مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری)
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری)
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
مرضیه و گلپا رنگارنگ۱۹۷ب(دشتی)
@matalebzib
#مرضیه #گلپا
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری)
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
گلهای رنگارنگ ۱۹۷ب
( ديدی ای مه )
دشتی
آواز : تا چند گرد كعبه بگردم ( #صائب_تبریزی )
تصنیف ضربی : ديدی ای مه (#رهی_معیری)
همنواز آواز :
#جلیل_شهناز #امیرناصرافتتاح
آهنگ بی کلام : #علی_تجویدی
آهنگ ترانه : #حسین_یاحقی
اشعار متن :
#پژمان_بختياری #نظامی_گنجوی
نوازندگان : ارکستر گلها
گوینده : #روشنک
تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریهی بیاختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام، غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم، نفسم بیغبار باید و نیست
مرا ز بادهی نوشین نمیگشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پارهی دل در کنار باید و نیست
به سردمهریِ باد خزان نباید و هست
به فیضبخشی ابر بهار باید و نیست
چگونه لاف ِ محبّت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهی تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
#رهی_معیری
تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریهی بیاختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام، غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم، نفسم بیغبار باید و نیست
مرا ز بادهی نوشین نمیگشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پارهی دل در کنار باید و نیست
به سردمهریِ باد خزان نباید و هست
به فیضبخشی ابر بهار باید و نیست
چگونه لاف ِ محبّت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهی تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
دیده فروبسته ام از خاکیان
تا نگرم جلوه افلاکیان
شاید از این پرده ندایی دهند
یک نفسم را بجایی دهند
آن که در این پرده گذر یافته است
چون سحر از فیض نظر یافته است
خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشاینده افلاک باش
خانه تن جایگه زیست٬ نیست
در خور جان فلکی نیست٬ نیست
آن که تو داری سر سودای او
برتر از این پایه بود جای او
پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبه ی شاه خراسان نگر
آینه غیب نما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین
هر که بر او نور رضا تافته است
در دل خود گنج رضا یافته است
سایه شه مایه خرسندی است
ملک “رضا” ملک رضامندی است
کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا
نافه کجا٬ بوی نسیمش کجا
#رهی_معیری
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
دیده فروبسته ام از خاکیان
تا نگرم جلوه افلاکیان
شاید از این پرده ندایی دهند
یک نفسم را بجایی دهند
آن که در این پرده گذر یافته است
چون سحر از فیض نظر یافته است
خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشاینده افلاک باش
خانه تن جایگه زیست٬ نیست
در خور جان فلکی نیست٬ نیست
آن که تو داری سر سودای او
برتر از این پایه بود جای او
پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبه ی شاه خراسان نگر
آینه غیب نما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین
هر که بر او نور رضا تافته است
در دل خود گنج رضا یافته است
سایه شه مایه خرسندی است
ملک “رضا” ملک رضامندی است
کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا
نافه کجا٬ بوی نسیمش کجا
#رهی_معیری
🕊
🍀
هر شب فزاید تاب وتب من
وای از شب من وای از شب من
یا من رسانم لب بر لب او
یا او رساند جان بر لب من
استاد عشقم بنشین و بر خوان
درس محبت در مکتب من
رسم دو رنگی آیین ما نیست
یکرنگ باشد روز و شب من
گفتم رهی را کامشب چه خواهی؟
گفت آنچه خواهد نوشین لب من
#رهی_معیری
🍀
هر شب فزاید تاب وتب من
وای از شب من وای از شب من
یا من رسانم لب بر لب او
یا او رساند جان بر لب من
استاد عشقم بنشین و بر خوان
درس محبت در مکتب من
رسم دو رنگی آیین ما نیست
یکرنگ باشد روز و شب من
گفتم رهی را کامشب چه خواهی؟
گفت آنچه خواهد نوشین لب من
#رهی_معیری