معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
مشایعتی در کار نیست

درختانِ منجمد با بلورِ اشک‌ها

که همچون زمان در هزار چشمِ کهربایی متوقّف شده‌اند

بی لبخندی و تکان دادن دستی

تنها برایِ تشییعِ جنازه صف کشیده‌اند.

هماهنگی نور و صدا و فصل و ساعت

در آرایش صحنه‌ای که نوحه خوانی باد و کافور افشانی برف کاملش می‌کند

و قواره‌ای کفن از چلوارِ سفیدراه برای مرده‌ای که پیش از آفتاب از خواب برمی‌خیزد

تا از تشییعِ جنازهٔ خود باز نماند

تابوتی رویِ ریل‌ها و مسافری که سفر رابرادرِ زندگی و خواهرِ مرگ می‌داند

آة!

چه ایستگاه مه‌آلودی است

برویم!

#حسین_منزوی
#به_همین_سادگی(گزیده شعرهای سپید)
#در_ایستگاه_مه_آلود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏴
▪️ما خادم درگه جوادیم همه
🖤در عشق، غلام خانه زادیم همه

▪️بخشید به ما دلی پر از مهر ، خدا
🖤دل را به جواد ، جمله دادیم همه

▪️بر عهد قدیم عشق با آل رسول
🖤با جان و دل خود ایستادیم همه

🏴شهادت مظلومانه نهمین
اختر تابناک آسمان ولایت و امامت
بر همه ولایتمداران تسلیت باد 🏴



‌‌‎‌‌
‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎
زين لاله كه آرايۀ طرف چمن است
تا هست به هر چه هست خوش خنده‌زن است
مى‌پرسم: «چيست معنى خندۀ تو؟»
خندان گويد كه: «خنده معناى من است!»

#اسماعیل_خویی

اسماعیل خویی (زاده ۹ تیر ۱۳۱۷ – درگذشته ۴ خرداد ۱۴۰۰۱شاعر معاصر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران بود
داری جفا به پاکدلان، ای جهان! هنوز
کز جور توست تا به فلک، الامان هنوز
ای چرخ، از تو ناله کند انس و جان هنوز
نادم نه‌ای ز دور خود، ای آسمان! هنوز

دشمن به گریه آمد و تو سر گران هنوز

باشد گواه این سخنم در جهان، حسین
سلطان دین و رهبر آزادگان، حسین
لب تشنه مرد، بر لب آب روان، حسین
شرمت نشد فرات» که لب تشنه جان، حسین

بسپرد در کنار تو و تو روان هنوز

بر داستان کرب و بلا چون که بنگرم
یاد از کلام زینب مظلوم آورم
در قتلگاه گفت به خود من چه خواهرم؟!غلطان به خون برادر با جان برابرم

دردا که زنده‌ام من نامهربان هنوز

سوزم شها! زناله جانسوز خواهرت
بر نی چو دید آن سر خونین انورت
گفت: از فراز نامه، به راس منورت
ای شاه تشنه لب! که برید از قفا سرت

کاید صدای العطشت، بر سنان هنوز

نازم به صبر خواهرت، ای خسرو جلیل
آن رهبر زنان زکف داد، بس قتیل
بر کودکان، معین و پرستار بر علیل
آواز و صوت و جرس، بانگ الرحیل

شرح جفای شر و سنان در میان هنوز

خوشدل، فزون از این نبود در جهان غمی
از بهره بانویی که بسوزاند عالمی
گفت این سخن چو دور شد از قتلگه، کمیای ساربان! عنان شتر، بازکش دمی

در خواب رفته اصغر شیرین زبان هنوز

#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی

علی اکبر خوشدل تهرانی (۱۲۹۳–۱۳۶۵) فرزند رحیم صلح‌خواه کرمانشاهی، از روحانیان و شاعران مشهور تهران در صده اخیر است. دیوان کلیات اشعار وی بارها چاپ شده‌است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه چیز را در مورد خدا فراموش کن
و به جستجوی عشق بپرداز تا خدا به میل خود به سراغت آید.
و خواهد آمد،آمدنش حتمی ست ...
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاینجا به دیدار آمدم

یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم

ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم

#مولانای_جان
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آنجا بیا ما را ببین کآنجا سبکبار آمدم

#مولانای_جان
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ که ﺯليخا، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ
ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ
ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ ميگذری ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ
ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست
بگو در شبای تو چه میگزره ... ARezaG@
مهستی
بگو در شبای تو چه میگذره
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم به
دوستانے ڪه
مارو همراهے میڪنند

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به #زندگی فکر کن !
ولی برای زندگی غصه نخور
دیدن #حقیقت است ،
ولی درست دیدن، فضلیت
ادب خرجی ندارد
ولی همه چیز را میخرد
با شروع هر صبح
فکر کن تازه بدنیا آمدی
#مهربان باش و دوست بدار
و #عاشق باش شاید فردایی نباشد .
شاید فردایی باشد ! اما عزیزی نباشد…

دکتر الهی قمشه ای
آنجا روم آنجا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم

من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم

#مولانای_جان
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم

شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم

#مولانای_جان
از شهر تو رفتیم

تو را سیر ندیدیم

#مولانای_جان
چون سایه گذشتیم به هر پاکی و ناپاک
اکنون به تو محویم نه پاک و نه پلیدیم

ما را چو بجویید بر دوست بجویید
کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم

#مولانای_جان
Pande Hafez
Dariush
نام ترانه
پند حافظ
گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

بی جگر داد مرا شه دل چون خورشیدی
تا نمایم همه را بی‌ز جگر خندیدن

#مولانای_جان
هرکجا باشد شه ما را بساط
هست صحرا گر بود سم الخیاط

هر کجا که یوسفی باشد چو ماه
جنتست ارچه که باشد قعر چاه

#مولانای_جان
بی روی خوش تو زنده بودن


مرگست بنام زندگانی

#مولانا
هر که شاخ را گرفت،
شکست و فرو افتاد
و هر که درخت را گرفت،
همه شاخ، آن اوست

#شمس_تبریزی
دهان ببند و امین باش
در سخن داری

که شه کلید خزینه بر امین کشد

#مولانای_جان