لوح ساده✌️✌️
309 subscribers
11.2K photos
841 videos
426 files
2.23K links
Download Telegram
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
سیما، سیم، سمیولوژی
(از قرآن تا یونان)

🔸«سیما» واژه‌ای فارسی است یا عربی؟ برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، می‌توانیم ابتدا به فرهنگ‌های لغت فارسی مراجعه کنیم. برای نمونه، به دو فرهنگ دهخدا و سخن سری می‌زنیم و برچسب (ع) و [عر.] را در مقابل این واژه می‌بینیم، که به معنای عربی بودن آن است.

🔸در فرهنگ‌های لغت عربی نیز «سیما» مدخل شده. باید به حروف «س‌وم» مراجعه کنیم تا آن را بیابیم. در عربی و همچنین در متون کهن فارسی به معنای «نشانه و علامت» است. این کلمه شش بار در قرآن به کار رفته است.

🔸اما ریشهٔ اصلی این واژه از کجاست؟ طبق فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر محمد حسن‌دوست، سیما از عربی به فارسی راه یافته و «درنهایت، از یونانی: σῆμα 'نشان، علامت، ویژگی، خصیصه' مأخوذ است» (ذیل مدخل «سیما»)‌. آرتور جفری، در واژگان دخیل قرآن، علاوه‌براینکه تبار یونانی این واژه‌ را تأیید می‌کند، می‌گوید در انجیل نیز از این ریشهٔ یونانی کلمه‌ای به معنای «علامت و نشانهٔ آسمانی» آمده است (با جست‌وجو، حدود ۲۰ آیه در انجیل یونانی یافتم که این کلمه در آن‌ آمده).

🔸«سیما»ی یونانی با «سیم» به معنای نقره هم در ارتباط است. واژهٔ یونانی‌اش از همین ریشه به‌همراه پیشوند نفی ساخته شده و به معنای «بی‌علامت، بی‌نشان، نامسکوک» است که به فارسی میانه (asēm) و سپس به فارسی نو (sīm) راه یافته.

🔸واژه‌های semiology («نشانه‌شناسی» در علوم پزشکی) و semiotics («نشانه‌شناسی» در علوم انسانی) و semantics («معنی‌شناسی» در علم زبان‌شناسی) در جزء اول مشترک‌اند و از σημεῖον یونانی (sēmeîon) ساخته و گرفته شده‌اند.

🔸نهایتاً اینکه تبار و اصالت این واژه نه فارسی و نه عربی بلکه یونانی است، اما این واژه را هم فارسی، هم عربی و هم یونانی قلمداد می‌کنیم، چون در هر سه زبان با قدمتی دیرینه حضور دارد و سه هویت مستقل و مختلف پیدا کرده است.

📎از سرکار خانم شیدا صفوت بابت طرح پرسش دربارهٔ تبار واژهٔ «سیما» سپاسگزارم.

#واژگان #ساخت‌واژه #معنی‌شناسی #ریشه‌شناسی #عربی_در_فارسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ هفت در ادبیات

❇️ هفت دريا:

1- درياي اخضر 2-درياي عمان 3- درياي قلزم(احمر) 4- درياي بربر 5-درياي اقيانوس 6-درياي قسطنطنيه (بحر روم)7- درياي اسود

در تقسيم ديگر:

1- درياي چين 2- درياي مغرب 3- درياي روم 4- درياي نيطس 5- درياي طبريه 6- درياي جرجان 7- درياي خوارزم

❇️ هفت خوان (خان)

◀️ هفت خوان رستم:

1- حمله ي شير در خواب به رستم  نبرد رخش با شير2- بيابان و تشنگي 3- نبرد با اژدها 4- كشتن زن جادوگر 5-كندن گوش هاي مرزبان (اولاد) 6- نبرد با ارژنگ ديو 7- كشتن ديو سپيد ونجات كاووس شاه

◀️ هفت خوان اسفنديار:

1- كشتن دو گرگ 2- كشتن شيران درنده 3- كشتن اژدها 4- كشتن زن جادو 5- كشتن سيمرغ 6- گذر از برف و سرما 7- گذر از رود و كشتن گرگ رو و رفتن به رويين دژ با لباس بازرگانان ونجات خواهرانش

❇️ هفت كشور يا هفت اقليم:

◀️ تقسيم ابوريحان:

1- هندوان 2- عرب وحبشان 3- مصر وشام 4- ايران شهر (مركز زمين) 5- صقلاب و روم 6- ترك ويأجوج 7- چين وماچين

❇️ تقسيم كتب برهمنان هندي:

1-ارزهي (مغرب) 2- سوه (شرق) 3- فردذفش (جنوب شرق) 4- ويدذفش (جنوب غرب) 5- وروبروشت (شمال غرب) 6- وروجروست (شمال شرق) 7- خونيرث (كشور مركزي يا ايران)

❇️ هفت كوكب يا هفت آسمان (نه فلك):

هفت فلك كه جايگاه هفت سياره است به ترتيب از پايين به بالا:

1- فلك قمر (ماه)  2- فلك عطارد(تير) 3- فلك زهره (ناهيد) 4- فلك شمس (آفتاب) 5- فلك مريخ (بهرام) 6- فلك مشتري (برجيس) 7- فلك زحل (كيوان)  8- فلك ثوابت يا كرسي       9- فلك الافلاك يا عرش

❇️ هشت بهشت:

1- خلد 2- دارالسلام 3- دارالقرار 4-جنت عدن 5-جنت المأوي 6-جنت النعيم 7- عليين 8- فردوس

❇️ هفت طبقه ي جهنم:

1- جهنم 2- لظي 3- حطمه 4- سعير 5- سقر 6- جحيم 7- هاويه

❇️ هفت وادي سلوك:

1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحيد 6- حيرت 7- فقر وفنا

❇️ هفت مردان يا مردان خدا:

1- قطب  2- غوث  3- اخيار  4- اوتاد  5- ابدال   6- نقبا   7- نجبا

❇️ هفت خط يا هفت خط جام شراب:(از بالا به پايين جام)

1- جور  2- بغداد  3- بصره   4- ازرق  5- ورشكر (اشك)  6- كاسه گر 7- فرودينه

هفت خط كسي است كه بسيار شراب مي نوشد و دراصطلاح حيله گرو گربز است.

❇️ هفت خط خوشنویسی

1- خط نسخ 2- خط تعلیق 3- خط رُقاع 4-  خط ریحانی 5- خط ثُلث 6- خط نستعلیق و ...    استاد شدن در هر خط کار سختی بوده و هست و نیاز به تمرین فراوان و گذراندن عمر دارد. از این رو به استاد سرآمد استاد هفت خط نیز گفته شده است.


❇️ هفت وسیله­ ی آرایش قدیم:

  1- وسمه  2- سرخاب  3- حنا  4- سفیداب   5- سرمه  6-  زرک   7- غالیه

زَرَک: ریزه‌های طلا یا ریزه‌های موادی شبیه طلا، یکی از هفت ماده آرایشی که زنان هنگام آرایش به صورت می‌زده‌اند.

سرمه:  گرد نرم شده ي سولفور آهن يا نقره است و در قديم براي سياه كردن پلك ها و

مژه ها به كار مي رفته است (كحل)  فرهنگ معين

  توتيا: اكسيد طبيعي و ناخالص روي كه محلول آن گندزدايي قوي است. در قديم اين اكسيد را در جوش هاي بهاره و جوش هاي تراخمي به صورت گرد روي پلك ها مي پاشيدند اين ماده ي شفابخش در تعبير شاعرانه وسيله اي است براي روشنايي چشم. توتيا را با سرمه نبايد اشتباه گرفت.  فرهنگ معين

سفیداب: گرد سفیدی که زنان برای آرایش و سفید کردن بر پوست صورت خود می‌مالند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سفیداب).

غالیه: دارویی بسیار خوشبو که در طب قدیم به کار می‌رفته و از ترکیب مشک و عنبر و چند چیز دیگر می‌ساختند و برای تقویت دماغ و قلب و تسکین سر درد به کار می‌بردند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل غالیه).

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#ریشه_شناسی_اصطلاح
#هفت_خوان_یا_هفت_خان_؟

✳️ خوان جایگاه و زینه‌ای (=مرحله) است که پهلوانان آیینی، با نیروی شگرف و دلیری بی‌مانند خویش، می‌باید از آن بگذرد. بر این پایه، سنجیده‌تر آن است که این واژه‌ در ریخت خان نوشته بشود که در معنی خانه است. لیک بر پایهٔ نشانه‌هایی، گذشتگان این واژه را به همان گونه که در بیت¹ آمده است،می‌نوشته‌اند و هم از این روست که پاره‌ای از فرهنگ‌نویسان بر آن رفته‌اند که چون پهلوان در هر کدام از آن زینه ها خوانی می‌گسترده است و به خوردن می‌نشسته است، واژه چنان ریختی نوشتاری یافته است. نمونه را سخن سالار شروانی، در چامهٔ ترسایی²، آمیغِ «سه‌خوان» را به کار برده است که به ایهام هم در معنی سه زینهٔ دشوار است: اب و ابن و روح‌القدس که خاقانی می‌باید از آنها بگذرد و راز سر به مُهر و هنگامه‌ساز و چالش خیزشان را از پرده به در اندازد، هم در معنی کسی که خدای یگانه را سه‌گانه می‌خواند و می‌داند:

کنم در پیش طرسیقوس اعظم
ز روح‌القدس و ابن و اب مجارا

به یک لفظ آن سه خوان را از چهِ شک
به صحرای یقین آرم، همانا

#میرجلال‌الدین_کزازی | از: خشم در چشم

1. گر از هفت خوان برشمارم سخُن / همانا چه هرگز نیاید به بن

2. قصیدهٔ ترساییه از #خاقانی با مطلع «فلک کژ رو تر است از خط ترسا / مرا دارد مسلسل راهب‌آسا»

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️‍ واژه آرایی یعنی چه؟

آرایه‌ی تکرار با اهداف گوناگونی در نظم و نثر به‌کار رفته است؛یکی از این اهداف‌،تکرار واژه برای زیبایی کلام است؛واژه‌آرایی یعنی آرایش سخن از راه کاربرد چندباره‌ی واژه‌ای یگانه یا همنشین‌سازی دو یا چند واژه‌ی همگون و هم‌ پایه:

دست خوبت را به دست من بده
دست‌های ما پل پیوند ماست
(سهیل محمودی)

اَشکال واژه آرایی در شعر شاعران:

واژه‌آرایی پیاپی:واژه‌آرایی پیاپی یعنی از پی آوردن چندباره‌ی واژه که در برخی از کتاب‌های بدیع تکرار و مکرّر نامیده شده،چه اگر هنرمندانه و بجا به‌کار رود،هم‌نوایی زیبا و گیرایی به سخن می‌دهد و هم آن‌را با تأکید همراه می‌سازد؛ برسان این بیت مولانا:

آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من

برخی تطریز را نوعی تکرار دانسته‌اند. تکرار در اصطلاح معانی یکی از انواع اطناب است.
(شریفی،فرهنگ ادبیات،1387،ص:35)

آنچه را پاره‌ای از بدیعیان "تطریز" نامیده‌اند، گونه‌ی ویژه‌ای از واژه‌آرایی پیاپی است و به شماره‌ی واژه‌های از پی هم آمده که پیش از چند چیز بیاید و هر یک از این واژه‌ها، به یکی از آن چند چیز وابسته باشد گفته می‌شود؛ مثال:

خیالم در دل و دل در دو زلفت
پریشان در پریشان در پریشان
(ربانی)

(ابداع البدایع،شمس العلما،1377 )

ب)واژه‌آرایی پراکنده:

واژه‌آرایی پراکنده یعنی آنجا که واژه‌ی تکرار شده پراکنده در چند جای سخن آمده باشد.

الهی ندانم در جانی یا جان را جانی
نه اینی نه آنی ای جان را زندگانی
(خواجه عبدالله انصاری)

این مدعیان در طلبش بیخبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
(سعدی)

ای چشم تو دل فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همی‌کنم به هر سو
(سعدی)
(هنر سخن آرایی،راستگو،1382/ 33)
اوج تکرار در سؤال و جواب است که اول مصراع‌های اول به‌گونه‌ای و اول مصراع‌های دوم به‌گونه‌ای دیگر تکرار شده است و ردیف هم در آخر شعر به موسیقی تکرار افزوده است؛حافظ:

گفتم غم تو دارم ••• گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو ••• گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که کجرو است او وز راه دیگر آید (حافظ) 
( نگاهی تازه به بدیع،شمیسا،1383/ 28)

❇️ نگارش و تدوین : محمّدعزیززاده

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی

✳️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ)

◀️ مرغ شباویز (مرغ حق، مرغ شبگیر، مرغ شباهنگ) همه‌شب خود را از پای، به شاخ درخت می‌آویزد و حق حق می‌گوید تا زمانی که قطره‌ای خون از گلوی او بچکد.

◀️ در یک روایت دیگر، میان برادر و خواهری، بر سر مالی، نزاعی در می‌گیرد، زیرا برادر دو بهره از مال را می‌خواسته و خواهر به حالت قهر فرار می‌کند و برادرش مرغ حق می‌شود و از آن وقت، به انتظار خواهر می‌گوید «بی‌بی‌جون، دو تا تو، یکی من».

◀️ روایت دیگر این است که مرغ حق یک دانه گندم از مال صغیر خورده و در گلویش گیر کرده است و آن‌قدر حق حق می‌گوید تا از گلویش سه قطره خون بچکد.

◀️ مرغ حق یکی از کوچکترین انواع جغد است که اندازه‌ی آن حدود ۱۹ سانتی‌متر است. شاخص‌ترین ویژگی این پرنده که از آن طریق شناخته می‌شود کوچک بودن و داشتن «گوش‌پر» است.

❇️ منبع: فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی،محمد جعفر یاحقی.

#فرهنگ_عامه
#مرغ_حق

https://t.me/amirnormohamadi1976
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
قرآن کریم به خط الیاس امیرحسنی
دراین پنج شنبه  برای شادی ارواح تمام مومنین و مومنات ،علما و شهدا و صلحاومعلمان مرحوم ،بی وارث و بد وارث آیات فوق را با فاتحه ای قرائت نماییم .
🌸🌺🌸🌺🌸
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۷ اردیبهشت زادروز عباس معروفی

(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ آلمان) شاعر، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، ناشر و فعال موسیقی

او فعالیت ادبی‌اش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و فارغ‌التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک شد و حدود ۱۱ سال معلم ادبیات دبیرستان‌های هدف و خوارزمی بود.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد و پیش و پس از آن نیز داستان‌هایش در برخی مطبوعات به‌چاپ می‌رسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به‌عنوان نویسنده تثبیت شد.
در تابستان ۱۳۶۰ که ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد، وی زیر نظر هیئت دبیران کانون "احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری" با شکستن پلمب، اسناد کانون را به‌جای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به‌ عنوان مدیر اجراهای صحنه‌ای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی "سه سال و نیم" بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف را کشور به اجرا درآورد. مجله موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت و در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را نیز پایه‌گذاری کرد و به‌طور جدی به‌کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال او در این نشریه با انتظارات دولت مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
وی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به‌ترک میهن شد و به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت و یک سال هم به‌عنوان مدیر در آن خانه کار کرد. وی «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به‌کار کتابفروشی مشغول شد و کلاس‌های داستان‌نویسی‌اش را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار شد که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرد.
او همچنین بنیان‌گذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.

آثار
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد (۱۳۸۱)
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان
روبروی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبی‌تر (۱۳۸۲)
شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)
چرخ گردون با گل‌ریز عباس پور (۲۰۱۵)
کتاب دوم با گل‌ریز عباس پور (۲۰۱۵)

نمایشنامه:
تاکجا بامنی (۶۲–۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطره‌های ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
آن شصت نفر، آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷)

شعر:
نامه‌های عاشقانه و منظومه‌ عین‌القضات و عشق (۲۰۱۱)
چهل ساله‌تر از پیامبر (۲۰۱۸)

مقالات:
این‌سو و آن‌ سوی متن (تجربه‌ها و تکنیک‌های ادبیات داستانی) (۲۰۱۲)
مجله
مجله موسیقی آهنگ
مجله ادبی گردون
مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.

جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامه‌نگار آزاده سال، اتحادیه روزنامه‌نگاران کانادا ۱۹۹۶
جایزه "بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ" برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#عباس_معروفی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز رجبی

(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
 
او در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه گوتینگن آلمان دکترا دریافت کرد و در بازگشت نخست به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد و در سال ۱۳۵۳ مرکز تحقیقات ایرانشناسی را تأسیس کرد.
وی در ۱۳۶۷ دوباره به آلمان رفت و مدت ۶ سال به‌تحقیق و تدریس در دانشگاه‌های ماربورگ و گوتینگن مشغول بود و در ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و ریاست بخش ایرانشناسی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عهده‌دار شد.
در سال۱۳۷۹ براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن، خانه‌نشین شد اما همچنان به‌کار تحقیق و ترجمه اشتغال داشت. در این مدت بیش از ۲۰۰ مقاله علمی تالیف و حدود ۹۰ مقاله نیز برای مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی ویرایش کرد.

تالیفات:
کریم‌خان زند و زمان او ۱۳۵۲، ۱۵۵۴، ۱۳۵۶، ۱۳۷۵.
• معماری ایران در عصر پهلوی ۱۳۵۶.
• جندق و ترود دو بندر فراموش شده کویر بزرگ نمک ۱۳۵۳، ۱۳۵۶، ۱۳۸۴.
• جشنهای ایرانی ۱۳۵۸، ۱۳۷۵ ، ۱۳۸۵.
• تاریخ خط میخی فارسی باستان ۱۳۵۹.
• مهر ایران ۱۳۷۷.
• تخت جمشید بارگاه تاریخ ۱۳۷۷.
• ارج‌نامه شهریاری ۱۳۸۰
• ایران‌شناسی، فرازها و فرودها ۱۳۸۱.
• هزاره‌های گمشده: اهورامزدا، زرتشت، اوستا، جلد ۱، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزاره‌های گمشده: هخامنشیان به‌روایت، جلد ۲، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳.
• هزاره‌های گمشده: از خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان، جلد ۳، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزاره‌های گمشده: اشکانیان، جلد ۴، ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۳.
• هزاره‌های گمشده: ساسانیان، جلد ۵، ۱۳۸۲ ، ۱۳۸۳.
• ترازوی هزارکفه ۱۳۸۳.
• شما در این خانه حقی ندارید ۱۳۸۳.
• ایران ۱۳۸۴.
• سده‌های گمشده، مجلد ۱ از فتح ایران به‌دست اعراب تا برآمدن صفاریان (۱۳۸۵).
• سده‌های گمشده، مجلد ۲ صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان (۱۳۸۵)
• سده‌های گمشده، مجلد۳ علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه (۱۳۸۵).
• سده های گمشده، مجلد۴ سلجوقیان (۱۳۸۷).
• فرمایش‌های شاهان، آماده چاپ در سال ۱۳۸۵.
• سفرنامه اونور آب ۱۳۸۴-۱۳۸۵.
• خوشا شیراز...، زیر چاپ ۱۳۸۵.
• تاریخ جامع کاشان، برای بنیاد کاشان.
• تاریخ ایران در دوره ایلامی، مادی و هخامنشی (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.
• تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴.

ترجمه:
سون هدین، کویرهای ایران ۱۳۵۴.
آلفونس گابریل، مارکوپولو در ایران ۱۳۵۴ و ۱۳۸۱.
کارستن نیبور، سفرنامه نیبور ۱۳۵۵.
ویلهم لیتن، ماه عسل ایرانی ۱۳۵۵و۱۳۸۵.
هایدماری کخ، از زبان داریوش ۱۰ چاپ ۱۳۸۳-۱۳۷۵.
والتر هینتس، یافته‌های‌نو ۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۱،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۲، ۱۳۸۵.
نامنامه ایران باستان ۱۳۸۰ آماده چاپ
والتر هینتس، شهریاری ایلام ۱۳۸۹
ارنست گروبه، هنر جهان اسلام
از زبان داریوش که ۱۸ بار تجدید چاپ شده است.

داستان ها:
• شهرما (مجموعه قصه) ۱۳۵۲، ۱۳۸۴.
• ماهی قرمز حوض همسایه (مجموعه قصه) ۱۳۵۷.
• دشنه و سیب گمشده (رمان) ۱۳۷۹.
• لاهوت (رمان). 
• سیمرغ (رمان) ۱۳۸۵.

🆔https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#پرویز_رجبی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
برگی از تقویم تاریخ

۲۷ اردیبهشت زادروز لیلی آهی "معروف به لیلا اَیمَن"

(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ شیکاگو) از مؤسسان شورای کتاب کودک

او از هنگام آغاز به کار شورای کتاب کودک تا سال ۱۳۵۹ که به آمریکا رفت، دبیر هیئت مدیره بود و با توران میرهادی از دوستان و همکاران بسیار نزدیک بودند.
وی مشاور فنی اداره کل مطالعات و برنامه‌های وزارت فرهنگ، آموزگار ادبیات کودک به مربیان کودکستان، پایه‌گذار بخش انتشار کتاب‌های کودکان به زبان فارسی به دعوت بنگاه ترجمه و نشر کتاب و عضو گروه بررسی کتاب‌های درسی دبستان به دعوت مؤسسه انتشارات فرانکلین بود. او پس از دوره ویژه‌ای که در آمریکا گذراند، دبیرفنی و مشاور فنی وزارت آموزش و پرورش، بنیانگذار، عضو و دبیر هیئت مدیره شورای کتاب کودک از آغاز پیدایش در ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۹ شد.
آغاز همکاری با توران میرهادی در مجله سپیده فردا در سال ۱۳۳۲ بود که این همکاری به برگزاری نخستین نمایشگاه کتاب کودک در سال ۱۳۳۵ انجامید و استقبال از این نمایشگاه به جایی رسید که در سال‌های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۹ نیز برگزار شد.
در هنگام برگزاری نمایشگاه‌های کتاب کودک، او و ۳۷ نفر از دیگر همکاران و همفکرانش به کمبود ادبیات کودک پِی بردند؛ بنابراین نهادی را برای سامان‌دهی به ادبیات کودک پایه گذاشتند که اساسنامه این نهاد در مدرسه فرهاد نوشته شد و در ۱۳۴۱ آن را «شورای کتاب کودک» نامیدند. از همان زمان برای افزایش کیفیت و وضعیت ادبیات کودک، با همه توان تلاش کردند. کار عمده این شورا بررسی ادبیات کودک و انتخاب کتاب سال کودک بود.
لیلی آهی دو دوره به عنوان عضو هیئت مدیره دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) برگزیده شد و از سوی این هیئت در کنگره برزیل و چند سال پس از آن در آلمان شرکت کرد.
کتاب‌های "پالتو قرمز"، "هرکه پیدا کرد مال خودش" و نوشتارهای "نقدها و نظرها: شورای کتاب کودک" و "کتابهای خوب کدامند؟" از جمله آثار اوست.
او همسر دکتر ایرج ایمن و مادر «سبا» «رویا» و «راما» ایمن بود.

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#لیلی_آهی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
برگی از تقویم تاریخ

۲۷ اردیبهشت زادروز پرویز خطیبی

(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۲ تهران – درگذشته ۱۰ امرداد ۱۳۷۲ آمریکا) روزنامه‌نگار، فیلمساز،  شاعر، ترانه‌سرا و طنزنویس

او از نوجوانی شعرهایش را در نشریات منتشر می‌کرد و با روزنامه توفیق نیز همکاری داشت و مدتی نیز سردبیر آن بود. در دهه ۱۳۲۰ گروه تئاتری «هنر» را تشکیل داد و چند نمایشنامه را روی صحنه برد و سال‌ها از نویسندگان پیش‌پرده بود. از ۱۳۲۸ در رادیو، برنامه‌ها و نمایشنامه‌های رادیویی طنز و فکاهی می‌نوشت و در همان سال نخستین فیلمش به‌نام واریته بهاری را ساخت و چند ترانه نیز سرود، که از آن میان ترانه «بردی از یادم» با صدای دلکش بود.
وی پس از انقلاب، به آمریکا رفت و چند نمایشنامه را روی صحنه برد.

روزنامه‌نگاری:
وی در آغاز فعالیت‌های مطبوعاتی، نشریات بهرام، علی‌بابا و حاجی‌بابا را منتشر کرد که به‌خاطر انتقادهای سیاسی بارها توقیف و سرانجام برای همیشه تعطیل شدند. نشریه «حاجی‌بابا» که از سال ۱۳۲۸ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر می‌شد، از پرطرفدارترین نشریات فکاهی سیاسی آن زمان بود.

فیلم شناسی
کارگردان:
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران می‌رقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشه‌وری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
نقل‌علی (۱۳۳۳)
حاکم یک‌روزه (۱۳۳۱)
زنده‌باد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)

نویسنده:
شادی‌های زندگی (۱۳۵۵)
دختر نگو، بلا بگو (۱۳۵۴)
اوستاکریم نوکرتیم (۱۳۵۳)
بزن بریم دزدی (۱۳۵۳)
خوشگلا عوضی گرفتین (۱۳۵۳)
مرغ همسایه (۱۳۵۳)
مرغ تخم‌طلا (۱۳۵۱)
ماه پیشونی (۱۳۵۰)
کمربند زرین (۱۳۴۹)
تهران می‌رقصد (۱۳۴۸)
جنجال پول (۱۳۴۷)
گربه وحشی (۱۳۴۱)
انسان پرنده (۱۳۴۰)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
دشمن زن (۱۳۳۷)
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشه‌وری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
حاکم یک‌روزه (۱۳۳۱)
زنده باد خاله (۱۳۳۱)
عمر دوباره (۱۳۳۱)
دستکش سفید (۱۳۳۰)
واریته بهاری (۱۳۲۸)

تهیه‌کننده:
نردبان ترقی (۱۳۳۶)
خانه شیاطین (۱۳۳۴)
قیام پیشه‌وری (۱۳۳۳)
کینه (۱۳۳۳)
محکوم به ازدواج (۱۳۳۳)
زنده‌باد خاله (۱۳۳۱)

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#پرویز_خطیبی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ اسب در شاهنامه و نام اسبان در شاهنامه

❇️ اسب در شاهنامه از جمله حیواناتی است که بیشترین تصویر را به خود اختصاص داده است. از جهت رنگ قدرت سرعت درشتی لاغری و ...

◀️ در شاهنامه با نام های فراوانی برای اسب برمی خوریم از جمله:

پوینده: اسب دونده
تندتاز: اسب دونده خشمگین
پیل: اسب بزرگ
گرگ: اسب خطرناک
کشتی: اسب آب پیما
شبدیز: اسب خسروپرویز
شبرنگ: اسب تمام سیاه
چرمه: اسب خاکستری رنگ
خنگ : اسب سفید
دیزه: اسب کشیده
شولک: اسب تیز رو
شیر : اسب شجاع
ابلق: دو رنگ
ابرش: اسبی باخالهای سفید
پلنگ: اسب متکبر
تازی: اسب لاغر اندام
پور: اسب سرخ و قهوه ای
بارگی: اسب قوی بارکش
باره : اسب تیز رفتار و نیک
بالا: اسب جنیبت اسب کتل و...

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ شطح

❇️ شطح . کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یکساله را رانند و زجر کنند. (فرهنگ فارسی معین ). (اصطلاح عرفان ) آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند. (یادداشت مؤلف ). عبارت است از کلام فراخ گفتن بی التفات و مبالات چنانکه بعضی بندگان هنگام غلبه ٔ حال و سکر و غلبات گفته اند، فلا قبول لها و لارد؛ لایؤخذ و لایؤاخذ. چنانکه ابن عربی گفته : انا اصغر من ربی سنتین . و بایزید گفته : سبحانی ما اعظم شأنی . و منصور حلاج گوید: انا الحق . و وجه عدم قبول آن است که غیر انبیاء کسی معصوم نیست . شاید که در باطل افتاده باشند. و وجه عدم رد آن است که از اهل معرفت صادر شده شاید نظر آنان بر معنیی باشد که دیگران از آن محجوبند، پس رد کردن آن رد حق باشد. پس اسلم آن است که : لاقبول و لارد، لاضطراب الطرفین . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش .

حافظ.

خیز تا خرقه ٔ صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم .

حافظ.

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#چرا_خلاق_المعانی_؟

✳️ خلاق المعانی لقب كمال الدین اسماعیل شاعر اصفهانی است سبب ملقب شدن او را به این لقب ، دكتر احسانی طباطبایی در كتاب چنته درویش چنین آورده است : 

«علت آنكه به او خلاق المعانی گفته اند این بود كه رباعی گفته بود كه مصرع اولش این بوده : 

« ای زلف تو هم چو مشك و روی تو چو خون »

ولی وقتی خواست در مجلسی بخواند اشتباهی اینطور خواند كه : 

« ای روی تو هم چو مشك و زلف تو چو خون»

دید اشتباه كرده ولی دست پاچه نشد و بدون آنكه ذره ای مكث كند گفت : 

می گویم و می آیمش از عهده برون!

مشك است ولی نرفته در نافه هنوز
خون است ولی آمده از نافه برون

حضار كف زدند و گفتند خلق معنی كرده و از آن روز به خلاق المعانی مشهور شد.

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)

✳️ فهرست ظروفی که برای باده‌نوشی استفاده می‌شده:

- خم، خمره، دن، کوزه، سبو، قرابه، تنگ، کدو، قدح، صراحی، برنی، بط، کشتی، کاسه، شیشه، بلبله، قِنینه، قاروره، رطل، ابریق،

- سبوچه: سبوی کوچک

- ساغر ، جام ، پیاله: ظرفی برای باده‌نوشی

- چمانه: نیم کدوی منقش به صورت پیاله که در آن شراب خورند.

- پیغاله: صورتی از پیاله یا شیشه‌ی شراب

- پیمانه: ساغر، پیاله

- آوند: کوزه شراب

- قِنّینه: آوندی که شراب در آن پر کنند مثل شیشه و صراحی و غیره

- قاروره:
۱- شیشه‌ی شراب
۲- ظرفی شیشه‌ای که نمونه ادرار را در آن کرده نزد پزشک برای معاینه می‌بردند.

- ناجود: کاسه‌ی بزرگ شراب

- باطیه: بادیه، کاسه‌ی بزرگ

- خنور: هر نوع ظرف سفالی

- ساتگینی: قدح و پیاله‌ی بزرگ شراب

- راوق:
۱- ظرفی که در آن شراب را صاف می‌کردند، پالونه، راوک
۲- جام شراب، قدح
۳- مجاز از زلال

- مَرتَبان: نوعی ظرف چینی استوانه‌ای که دهان گشاده دارد.

- سَغراق؛ سقراق [ترکی]: کوزه‌ی لوله‌دار سفالی یا چینی، کوزه‌ی شراب

- مینا: شیشه‌ی شراب

- سُکُّره: کاسه‌ی سفالین

- تکوک: ظرفی به شکل حیوانات

- زیغال: قدح و پیاله‌ی بزرگ

خم > دن > خمره
سبو > قرابه > برنی
قدح > کاسه > پیاله

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ حبسیه یا زندان سرود

❇️ حبسیه یا زندان سروده یا زندان نامه،شعریست که در زندان یا مربوط به زندان سروده می شود و شاعر علت اسارت و بدبختی خود را در آن با صراحت بیان می کند.

◀️ درون مایه ی این حبسیه ها،شکوه از زندان،سختی و فشار غل و زنجیر،درد ناشی از شکنجه،آلودگی محیط،بدی غذا،بد رفتاری زندان بان،تنهایی و غیره است.

◀️ در گونه ای از حبسیه کسی ستوده یا مدح نمی شود و شاعر از هیچ کس طلب بخشایش نمی کند. در گونه ای دیگر که اعتذاریه یا پوزش نامه خوانده می شود- شعر،با ستایش از شاه یا کسی که به یاری او امید دارد آغاز می گردد و لحنی آرام و ترحم آمیز دارد.

◀️ حبسیه در قالب های مختلفی مثل:قصیده،غزل و رباعی یا قالب نیمایی سروده شده است.

◀️ شاعران حبسیه سرای معروف عبارتند از:ناصر خسرو،مسعود سعد سلمان،خاقانی،ملک الشعرای بهار،فرخی یزدی و مهدی اخوان ثالث


https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ ریشه و معنی سودابه

❇️ (= سوداوه) ۱- (در پهلوی) به معنی دارندۀ آب روشنی بخش. در ریشه یابی این نام سخن بسیار گفته شده است، ولی به گونه های سوداوه یا در پهلوی سوتاپک و سوتاپیه آمده است و به معنی «دارنده ی آب روشنی بخش» است. مهرداد بهار می نویسد: "شاید معنی سودابه آب افزونی بخش یا آب روشن باشد." ۲- نامی دخترانه، زن دخترزا، سودده؛ ۳- (اَعلام) (در شاهنامه) دختر شاه هاماوران و زن کیکاوس شاه ایران است که به زیبایی مشهور و اعراب او را شعرای یمانی می گفتند و آن را سوداوه نیز گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). چون سیاوش عشق او را نپذیرفت، بر او بهتان زد و موجب آوارگی و کشته شدن وی شد. در نتیجه به کین خواهی سیاوش، به دست رستم کشته شد.

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ مهم ترین و رایج ترین اضافه های تشبیهی:

دریایِ دل (تشبیه دل به دریا)
مس وجود (تشبیه وجود به مس)
شراب وصل (تشبیه وصل به شراب)
سیل فنا (تشبيه فنا به سیل)
کمند نظر( تشبیه نظربه کمند)
مرغ دل( تشبیه دل به مرغ)
درخت مهربانی (تشبيه مهربانی به درخت)
گوهر جان( تشبیه جان به گوهر)
چراغ هدایت( تشبیه هدایت به چراغ)
باردانش (تشبیه دانش به بار(ثمره)
بند بلا (تشبيه بلا به بند)
جام عشق( تشبیه عشق به جام)
خانه دل( تشبیه دل به خانه)
گلستان جهان (تشبیه جهان به گلستان)
هلالِ ابرو (تشبیه ابرو به هلال)
سپهر ديده (تشبیه دیده به سپهر)
سلسله زلف (تشبیه زلف به سلسله زنجیر)
صدف دهان ( تشبیه دهان به صدف)
کوه صبر ( تشبیه صبر به کوه)
چاه عالم (تشبیه عالم به چاه)
دام جسم (تشبیه جسم به دام)
تیرِسخن (تشبیه سخن به تیر)
صدفِ دل (تشبیه دل به صدف)

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ معانی «تا» در زبان فارسی

1ـ تا حرف ربط:
تا بتوانی خداوند را بر آن دار که خون حسنک ریخته نیاید. (تاریخ بیهقی)

2ـ قطعه، تکّه:
این هزار درم در تایی کاغذ پیچیدم تا چون روز شود به سلام شیخ روم و این سیم پیش وی نهم.( اسرارالتوحید)

3ـ طاقۀ جامه، تخته جامه:
زرّ نیشابوری هزار هزار دینار و جامه‌های رومی و دیگر اجناس هزار تا.(تاریخ بیهقی)

4ـ پس از صفت شمارشی یا مبهم می‌آید و معنی عدد می‌دهد:
اندر شکمش هست یکی جان و سه تا دل
وین هر سه دل او را ز سه پاره سُتُخوانست(منوچهری)

5ـ چین، شکن، خَم: تا زدن، و روی هم برگرداندن.
دوتا: خمیده :
بزدچنگ واژونه دیو سیاه
دوتا اندرآورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک.(فردوسی)

6ـ مثل، مانند،نظیر،عدیل، لنگه:
ـ من تای شما نیستم.
ـ چون خواجه نظام نیست بزم آرایی
بی صوت خوشش مباد خالی جایی
هر ساز که هست تای آن بتوان یافت
طنبور وی‌ست آنکه ندارد تایی (کاتبی)

7ـ تابه تا:جفت بی شباهت، به معنی لنگه به لنگه.

8ـ تار.مو.رشته ٔریسمان:
و اگر یک تا موی بر سر پادشاه کژ گردد العیاذباﷲ خون دویست هزار مرد در این ولایت دو جو نیرزد. (اسکندرنامه)

9ـ تار،سیم (در آلات موسیقی ):
مغنّی ملولم دوتایی بزن
به یکتایی او که تایی بزن.(حافظ)

10ـ تا کردن: در تداول عامه به معنی رفتار است. خوب تا کردن: خوش رفتاری، بد تا کردن: بد تا کردن./ تا کردن به معنی کسی را از جایی گذراندن یا همراهی نیز است. او را از خیابان تا کرد.


11ـ به معنی زینهار، مبادا:
به ساسانیان تا مدارید امید
مجویید یاقوت از سرخ بید. (فردوسی)

از جملۀ رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید راز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی یابی باز. (خیام)

12ـ گاهی معنی «مادام که» و «تا زمانی که» را دهد:
تو تا زنده ای سوی نیکی گرای
مگر کام یابی به دیگر سرای .(فردوسی)

تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد. (سعدی)

❇️ منبع:
لغت‌نامۀ دهخدا.

https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#تیرانا

✳️ «تیرانا» در کتاب مهرداد اَوِستا، مخاطبی است آشنا که نویسنده سرگذشت دلِ مجروح خویش را با او باز می گوید.

او یک شخصیت مبهم و أثیری است که در سراسر کتاب، در چهره های مختلف و گاه متضاد حضور می یابد و در جاهایی کسی نیست جز خودِ موءلف یا گوشه ای از سایه روشن های روح دردمند او.

گویا نامی ساختگی باشد که از روی الگوی«مهر+انه=مهرانه» یعنی«تیر+انا=تیرانا» ساخته شده است و به معنای منسوب به تیر یا تیشتر، ستاره ی روشن تابستانی است.

https://t.me/amirnormohamadi1976