خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
یادت باشد:
هیچ احساسی واقعا #غیر قابل تحمل نیست.
وقتی در آن احساس #نفس میکشی، همان نفَست آن را قابل تحمل می کند.
#حضورت
#شناختت
#عشقت..

بله، به نظر غیر قابل تحمل می آید. چون درباره اش فکر می کنی، #مقاومت می کنی و البته این تقصیر تو نیست.
درسته، احساسات می توانند بسیار دردناک، شدید، ترسناک و بزرگ باشند.
میتوانند افکار بسیاری را تحریک کنند مثل:
این احساس من را #می کُشد،
نمیتوانم #تحمل کنم،
این خیلی زیاده،
خیلی #خطرناکه،
خیلی #ناامنه،
این غلطه
غیر قابل تحمله

ولی تو داری #تحملش می کنی، حتی زمانی که به نظر غیر قابل تحمل می آید. حتی زمانی که فکر می کنی در آینده نمیتوانی #تحملش کنی.
تو اکنون، همین الان داری تحملش می کنی.
میبینی؟
و چیزی #عظیم تر دارد تو را حمل می کند. تو را نگاه می دارد. #حمایتت می کند. تو را تاب می آورد.

من غیر قابل تحمل ترین افکار و احساسات را درون خود #تجربه کرده ام.
خشم. تهدید. سوگ عمیق و بی نهایت، تنهایی.
و هر گاه که به درون آن چاه سیاه و تاریک افتادم فکر کردم که دارم می میرم و از بین میروم. ولی آن طور نشد.
من به جایی رسیدم که دیدم #سیاه ترین و افسرده ترین حالت های درونم هم قابل تحمل بوده اند.
قابل تحمل، امن، دوست داشتنی و خِیر،
و همه شان از #هیچ چیز ساخته نشده اند مگر نور...

احساس تو قابل تحمل است اما فقط لحظه به لحظه، نفس به نفس
فقط در پناه لحظه اکنون
پس این لحظه را #ببلع
به آرامی
با یک حضور عاشقانه...
#جف
@kheradedaroun
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هنگام #مراقبه، تنها کار تو این است که نسبت به آنچه که در این لحظه برمی خیزد #کنجکاو باشی.
سعی نکن که از هیچ کدام از تجربیاتت #خلاص شوی.
افکار دیوانه کننده: تنها #نگاهشان کن
احساسات نامطلوب: فقط در آنها #نفس بکش. با آنها #گریه کن. #بخند.
حتی به آن بخشی از وجودت که از مراقبه کردن #بیزار است هم عشق بورز؛ آن بچه ای که نمیتواند ساکن بنشیند و میخواهد جای #دیگری باشد.
آن بچه ای که به خاطر افکار #غیرمعنوی و احساسات #منفی اش احساس گناه و خجالت می کند.
کودکی که شدیداً دلش میخواد از این جا #فرار کند و کار دیگری انجام دهد.
با آغوشی باز آنها را در #بر بگیر.
در آنها نفس بکش و به آنها #عشق بورز

در مراقبه، هر چه که #نامطلوب است؛ خواستنی است.
حتی مقاومت تو، #مقدس است.
@kheradedaroun
#پشیمان_نباش
برای تمام رویاهای از دست رفته سوگواری #کن
اما پشیمان #نباش

پشیمانی فقط یک #دروغ رقّت‌انگیز است.
تو‌ نمی‌توانی گذشته را #تغییر دهی.
تو همانی بودی که بودی،
همه چیز همانی بود که بود،
هیچ چیز نمی‌توانست غیر از چیزی که بود ،باشد. دوست من،
حرفم را #باور کن،

تو همیشه می‌توانی دوباره #شروع کنی،
مهم نیست قبلا چه اتفاقی افتاده است، میتوانی دوباره شروع کنی،

امروز و اینجا برای #توست،
میتوانی یک قدم کوچک برداری،
یک تصمیم کوچک بگیری،
حرفی را بزنی که هیچگاه #جرات نکردی به زبان بیاوری،

بگذار آن خویش ِ قدیمی #بمیرد
بگذار خویشی جدید #متولد شود

آن الگوی بر مبنای ترس را در هم #شکن،
از منطقه امن خودت بیرون بیا،
اگر لازم است چیزی را اصلاح کن،
اگر لازم است عذرخواهی کن،
اما به لحظه حال #بازگرد

همیشه باید به این لحظه #برگردی،
باید در لحظه حال #نفس بکشی،
در لحظه حال #قدم برداری،

هر چه را در لحظه حال احساس می کنی، احساس کن،
در لحظه حال #بخند و #گریه کن،

در برابر لحظه حال #زانو بزن و زندگی‌ات را به آن اختصاص بده….

گذشته ُرده است دوست من،
و تو برای شروع دوباره، در #بهترین جا هستی…

@kheradedaroun
ادامه پست قبل

از دست دادن، #ناامیدی، از هم پاشیدنِ امیدها و آینده‌ي در هم‌شکسته.
من تاریکی را #جشن می‌گیرم و در آن می‌ آسایم.
اجازه می‌دهم تا شب هسته‌ي وجودم را لمس کند.
شب را به عنوان معشوق خویش #برمی‌گزینم.
من با قلبْ‌شکسته‌ها می‌گریم.
با آن‌ها که توسط دنیا مورد خشونت واقع شده‌اند، #نادیده گرفته شده‌اند و مورد تهاجم قرار گرفته‌اند، تا #بهشت می‌گریم.

من موفقیت زنان و مردان را #جشن می‌گیرم و هنگام زمین خوردنشان، در کنارشان می‌مانم.
من #تنها هستم و نمی‌توانم خود را از #انسانیت دور کنم.
من هیچ چیز نیستم و همه چیز را با عشق و کنجکاوی #لبریز می‌کنم.

من در تضادِ وجودِ خویش #نفس می‌کشم.
در ضدیت‌ها و ناهنجاری ها نفسِ خویش را #بیرون می‌دهم
و همه وجودم با #رازی ابدی به لرزه می‌افتد.
و من در درونِ خویش، شادم.
بله، بودنِ من منبع #عمیق‌ترینِ شادی‌هاست

اگر امروز، ٓخرین روز زندگی من باشد، اگر این ٓخرین پیاده‌روی من در این خیابان باشد، بگذار تنها با شکرگزاری بر لب‌هایم، با عشق در قلبم، و با حیرتی کودکانه از ٓسیب‌پذیری خویش، از آن بگذرم.
من خویش را به #سکوت می‌بخشم.

@kheradedaroun
#پایانی در کار نیست.

هیچ چیز باشکوه تر از #آغازِ مسیر نیست. قلبت با امکانات #اوج می گیرد، اولین گام کودکانه را در #ناشناخته بر می داری. لرزان اما زنده قدم می زنی.

آن هرگز درمورد رسیدن به انتها و خط پایان #نبود. بلکه همیشه درمورد عاشق شدن به شروع بود. و زندگی همیشه یک #آغاز است. هر گام، هر نفس، هر روزِ کاملاً تازه، هر دعوتی به تسلیم، هر غروب، هر طلوع، هر موج شادی و اندوه، هر فرصتی برای #اعتماد.

امواج اقیانوس پایان #نمیگیرند. آنها فقط به اقیانوسشان، به منبعشان باز #میگردند، دوباره ظاهر می شوند، فرو می افتند، همچون بچه های بینهایت #بازی می کنند، در عشقی ناگفتتی می افتند. از منظر  منبع اصلاً هیچ چیزی جز رقص #رخ نداده است. در این وسعتِ حضور، آغازها پایانند و پایانها آغاز.

ما در تقاطعِ جاده ها #دیدار می کنیم. من شما را نمی شناسم و شما مرا نمی شناسید. ما توسط سرنوشت یا شانس کنار هم آورده #شده ایم و در اعماق اقیانوس #می رقصیم.

اگر #اکسیژن تو تمام شود، من تو را #نفس می کشم.

@kheradedaroun
‍ انسانی که خیر #کل انسان‌ها را نمی‌خواهدپس خیر فرد و گروه خاصی را هم #نمی‌خواهد.

شما وقتی در بند خیر افراد #خاصی هستید، در حقیقت به #تعلقات خودتان می‌اندیشید، نه به خیر آن انسان‌ها، این خیر ریشه‌ای در عشق ندارد بلکه #نفس است.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
دوست من،
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را می‌سوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #می‌شناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آن‌ها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم‌ گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت می‌کنید می‌شناسم،
من سال‌ها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حل‌ها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهایی‌ام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدم‌ها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر می‌کرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمان‌هایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهایی‌ام را از #میان بردارم، نادیده‌اش بگیرم، خودم را در کار و فعالیت‌های بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس می‌کردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر می‌زد
تنهایی‌ام را می‌دیدم که در خیال‌بافی‌های روزنه و کابوس‌های شبانه بر در می‌زد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمی‌توانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #می‌میرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی می‌کنیم،
با هم #نفس می‌کشیم و با هم در میان علفزار راه می‌رویم،
زیر آسمان می‌نشینیم و می‌خندیم و می‌گریم.
من عشق را در #تاریکی یافته‌ام.
حالا دوست من
من در کنارت #می‌نشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #می‌بینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را می‌بینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم می‌کنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقه‌ای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطه‌ی #بیچارگیِ تو، شعله‌ي شفا را می‌بینم.
نه من نمی‌توانم #اصلاحت کنم،
اما می‌توانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun
#پشیمان_نباش
برای تمام رویاهای از دست رفته سوگواری #کن
اما پشیمان #نباش

پشیمانی فقط یک #دروغ رقّت‌انگیز است.
تو‌ نمی‌توانی گذشته را #تغییر دهی.
تو همانی بودی که بودی،
همه چیز همانی بود که بود،
هیچ چیز نمی‌توانست غیر از چیزی که بود ،باشد. دوست من،
حرفم را #باور کن،

تو همیشه می‌توانی دوباره #شروع کنی،
مهم نیست قبلا چه اتفاقی افتاده است، میتوانی دوباره شروع کنی،

امروز و اینجا برای #توست،
میتوانی یک قدم کوچک برداری،
یک تصمیم کوچک بگیری،
حرفی را بزنی که هیچگاه #جرات نکردی به زبان بیاوری،

بگذار آن خویش ِ قدیمی #بمیرد
بگذار خویشی جدید #متولد شود

آن الگوی بر مبنای ترس را در هم #شکن،
از منطقه امن خودت بیرون بیا،
اگر لازم است چیزی را اصلاح کن،
اگر لازم است عذرخواهی کن،
اما به لحظه حال #بازگرد

همیشه باید به این لحظه #برگردی،
باید در لحظه حال #نفس بکشی،
در لحظه حال #قدم برداری،

هر چه را در لحظه حال احساس می کنی، احساس کن،
در لحظه حال #بخند و #گریه کن،

در برابر لحظه حال #زانو بزن و زندگی‌ات را به آن اختصاص بده….

گذشته ُرده است دوست من،
و تو برای شروع دوباره، در #بهترین جا هستی…

@kheradedaroun
هیچ احساسی را به عنوان یک حس #منفی قضاوت نکن
به سادگی #احساسش کن
بگذار انرژی‌اش در بدنت #حرکت کند.

در حس ناراحتی خود #نفس بکش
به #غمت هوا برسان
خشمت را مملو از حس #حضور کن
خشم خود را با کنجکاوی #نرم کن

تو هیچ چیز #منفی ای پیدا #نخواهی کرد
فقط بخشی #گرانبها از وجودت را خواهی یافت که در تمنای پذیرفته شدن است

لازم نیست بر اساسِ آن تمنا #عمل کنی یا از آن رخدادی غم انگیز #بیافرینی

آن تمنا، #جنبش خداوند است در تو، نه کمتر و نه بیشتر

پس در برابرش سر #خم کن
احساسش کن
بگذار انرژی‌اش در بدنت #حرکت کند
همچون کودکی به آن عشق بورز تا اسرار خود را برایت #فاش کند!!!


@kheradedaroun
پس اگر #اکنون احساس تنهایی و طرد شدگی داری،
اگر #ترسیده ای و گم شده ای،
اگر تمام دانسته هایت #سقوط کرده اند؟
اگر آینده ات #مبهم و مه آلود است
بدان که تنها نیستی.
و افراد بسیاری با تو همراهند (تو قادر به دیدن آنها نیستی)

این یک مسیرِ #ویرانی است؟
گاهی باید فرو بریزیم تا #شفا یابیم؟
در هر دردی #نجوایی هست،
و درد خودش یک مسیر است.

روزی تو کتاب #تغییر خودت را خواهی نوشت،
امروز کتاب ترس ها و اشتیاقت را #بنویس.

تمام #بی_توجهی ناامیدی های آن کودک گم شده را با نفس هایت بیرون بده
و در تاریکی شب #نفس بکش
به این لحظه #اسرارآمیز اکنون برگرد.

گوش کن
گوش کن
ماه دارد زمزه می کند:

«این لحظه» دوست من
«این لحظه»...

@kheradedaroun