
راه همه جویها بنندند
تا نیز آب نیاید، و قعر حوض همیکَنَند
تا آبِ صافی از درون حوض برآید.
و تا حوض از آن آب که که از برون درآمده است مشغول باشد،
ممکن نگردد که از درونِ وی آب برآید. همچنین این علم که از درونِ دل بیرون آید حاصل نیاید تا دل از هرچه از برون درآمده است خالی نشود...
#امام_محمد_غزالی
#کیمیای_سعادت
و مَثَلِ حواس چون پنج جوی آب است
که در آن حوض میآید از بیرون اگر خواهی که آبِ صافی از قعر حوض برآید
تدبیر آن بُوَد که این آب جمله از وی بیرون کنند،
و گلِ سیاه، که از اثرِ آن آب است،
همه بیرون کنند،
راه همه جویها بنندند
تا نیز آب نیاید، و قعر حوض همیکَنَند
تا آبِ صافی از درون حوض برآید.
و تا حوض از آن آب که که از برون درآمده است مشغول باشد،
ممکن نگردد که از درونِ وی آب برآید. همچنین این علم که از درونِ دل بیرون آید حاصل نیاید تا دل از هرچه از برون درآمده است خالی نشود...
#امام_محمد_غزالی
#کیمیای_سعادت
شناخت حقیقت دل
بدان که معرفتِ حقیقتِ دل حاصل نیاید تا آنگاه که هستی وی بشناسی؛ پس حقیقتِ وی بشناسی که چه چیز است؛ پس لشکر وی بشناسی که چند است؛ پس علاقت وی بشناسی با این لشکر؛ پس صفت وی را بشناسی که معرفت حق تعالی وی را چون حاصل آید و بدان سعادت خویش چون رسد. و بدین هر یکی اشارتی کرده آید. اما هستیِ وی ظاهر است: که آدمی را در هستیِ خویش هیچ شکی نیست. و هستیِ وی نه بدین کالبدِ ظاهر است، که مُرده را هم این باشد و جان نباشد. و مـا بـدین دل، حقیقتِ روح همی خواهیم؛ و چون این روح نباشد تن مُرداری بُوَد و اگر کسی چشم فراز کند* و کالبد خویش فراموش کند و آسمان و زمین و هرچه به چشمِ سَرْ آن را بتوان دید فراموش کند، هستی خویش به ضرورت بشناسد؛ و از خویشتن باخبر بُوَد، اگرچه از کالبد و از زمین و آسمان و هرچه در وی است بی خبر بُوَد. و چون کسی نیک اندر این تأمل کند، چیزی از حقیقت آخرت بشناسد و بداند که روا بُوَد که کالبد از وی بازستانند و وی برجای بُوَد و نیست نشده باشد.
*. چشم فراز کردن: چشم بستن.
#امام_محمد_غزالی/ کیمیای سعادت
بدان که معرفتِ حقیقتِ دل حاصل نیاید تا آنگاه که هستی وی بشناسی؛ پس حقیقتِ وی بشناسی که چه چیز است؛ پس لشکر وی بشناسی که چند است؛ پس علاقت وی بشناسی با این لشکر؛ پس صفت وی را بشناسی که معرفت حق تعالی وی را چون حاصل آید و بدان سعادت خویش چون رسد. و بدین هر یکی اشارتی کرده آید. اما هستیِ وی ظاهر است: که آدمی را در هستیِ خویش هیچ شکی نیست. و هستیِ وی نه بدین کالبدِ ظاهر است، که مُرده را هم این باشد و جان نباشد. و مـا بـدین دل، حقیقتِ روح همی خواهیم؛ و چون این روح نباشد تن مُرداری بُوَد و اگر کسی چشم فراز کند* و کالبد خویش فراموش کند و آسمان و زمین و هرچه به چشمِ سَرْ آن را بتوان دید فراموش کند، هستی خویش به ضرورت بشناسد؛ و از خویشتن باخبر بُوَد، اگرچه از کالبد و از زمین و آسمان و هرچه در وی است بی خبر بُوَد. و چون کسی نیک اندر این تأمل کند، چیزی از حقیقت آخرت بشناسد و بداند که روا بُوَد که کالبد از وی بازستانند و وی برجای بُوَد و نیست نشده باشد.
*. چشم فراز کردن: چشم بستن.
#امام_محمد_غزالی/ کیمیای سعادت
یکی را در بغداد هزار چوب بزدند
دَم برنیاورد
گفتند: چرا فریاد نکردی؟
گفت: معشوق حاضر بود و مینگریست...
#امام_محمد_غزالی
کیمیای سعادت
دَم برنیاورد
گفتند: چرا فریاد نکردی؟
گفت: معشوق حاضر بود و مینگریست...
#امام_محمد_غزالی
کیمیای سعادت
پس به حقیقت بشناس که
به مرگ هرگز هیچ چیز از ذات تو
و از خواص صفات تو باطل نشود،
ولکن حواس و حرکات و تخیلات تو -
که آن به واسطه دماغ و اعضاست -
باطل شود و تو آنجا بمانی -
فرد و مجرد -
همچنانکه از اینجا برفته ای.
بدانکه اسب بمیرد، اگر سوار جولاهه بود
فقیه نگردد، و اگر نابینا بود بینا نگردد،
و اگر بینا بود نابینا نگردد،
بلکه پیاده گردد و بس.
و قالب مرکب است چون اسب،
و سوار تویی!
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
به مرگ هرگز هیچ چیز از ذات تو
و از خواص صفات تو باطل نشود،
ولکن حواس و حرکات و تخیلات تو -
که آن به واسطه دماغ و اعضاست -
باطل شود و تو آنجا بمانی -
فرد و مجرد -
همچنانکه از اینجا برفته ای.
بدانکه اسب بمیرد، اگر سوار جولاهه بود
فقیه نگردد، و اگر نابینا بود بینا نگردد،
و اگر بینا بود نابینا نگردد،
بلکه پیاده گردد و بس.
و قالب مرکب است چون اسب،
و سوار تویی!
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
حاتم ادهم را پرسیدند:
سبب چیست که ما نمییابیم
آن چه پیشینیان یافتند؟
گفت: از آن سبب که پنج چیز از ما فوت شده است:
استاد ناصح
یار موافق
جهد دایم
کسب حلال
و زمانه سازگار
#امام_محمد_غزالی
سبب چیست که ما نمییابیم
آن چه پیشینیان یافتند؟
گفت: از آن سبب که پنج چیز از ما فوت شده است:
استاد ناصح
یار موافق
جهد دایم
کسب حلال
و زمانه سازگار
#امام_محمد_غزالی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و رسول(ص) گفت:
قومی باشند که قرآن برخوانند
و از حنجرهٔ ایشان برنگذرد!
و گویند کیست که قرآن چون ما خوانَد
و که داند چنانکه ما دانیم!
آنگاه به اصحاب نگریست و گفت:
ایشان از شما باشند و امت من
و ایشان همه هیزم دوزخ باشند.
#کیمیای_سعادت
#امام_محمد_غزالی
ابن سیرین كسی را گفت: چگونه ای؟!
گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و لعنت بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم!
گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی.
گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...
#امام_محمد_غزالی
#کیمیای_سعادت
گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و لعنت بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم!
گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی.
گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...
#امام_محمد_غزالی
#کیمیای_سعادت
بدان که بزرگان گفتهاند:
دو رکعت نماز از عالِمی، فاضلتر از عبادت یکسالهی جاهل.
برای آنکه جاهل، آفات عمل نشناسد و آمیختگیِ وی به اغراض نداند و همه را خالص پندارد، که غش در عبادت همچون غش است در زر، که بعضی زر باشد که هرکه بدید آن را زر پندارد و صیرفی (صراف) نیز در غلط افتد، الا صیرفیِ استاد؛ اما همهی جاهلان، خود [را] زر پندارند، هرچه زر نبوَد و صورت زر دارد.
#امام_محمد_غزالی | #کیمیای_سعادت
چون ، یکی حس ، در روش بگشاد بند ،
مابقی حسها ، همه مبدل شوند ،
چون ، یکی حس ، غیرِ محسوسات دید ،
گشت غیبی ، بر همه حسها پدید ،
چون ، ز جو ،جَست از گَله ، یک گوسفند ،
پس پیاپی ، جمله زآنسو برجَهَند ،
گوسفندانِ حواست را ، بِران ،
در چرا ، از احرجالمرعی چَران ،
تا ، در آنجا سنبل و نسرین چَرَند ،
تا ، بهروضاتِ حقایق ، رَه بَرَند ،
#مولانا
ص۳۰۵مثنوی
****
در حکمتِ الهی ، یک اصل وجود دارد که این است :
اگر تو موفق شَوی که فقط یکی از اسرارِ هستی را کشف کنی ، به تمامِ اسرارِ جهان واقف خواهی شد .
چون ؛ همین که یک راز کشف شود مانند بدست آوردن سرِ کلاف است و اسرارِ دیگر ، بعد از آن مکشوف خواهد گردید .
#امام_محمد_غزالی
مابقی حسها ، همه مبدل شوند ،
چون ، یکی حس ، غیرِ محسوسات دید ،
گشت غیبی ، بر همه حسها پدید ،
چون ، ز جو ،جَست از گَله ، یک گوسفند ،
پس پیاپی ، جمله زآنسو برجَهَند ،
گوسفندانِ حواست را ، بِران ،
در چرا ، از احرجالمرعی چَران ،
تا ، در آنجا سنبل و نسرین چَرَند ،
تا ، بهروضاتِ حقایق ، رَه بَرَند ،
#مولانا
ص۳۰۵مثنوی
****
در حکمتِ الهی ، یک اصل وجود دارد که این است :
اگر تو موفق شَوی که فقط یکی از اسرارِ هستی را کشف کنی ، به تمامِ اسرارِ جهان واقف خواهی شد .
چون ؛ همین که یک راز کشف شود مانند بدست آوردن سرِ کلاف است و اسرارِ دیگر ، بعد از آن مکشوف خواهد گردید .
#امام_محمد_غزالی