خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
قدرت #حاضربودن صرف و گوش‌دادن به آنچه #پدیدار مي‌شود، بسیار #شگفت‌انگیز است. کمتر کار کن و بيشتر #اعتماد کن. به سایر آدم‌ها اجازه بده که درگير دل #مشغولي‌هاي روزمره‌شان باشند، بدون اينکه تلاش کني آن‌ها را #اصلاح کني يا نجات دهي. شرايط را براي آن‌ها امن کن تا بتوانند کاملاً خود #راستینشان باشند، کاملاً زنده و کاملاً آشفته و به‌هم‌ریخته، آنچه را که می‌باید بگویند، بيان کنند و به همان اندازه که نیاز است احساس خوب يا بد داشته باشند.
به آن‌ها کمک کن از خلال نفرت به عشق و از خلال غم به شادي #حرکت کنند. اميد کاذب را از آن‌ها #دور کن و طلوع اميدی تازه را #پیشکش کن. به روند یگانۀ آن‌ها اعتماد کن. به توانايي آن‌ها براي ایستادگی در برابر اندیشه‌ها و احساسات #قدرتمند اعتماد کن. به ساحت گستردۀ مراقبه #اعتماد کن، ساحتی خيرخواهانه‌ که همواره همه ما را در آغوش مي‌گيرد، حتي زماني که نمي‌توانيم خودمان را در آغوش بگيريم.
@kheradedaroun
قدرت #حاضربودن صرف و گوش‌دادن به آنچه پدیدار مي‌شود، بسیار #شگفت‌انگیز است. کمتر #کار کن و بيشتر #اعتماد کن. به سایر آدم‌ها اجازه بده که درگير #دل مشغولي‌هاي روزمره‌شان باشند، بدون اينکه تلاش کني آن‌ها را #اصلاح کني يا #نجات دهي. شرايط را براي آن‌ها #امن کن تا بتوانند کاملاً خود #راستینشان باشند، کاملاً زنده و کاملاً آشفته و به‌هم‌ریخته، آنچه را که می‌باید بگویند، بيان کنند و به همان اندازه که نیاز است احساس خوب يا بد داشته باشند.
به آن‌ها کمک کن از #خلال نفرت به عشق و از خلال غم به شادي #حرکت کنند. #اميد کاذب را از آن‌ها #دور کن و طلوع اميدی تازه را پیشکش کن. به روند #یگانۀ آن‌ها اعتماد کن. به توانايي آن‌ها براي ایستادگی در برابر اندیشه‌ها و احساسات قدرتمند #اعتماد کن. به ساحت گستردۀ مراقبه اعتماد کن، ساحتی خيرخواهانه‌ که همواره همه ما را در آغوش مي‌گيرد، حتي زماني که نمي‌توانيم #خودمان را در آغوش #بگيريم.

@kheradedaroun
مقایسۀ خودت با دیگر مردم را #متوقف کن.

تمرکز خودت را روی آنچه آنها دارند، نگذار موفقیت شان، شادی شان، روابط شگفت انگیزشان، اکتساباتشان، فراوانی شان.

وقتی #مقایسه می کنی، فقدان و حسادت را تجربه میکنی؛ جایی که هستی و آنچه که داری در برابر تو مقاومت می کند. احساس می کنی از جایی که باید باشی بسیار #دوری، از خانه بسیاری دوری، از زندگی بسیار دوری.

اما زندگی #اینجاست زندگی هرگز دور نیست. توجه خود را از دیگران #بگردان، و آنرا نزدیکتر بخوان، به جایی که هستی، به تنفس، به احساسات بدن. ارتباطت با زمین و ریشه دار بودنت در #حضور را احساس کن. به خودت اجازه بده آنچه را احساس میکنی اندوه، خشم و حتی نومیدی را احساس کنی. بگذار این مهمانان قدیمی در میان بدن #حرکت کنند. تو آنها را ایجاد نکردی و وظیفۀ تو نیست که از #شر آنها خلاص شوی.
تو یک #شخص ثابت در زمان و مکان نیستی، بلکه یک مخزن، یک #ظرفیت آماده برای هر فکری، هر احساسی، هر امیدی، هر رؤیایی و هر موجی از اندوه یا #سرور هستی.
فراوانیِ تو در تنفس ات نهفته است، دوست من، در نزدیکی ات به زمین، در اصالت ات، در قلب بازت، در توانایی ات برای خندیدن به این دنیای جدی.
@kheradedaroun
من خود را به سکوت #می‌بخشم.
من عمیقا در بودنِ خویش #غرق می‌شوم.
من در گستردگیِ خویش #استحمام می‌کنم.
از این که به تمامی عاشقِ خود باشم، #باکی ندارم.
من مزه‌ی خویش را #می‌چشم.
من در چشمانِ خویش نگاه می‌کنم و #شگفت‌زده می‌شوم از آنچه که می‌بینم و آنچه قادر به دیدنش #نیستم.
در میان روزهای زندگی، شیرینیِ آن، و رایحه و عطر اعجاب انگیزش #شفا می‌یابم.
من حیرتِ خویش را زمانی که احساسات در بدنم #حرکت می‌کنند و سیستم اعصابِ آسیب پذیرم را تکان می‌دهند، #نگاه می‌کنم.
شادی و اندوه، وضوح و ابهام، همگی عزیزانِ من هستند.
امواجِ #عمیق‌ترین تردیدها، و همچنین قطعیت‌ها،
خشم و ترس،
من همگی را #نگاه می‌کنم و گرامی‌شان می‌دارم و همچنان که از من #عبور می‌کنند، می‌خندم و می‌گریم.
همچنان که در شهر راه می‌روم، در درونِ خویش می‌آسایم و در قلبِ خویش ٓرام می‌گیرم.
و حتی بیشتر در «بودن»ِ خویش #می‌افتم.
من عمیقا #تنها هستم و عمیقا به همه‌ی زندگی #متصلم.
من مرگ را به تمامی در اطراف خود #احساس می‌کنم. آن احساس پوسیدن و از هم گسیخته شدنِ چیزها، احساسِ تغییر #دائمیِ فرم‌ها و گذرانِ رویاها.....
ادامه دارد
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
#پایان_حس_فقدان

مقایسۀ خودت با دیگر مردم را #متوقف کن.

تمرکز خودت را روی آنچه آنها دارند، #نگذار: موفقیت شان، شادی شان، روابط شگفت انگیزشان، اکتساباتشان، فراوانی شان.

وقتی مقایسه می کنی، #فقدان و حسادت را #تجربه میکنی؛ جایی که هستی و آنچه که داری در برابر تو #مقاومت می کند. احساس می کنی از جایی که باید باشی بسیار دوری، از خانه بسیاری دوری، از زندگی بسیار دوری.

اما زندگی #اینجاست. زندگی هرگز #دور نیست. توجه خود را از دیگران بگردان، و آنرا نزدیکتر #بخوان، به جایی که هستی، به تنفس، به احساسات بدن. ارتباطت با زمین و ریشه دار بودنت در حضور را #احساس کن. به خودت اجازه بده آنچه را احساس میکنی.اندوه، خشم و حتی نومیدی- را احساس کنی. بگذار این مهمانان قدیمی در میان بدن #حرکت کنند. تو آنها را ایجاد نکردی و وظیفۀ تو نیست که از #شر آنها خلاص شوی.
تو یک "شخص" ثابت در زمان و مکان #نیستی، بلکه یک مخزن، یک ظرفیت آماده برای هر فکری، هر احساسی، هر امیدی، هر رؤیایی و هر موجی از اندوه یا سرور #هستی.
#فراوانیِ تو در تنفس ات #نهفته است، دوست من، در نزدیکی ات به زمین، در اصالت ات، در قلب بازت، در توانایی ات برای خندیدن به این دنیای جدی.
تو #وسیعی و ورای مقایسه.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
چه #معجزه‌ای است زنده بودن هم‌اکنون، در این روز تازه، در این روز از میان همۀ روزها!

چه هدیه‌ای، چه شادی توصیف‌ناپذیری: صبحانه خوردن، به دست‌شویی رفتن، دوش گرفتن، لباس پوشیدن، در هوای تازه قدم زدن، تجربه کردن درد و لذت و شادی و اندوه. گرچه این‌ها همه یک بازی آگاهی باشند، گرچه همۀ این چیزها برای «کسی» اتفاق #نمی‌افتند...

زندگی کردن حتی اگر زندگی از مرگ جدا نباشد. #حرکت کردن در اطراف این دنیای زیبا، ظریف، گذرا.
خود را بارها و بارها در یک هزار مکان مختلف #دیدار کردن، لذت بردن از هر چیزی که زندگی ارائه میکند، گرچه می دانی که #سرانجام خواهی مرد؛ گرچه این بدن ممکن است توسط سرطان نابود شود یا قلب ممکن است از کار بیفتد یا اعضا ممکن است ورای همۀ تشخیص‌ها در یک تصادف اتومبیل درهم #بشکنند...

دوست داشتن دیگران با تمام قلبت، تمام روحت و تمام توانت. دوست داشتن آن‌ها بدون قیدوشرط، دوست داشتن آن‌ها با شدت و شوق، دوست داشتن آن‌ها تا سرحد اذیت شدن، حتی اگر بدانی آن‌ها همه خواهند #مرد، همۀ آن‌ها، تک‌تک آن‌ها...

ادامه دادن، #اصرار بر زندگی و نه هیچ چیز دیگر، حتی اگر هر تجربه‌ای که داری در هیچ #محو خواهد شد، حتی اگر یک روز تو دست و پا خواهی زد تا به #یاد بیاوری که آیا هیچ یک از این‌ها واقعاً اتفاق افتادند یا نه...

بله! در پایان، #راز اینجاست:
تنها معنای زندگی این #لحظه است.

@Kheradedaroun
ذهن صرفاً می‌تواند آینده را #حدس بزند. مشتاق باشید که ندانید گاهی لنگ‌لنگان مسیری را بپیمایید و در برابر #ناشناخته سر تعظیم فرود آرید.

بیش از این زندگی را از طریق تفکرسپری نکنید. همواره پیش از این‌که زندگی کنید آن را #تمرین نکنید.

زندگی برای #زندگی کردن است و نه برای #تحلیل و بررسی تا مرگ. تمامی انرژی‌هایی که در انتظار حس شدن توسط #شما هستند را احساس کنید، انرژی‌هایی که مدت‌هاست برای توجه گرم شما و آغوش‌تان #انتظار می‌کشیدند.

بگذارید زندگی در درون شما #حرکت یابد، به همان اندازه که به اندوه و شادکامی و ملالت #رخصت می‌دهید، به لذت نیز اجازه‌ی بروز دهید. بگذارید پرسش‌ها برای مدتی بمانند و آن‌ها را با پاسخ‌هایی ناپخته سرکوب #نکنید. اکنون پرسش‌ها،دوستان صمیمی شما و پاسخ‌ها بیگانگانی بیش نیستند.

گل‌ها در پرتو عشق خورشید در زمانی مناسب و نه لحظه‌ای پیش‌تر از آن، #شکوفا می‌شوند. بگذارید حرارت بیداری آن بخش‌هایی از شما را که در #جدال برای زندگی هستند، #منور سازد.
حال، نمایش کامل رقص را #شاهد باشید.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
دوست من،
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را می‌سوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #می‌شناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آن‌ها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم‌ گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت می‌کنید می‌شناسم،
من سال‌ها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حل‌ها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهایی‌ام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدم‌ها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر می‌کرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمان‌هایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهایی‌ام را از #میان بردارم، نادیده‌اش بگیرم، خودم را در کار و فعالیت‌های بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس می‌کردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر می‌زد
تنهایی‌ام را می‌دیدم که در خیال‌بافی‌های روزنه و کابوس‌های شبانه بر در می‌زد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمی‌توانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #می‌میرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی می‌کنیم،
با هم #نفس می‌کشیم و با هم در میان علفزار راه می‌رویم،
زیر آسمان می‌نشینیم و می‌خندیم و می‌گریم.
من عشق را در #تاریکی یافته‌ام.
حالا دوست من
من در کنارت #می‌نشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #می‌بینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را می‌بینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم می‌کنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقه‌ای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطه‌ی #بیچارگیِ تو، شعله‌ي شفا را می‌بینم.
نه من نمی‌توانم #اصلاحت کنم،
اما می‌توانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun
قدرت #حاضر بودن صرف و گوش دادن به آنچه پدیدار می شود، بسیار #شگفت انگیز است. کمتر کار کن و بیشتر #اعتماد کن. به سایر آدمها اجازه بده که درگیر دل مشغولی های روزمره شان باشند، بدون اینکه #تلاش کنی آنها را #اصلاح کنی یا #نجات دهی. شرایط را برای آنها امن کن تا بتوانند کاملاً خود #راستینشان باشند، کاملاً زنده و کاملاً آشفته و به هم ریخته، آنچه را که می باید بگویند، بیان کنند و به همان اندازه که نیاز است #احساس خوب یا بد داشته باشند.
به آنها کمک کن از خلال نفرت به عشق و از خلال غم به شادی #حرکت کنند. امید کاذب را از آنها دور کن و طلوع امیدی تازه را #پیشکش کن. به روند یگانه آنها #اعتماد کن. به توانایی آنها برای ایستادگی در برابر اندیشه ها و احساسات قدرتمند اعتماد کن. به #ساحت گسترده مراقبه اعتماد کن، ساحتی خیرخواهانه که همواره همه ما را در آغوش می گیرد، حتی زمانی که #نمی توانیم خودمان را در آغوش بگیریم.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
من یک #اقیانوسم،
و احساسات و تجربه هایم، موج‌های آن.
اندوه، شادی، رنجش، رضایت، ترس، خشم، شوق و امید، هر کدام موجی هستند که #می آیند و می‌روند.
اما ما با دید موجودات انسانی به #قضاوت موج‌ها بر‌میخیزیم: برخی موج‌ها خوبند و برخی بد. برخی مجازند و برخی غیر مجاز و در اینجا، چیزی که #مقاومت کردن می‌نامیم آغاز می‌شود. در واقع ما نیمی از وجود خود را انکار کرده در برابرش می‌ایستیم: ای موج های بد. شما نباید وجود داشته باشید!
برخی از موج‌ها را #تهدیدی برای آنچه هستیم تلقی می‌کنیم. احساس می‌کنیم آنچه دارد اتفاق می‌افتد خوب نیست و به سوی گریختن از آن #حرکت می‌کنیم.

ما می‌خواهیم اقیانوس را با مدیریت موج‌ها #کنترل کنیم تا فقط موج‌هایی ظاهر شوند که می می‌خواهیم.
پس من به معنای واقعی به جنگ با خودم #برمیخیزیم. خودم را به دو بخش تقسیم می‌کنم: من و موج‌های بد. من و موج‌های خطرناک. من و موج‌های تاریک.

سپس راه‌های مختلفی را #امتحان می‌کنم تا آنچه را تجربه می‌کنم تجربه نکنم.  گاه کارهای بسیار پیچیده و خطرناک و حتی خشنی #می کنیم تا از ناراحتیِ تجربه کنونی فرار کنیم. پول، سیگار،‌ رابطه یا تجربه معنوی، ظاهرا آسایش از این مخمصه را برای مدتی #فراهم می‌کند. اما همه این کارها تنها به یک #معناست: ما داریم در برابر آنچه که هست #مقاومت می‌کنیم.

@kheradedaroun
یک چیز بسیار اساسی را در مورد زندگی #بیاد داشته باشید:
هر تجربه ای که زیسته #نشده باشد، در اطراف شما آویزان خواهد ماند و پافشاری خواهد کرد:
مرا #تمام کن!
مرا #زندگی کن!
مرا #کامل کن!
یک کیفیت #ذاتی در هر تجربه ای هست که تمایل دارد تمام شود، کامل شود.
همینکه کامل شد، #تبخیر میشود.
اما اگر ناقص باشد، #پافشاری میکند.
شما را #شکنجه میکند.
شما را #شکار میکند.
توجهِ شما را به خود #جلب میکند.
آن میگوید:
میخواهی با من چه کار کنی؟
من هنوز #ناقص هستم.
مرا کامل کن!

کل گذشتۀ شما در اطرافتان #آویزان است.
بدون اینکه هیچ چیزی کامل شده باشد.
چونکه هیچ چیزی واقعاً زندگی نشده است.
هر چیزی به طریقی کنار گذاشته شده است.
به طور جزئی زندگی شده است.
تنها بطور متوسط، به شیوه ای ولرم.
هیچ شدت و شوقی نبوده است.
شما مانند فردی خوابگرد، #حرکت کرده اید.
بنابراین آن گذشته آویزان میشود.
و آینده ایجاد #ترس میکند.
و بین گذشته و آینده، حال حاضر که تنها واقعیت است، ُرد میشود.

@kheradedaroun
هیچ احساسی را به عنوان یک حس #منفی قضاوت نکن
به سادگی #احساسش کن
بگذار انرژی‌اش در بدنت #حرکت کند.

در حس ناراحتی خود #نفس بکش
به #غمت هوا برسان
خشمت را مملو از حس #حضور کن
خشم خود را با کنجکاوی #نرم کن

تو هیچ چیز #منفی ای پیدا #نخواهی کرد
فقط بخشی #گرانبها از وجودت را خواهی یافت که در تمنای پذیرفته شدن است

لازم نیست بر اساسِ آن تمنا #عمل کنی یا از آن رخدادی غم انگیز #بیافرینی

آن تمنا، #جنبش خداوند است در تو، نه کمتر و نه بیشتر

پس در برابرش سر #خم کن
احساسش کن
بگذار انرژی‌اش در بدنت #حرکت کند
همچون کودکی به آن عشق بورز تا اسرار خود را برایت #فاش کند!!!


@kheradedaroun