خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
هرچه بیشتر تسلیم حضور آن #آزادی وجودی که حق ذاتی و خانه توست شوی، بیشتر از ذهن و شرطی شدن بینهایت پیچیده اش #خلاص می شوی و هرچه بیشتر نقش ها و مشغولیت را که معمولاً برای گریز از خود به کار می بردی، بیندازی، بیشتر با آرزوهای خام و بکر، اشتياق ها و ناامنی هایی #مواجه می شوی که پیوسته از آنها می #گریختی.
تو همواره جویای #امنیت در کیهانی ذاتا ناامن بودی.
هرچه کمتر با داستان هویت بگیری، بیشتر احساس بی ثباتی و بیراهی و سرگردانی #می کنی، اما این چیز بدی #نیست. بیراهی راه است، حقیقت و زندگی است، شناخت آگاهی آزادی ناب است. همانگونه که بودا #تعلیم داد، هیچ ثباتی نمی توان یافت. هیچ چیزی را نمی توان نگه داشت. #خانه ای نیست. برای سالک استراحتی نیست، مگر اینجا در حضور، مگر در نفَس، مگر در این ساحت پذیرش راستین. ذهن خانه ای برای تو نیست.
احساس تنهایی و ازدست دادن #عمیق در ذات تجربه آزادی نهفته است.
از دست دادن دنیای ثابت، این تنهایی مراقبه ناب است. این تنهایی سیارات #دورافتاده است که در شب بیکران به گرد خود می چرخند. این تنهایی بودنی ابدی در آستانه آفرینش ناب و بی نقص است. این تنهایی #ترک دنیای شناخته شده و رویارویی با لحظه های #گرانبهاست. این تنهایی ای است که در مرکز هر موجودی وجود دارد، تنهایی ای که به این شناخت می رسد: «من زندگی میکنم و می میرم و نمی توانم این راز را برای خودم گره گشایی کنم، هیچکس نمی تواند آن را به عوض من #گره گشایی کند و هیچ کس نمی تواند به جای من نفس بکشد، به جای من عشق بورزد، به جای من بمیرد...»
این تنهایی مقدس است، حس #مقدس ازدست دادن که بد، اشتباه، خطرناک، گناه یا شرم آور یا نشانه ای از شکست یا نقص نیست؛ به راستی انرژی #نیروبخشی است، آرامش بخش و حیات بخش، درگاهی است به سوی صلح، عشق به خود، خشنودی و شادی. تنهایی ای است که #هرگز تو را رها نمی کند، و وابسته به این نیست که چند نفر تو را احاطه کرده اند یا اینکه چه اندازه #محبوب هستی یا چه تعداد #هواخواه داری، تنهایی ای که به راستی ذاتی خود هستی است که تو را لحظه به لحظه به خانه فرامی خواند. به اینجا برگرد؛ به بدن، به زمین، به روز همانگونه که آشکار می شود، به شگفتی #رویدادها. به سبزی چمن تازه در بهار. به آبی لاجوردی آسمان تابستان. به هیبتی که ذهن را متوقف می کند. زیبایی ای که نمی توان با واژه ها بیان کرد، زیبایی ای که تنها برای دمی وجود دارد، زیبایی ای که نمی توان به #چنگش آورد.
بیرون از ذهن و در این حضور! در این صمیمیت با زندگی. این تنهایی تو را جدا یا #منزوی نمی کند، اما به راستی تو را #عمیقا با همه چیز مرتبط می کند.
@kheradedaroun
هنگام مراقبه، تنها کار تو این است که نسبت به آنچه که در این لحظه #برمی خیزد کنجکاو باشی.
سعی نکن که از هیچ کدام از تجربیاتت خلاص شوی.
افکار #دیوانه کننده: تنها نگاهشان کن
احساسات نامطلوب: فقط در آنها نفس بکش. با آنها گریه کن. بخند.
حتی به آن #بخشی از وجودت که از مراقبه کردن #بیزار است هم عشق بورز؛ آن بچه ای که نمیتواند ساکن بنشیند و میخواهد جای دیگری باشد.
آن بچه ای که به خاطر افکار "غیرمعنوی" و احساسات "منفی" اش احساس گناه و خجالت
#می کند.
کودکی که شدیداً دلش میخواد از این جا #فرار کند و کار دیگری انجام دهد.
با آغوشی باز آنها را در بر بگیر.
در آنها نفس بکش و به آنها #عشق بورز.

در مراقبه، هر چه که #نامطلوب است؛ خواستنی است.
حتی مقاومت تو، #مقدس است.

@Kheradedaroun
نکته این است که تو هرگز به جایی #نمی‌رسی که در آن همه‌ی مشکلات زندگی‌ات حل شده باشند و همه‌چیز #مرتب باشد. هیچ صحنه‌ی نهایی‌ای وجود ندارد. فقط یک نمایش در حال پخشِ حل نشده وجود دارد.

تو یاد می‌گیری که #آشفتگی‌های زندگی‌ات، طبیعت همیشه در حالِ تغییرش و غیرقابل پیش‌بینی بودنش را دوست بداری.
وتو همچون سکوتی در میان طوفان #می ایستی؛ در آن فضای گسترده‌ای که در آن اندوه و شادی، وجد و درد، کسالت و خوشبختی، همچون امواج اقیانوس #برمی‌خیزند و فرو می‌نشینند.

زمانی که تو خودت را به عنوان #فضایی برای تمام اینها بشناسی، دیگر #مشکلی وجود نخواهد داشت.

@kheradedaroun
مرگ چیزی #نیست که از آن بترسید،
زیرا اصلاً چیزی نیست .
ما همه #میمیریم فقط آن را تشخیص #نمی دهیم.
هرشب داستان من کنار #می رود،
گذشته ،حال و آینده کنار می رود.
من و مسائل دشوار من
من ، من ودستاوردهای من ،
من و جستجوی معنوی من،
من و آینده نامطمئن من،
همه اش کنارمی رود.
در خواب عمیق بدون رویا #مطلقاً هیچ چیزی نیست، به هیچ وجه، هیچ چیزی نیست و کسی آنجا نیست که آن را به عنوان هیچ #بشناسد
در خواب عمیق بدون رویا شما مرده اید و مسئله ای نیست
چرا ما از مرگ میترسیم ؟
هر شب ما آن را #تمرین می کنیم!
آنچه بیش از هر چیزی از آن میترسی،
غیبت خودت است
و با این حال،‌  غیبت خودت چیزی است که بیش از هر چیزی #مشتاق آن هستی
اما غیبت تو چیزی نیست که تو هرگز بتوانی تجربه کنی،
به همین دلیل هیچ مرگی وجود #ندارد.

@kheradedaroun
#بهار_می_آید

بهار می آید و ابرهای برکت به بالای سر ما می رسد و باران زنده کننده می‌بارد و #می‌بارد.
نه آن بارانی که پیش از این بارید و جانمان را دزدید و بیماری و مرگ آورد.
نه آن باران خزان آور و #حزن انگیز، که باران روح انگیز، بارانِ روح #می بارد و آن ابر که بارید، جانمان را کاوید و روح مان را در #نوردید.
از آن است که چشمه جانمان #جوشید و جز آن ننوشید و نپوشید و نیندیشید دیگر چشمه درخود #نگنجید، جنبید و جهید و خروشید و رود را به دریا دوید و دویدن را به پرواز #آمیخت و اینچنین آسمان را  #پویید و #می پیماید.

@kheradedaroun
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شفا یافتن دردناک است اما،
آنچه بیشتر درد دارد، انکار ندایی است که ما را فرا میخواند

درد واقعیِ زندگی، درد ترک #خویشتن است که ما را از زندگی #می ترساند.

امروز ممکن است درد تو سنگین و روحت خسته باشد اما،
#مقاومت تو این درد را هزار بار بیشتر میکند.

انکار جایی که هستیم، رنج ما را #تقویت میکند
تا جایی که دیگر نتوانیم #تحمل کنیم
تا جایی که دیگر هیچ راهی جز به درون رفتن باقی نماند...

با شیرجه زدن در #سیاهی، ما مرگ را نه، بلکه فراوانیِ زندگی را می‌یابیم...

در #شفا یافتن، تضاد بزرگی وجود دارد که تمام شاعران و هنرمندان به آن پی برده اند:
ما در درد خود می‌میریم و شهامت را #کشف میکنیم...

شجاع‌ترینِ جنگجویان آنهایی هستند که اجازه داده‌اند زندگی هزاران بار #ویرا‌ن‌شان کند و از #نو بسازد...

خدایان شفا، امروز از میان درد تو را فرا #می‌خوانند.

#شفا یافتن گاه دردناک است، درست است! اما همان درد در نهایت تو را شفا #میدهد....

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
در قلب همه #تروماها، احساس وحشتناکی از انزوا، قطع ارتباط، و تنهایی وجود دارد . ترومای خود را تا  هسته ویرانگرش #دنبال کن، ای دوست، به قلب تاریکی آن وارد شو ، و ناگزیر با زخمهای رها شده، درد #حاصل از  دردها روبرو خواهی شد.

رها شده توسط مادر، پدر. فراموش شده و مورد سوء تفاهم همگان .از بهشت رانده و از #الوهیت جدا شده. از زندگی جدا شده.

البته این یک #توهم است.

تو هرگز از کوه ها، جنگل ها، قطرات الماس شبنم صبحگاهی #جدا نبودی. شما هرگز شکسته نشدید، هرگز در هسته خود پوسیده نشدید، هرگز از آن یکی جدا نشدید. همیشه #دوست داشتنی بودی ،قلب وحشتناک تاریکی همیشه قلب زیبای نورانی شما بود، بسیار شکننده، بسیار قدرتمند، دوست داشتنی، بسیار واقعی. در #نهایت دیگران نمی توانند ما را #نجات دهند. هر یک از ما فراخوانده شده ایم تا به تنهایی با خود روبرو شویم، در قلب آسیب خود فرو برویم و در آنجا آرامش و پناهگاهی #پیدا کنیم.

دیگران می توانند دست های لرزان ما را بگیرند اما نمی توانند برای ما #سفر کنند.

هیچ #ناجی خارجی وجود ندارد، و دروغ عشق این است که انسان دیگری - پدر و مادر، شریک زندگی، مرشد یا خدا - می تواند شما را #کامل کند.
نه،
((تمامیت شما در شکستگی شماست. ))

ما نمی‌توانیم همدیگر را #نجات دهیم، اما می‌توانیم با هم گریه کنیم، با هم راه برویم، باهم #وحشت کنیم.

وحشت، شرم، امید و هیبتمان را تقسیم کنیم. با قدم زدن در جنگل درون ،سپیده دمانش ، چشمان ما به هم #می رسند.

من اشتیاق تو را ، شوق و ارزوی خودم میدانم :

(( عشق یک تشخیص است. ))

@kheradedaroun
-
برخی از روابط به ما #می آموزند که چگونه خود را بشنویم. با خواسته ها و نیازهای خود ارتباط #برقرار کنیم. صادقانه احساسات واقعی خود را در میان بگذاریم. آنچه را به راستی در دنیای درونی ما می گذرد، #بیان کنیم، حتی زمانی که قلبمان به #تپش افتاده و نگران این هستیم که چگونه پذیرفته #می شویم.
برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه دوست داشته شویم، چگونه #رخصت دهیم عشق وارد شود. چگونه به خودمان اجازه دهیم که #حمایت شویم. کمک بخواهیم و آن را نشانه ضعف ندانیم. تحت مراقبت قرار بگیریم. به ما توجه شود. توجه عاشقانه را #دریافت کنیم. در این توجه دلسوزانه و مشفقانه در آغوش #کشیده شویم. رخصت دهیم آن شفقت وارد شود. بدانیم ما بسیار #سزاوار آن هستیم.
برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه #حمایت کنیم. به احساسات و نیازهای شخص دیگر #توجه کنیم. از دیگری مراقبت کنیم. #پیشگام باشیم و پا را فراتر از مسائل خودمان بگذاریم. وقت و توجه، نیروی عاطفی و فیزیکی مان را #اختصاص دهیم. به آنها بگوییم که آماده فداکاری و سخاوت هستیم، #بخشش از روی سخاوت #نه احساس گناه.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
من یک #اقیانوسم،
و احساسات و تجربه هایم، موج‌های آن.
اندوه، شادی، رنجش، رضایت، ترس، خشم، شوق و امید، هر کدام موجی هستند که #می آیند و می‌روند.
اما ما با دید موجودات انسانی به #قضاوت موج‌ها بر‌میخیزیم: برخی موج‌ها خوبند و برخی بد. برخی مجازند و برخی غیر مجاز و در اینجا، چیزی که #مقاومت کردن می‌نامیم آغاز می‌شود. در واقع ما نیمی از وجود خود را انکار کرده در برابرش می‌ایستیم: ای موج های بد. شما نباید وجود داشته باشید!
برخی از موج‌ها را #تهدیدی برای آنچه هستیم تلقی می‌کنیم. احساس می‌کنیم آنچه دارد اتفاق می‌افتد خوب نیست و به سوی گریختن از آن #حرکت می‌کنیم.

ما می‌خواهیم اقیانوس را با مدیریت موج‌ها #کنترل کنیم تا فقط موج‌هایی ظاهر شوند که می می‌خواهیم.
پس من به معنای واقعی به جنگ با خودم #برمیخیزیم. خودم را به دو بخش تقسیم می‌کنم: من و موج‌های بد. من و موج‌های خطرناک. من و موج‌های تاریک.

سپس راه‌های مختلفی را #امتحان می‌کنم تا آنچه را تجربه می‌کنم تجربه نکنم.  گاه کارهای بسیار پیچیده و خطرناک و حتی خشنی #می کنیم تا از ناراحتیِ تجربه کنونی فرار کنیم. پول، سیگار،‌ رابطه یا تجربه معنوی، ظاهرا آسایش از این مخمصه را برای مدتی #فراهم می‌کند. اما همه این کارها تنها به یک #معناست: ما داریم در برابر آنچه که هست #مقاومت می‌کنیم.

@kheradedaroun
اگر در حال دیدن خوابی بودی، و خواب می ­دیدی که داری از کوه #پرت می­شوی، و من هم در کنار تو در حال پایین افتادن بودم، و به تو می گفتم

«نگران نباش، هیچ اتفاقی برایت #نمی افتد، تو داری خواب می بینی»؛
تو حرف من را باور نمی کردی، خیلی
#می ترسیدی و می گفتی

«نمی ­بینی داریم
می افتیم؟ نمی ­بینی چه اتفاقی دارد می افتد؟ چجوری می تونی بگویی این فقط یه خواب است؟»

و بله، درست قبل از اینکه
می خوردی به زمین از خواب #بیدار می شدی، و می خندیدی و می گفتی

«راست گفتی، فقط یک #خواب بود».

دقیقا به همین روش، تو خودت را به بیماری، سلامتی، بد و خوب، شادی و ناشادی، و تمام این جور
#مفاهیم می چسبانی.

… یادت رفته که این فقط یک
#خواب است.

باور کرده ای که
#واقعی است،
و برای همین هم رنج
می بری. آن­وقت وقتی این بدنت را ترک کردی، دوباره و دوباره و دوباره #می آیی، 
که همه البته بخشی از این خواب هستند، تا وقتی $جدا شوی.

@kheradedaroun
احساساتی که به #عقب رانده شده‌اند، ناپدید #نمی‌شوند.
آنها در تاریکیِ ناخودآگاه ما #میمانند و بر زندگی ما، روابط ما، کار ما، شخصیت ما و آنچه که هستیم و میتوانیم باشیم اثر #میگذارند.

احساساتِ نادیده #گرفته شده‌ی ما، ما را تبدیل به فردی خسته، افسرده، مضطرب،  وسواسی و واکنشی #می کنند و در نهایت میتوانند #سلامت بدن ما را به خطر بیاندازند.
تا اینکه یک روز ما به یاد می آوریم، همه احساسات حق دارند که در ما #وجود داشته باشند.

پس ما از بی حس کردن آنها و از #فرار کردن دست برمیداریم و این بچه های (احساسات) بی پناه را با عشق و توجه #تغذیه می کنیم.
و حالا بالاخره آنها میتوانند احساس شوند، کاملا در خانه باشند، به #رسمیت شناخته شوند و دمی بیاسایند.

@kheradedaroun
احساساتی که به #عقب رانده شده‌اند، ناپدید نمی‌شوند.
آنها در تاریکیِ ناخودآگاه ما میمانند و بر زندگی ما، روابط ما، کار ما، شخصیت ما و آنچه که هستیم و میتوانیم باشیم اثر #میگذارند.

#احساساتِ نادیده گرفته شده‌ی ما، ما را تبدیل به فردی خسته، افسرده، مضطرب،  وسواسی و #واکنشی می کنند و در نهایت میتوانند سلامت بدن ما را به خطر بیاندازند.
تا اینکه یک روز ما به یاد #می آوریم، همه احساسات حق دارند که در ما #وجود داشته باشند.

پس ما از #بی حس کردن آنها و از #فرار کردن دست برمیداریم و این بچه های (احساسات) بی پناه را با عشق و توجه #تغذیه می کنیم.
و حالا بالاخره آنها میتوانند احساس شوند، کاملا در خانه باشند، به رسمیت شناخته شوند و دمی #بیاسایند.

@kheradedaroun
زمانی که خود را صاحب چیزی #می دانید
#نا امنی وجود دارد.
چون ممکن است از دست
#برود.

آزادی
#راستین از دست دادن #همه چیز است.

@kheradedaroun
#مسیر خود را به خاطر احساس گناه، به خاطر خوشآمد دوستان و خانواده ترک #نکن.
بیاموز که خود را بخاطر انطباق نیافتن با مسیر دیگران #دوست بداری؛
چرا که تو در حال انطباق با مسیرِ اصیل #خود هستی.

درسته گاهی ترسناک به #نظر می آید.
گاهی تو پر از شک و تردید می‌شوی و میخواهی که به مسیر #راحت قدیمی بازگردی.
اما آن مسیر راحت قدیمی هرگز راحت #نبوده است. هزینه‌ی سنگینِ آن مسیر قدیمی، روح تو، #شادمانی تو بود.

تو دیگر یک پیرو و دنبال کننده #نیستی.
تو مسیر خود را بدون #عذرخواهی کردن طی #می کنی.
و هنگام لغزیدن و زمین خوردن، شادمانه #لبخند میزنی
تو عجیب بودن خود را #جشن میگیری و به اشتباهاتت #میخندی

و قضاوت دیگران همچون شکوفه ها در برابرت به زمین #می افتند.

@khersdedaroun