Forwarded from اتچ بات
آنکه تو را آنقدر #میخنداند تا دل درد بگیری معلم #معنوی توست...!
آنکه اشک را به چشمانت می آورد و تو را وامیدارد تا #رازهایت را گریه کنی آموزگار توست
آنکه تو را به #چالش میکشد،
دردهایت را #بالا می آورد،
تو را وادار میکند با #عمیق ترین ترسها و نیازهایت روبه رو شوی،
کمکت میکند تا حقیقت رو بگویی #معلم توست،
هر نَفَست،
هر #تپش قلبت آموزگار توست،
هر صدایی...
آن نسیم صبحگاهی که صورتت را #نوازش میکند مرشد توست...
ماشینی که روشن #نمیشود!
فرصتی که را دست #میرود،
عهدی که #شکسته میشود،
شیشه ای که #میشکند،
همه اینها #آموزگاران تواند،
آنکه #عاشقش هستی،
انکه تو را #خشمگین میکند،
آنکه تو را #خسته میکند،
آنهایی که #نمیخواهی به یاد بیاوری،
همه آنها هم #معلمان تو هستند.
تمام این زندگی،
بسیار #زودگذر،
بسیار #حاضر،
غنی از برکت،
آموزگار توست.
تو میتوانی در آشرام هند به دنبال #معلم خود بگردی
ولی آشرام حقیقی درست #همانجایی است که اکنون #ایستادهای،
تو میتوانی برای یافتن قدرت خود به غاری در بلندترین کوه ها بروی
اما دوست من
اگر به عمق حضور خویش نگاه کنی #میبینی که تو پیشاپیش همانجا هستی...
#حضور از نفَس بعدیِ تو به تو #نزدیک تر است...
قلمرو پادشاهی تو در سرتاسر این زمین گسترده است و در انتظار چشمانی بیناست....
@kheradedaroun
آنکه اشک را به چشمانت می آورد و تو را وامیدارد تا #رازهایت را گریه کنی آموزگار توست
آنکه تو را به #چالش میکشد،
دردهایت را #بالا می آورد،
تو را وادار میکند با #عمیق ترین ترسها و نیازهایت روبه رو شوی،
کمکت میکند تا حقیقت رو بگویی #معلم توست،
هر نَفَست،
هر #تپش قلبت آموزگار توست،
هر صدایی...
آن نسیم صبحگاهی که صورتت را #نوازش میکند مرشد توست...
ماشینی که روشن #نمیشود!
فرصتی که را دست #میرود،
عهدی که #شکسته میشود،
شیشه ای که #میشکند،
همه اینها #آموزگاران تواند،
آنکه #عاشقش هستی،
انکه تو را #خشمگین میکند،
آنکه تو را #خسته میکند،
آنهایی که #نمیخواهی به یاد بیاوری،
همه آنها هم #معلمان تو هستند.
تمام این زندگی،
بسیار #زودگذر،
بسیار #حاضر،
غنی از برکت،
آموزگار توست.
تو میتوانی در آشرام هند به دنبال #معلم خود بگردی
ولی آشرام حقیقی درست #همانجایی است که اکنون #ایستادهای،
تو میتوانی برای یافتن قدرت خود به غاری در بلندترین کوه ها بروی
اما دوست من
اگر به عمق حضور خویش نگاه کنی #میبینی که تو پیشاپیش همانجا هستی...
#حضور از نفَس بعدیِ تو به تو #نزدیک تر است...
قلمرو پادشاهی تو در سرتاسر این زمین گسترده است و در انتظار چشمانی بیناست....
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
خُرده مگیر، روزی فراخواهد رسید که من بروم خانهی همسایه را #آبپاشی کنم.
و تو به کاجها #سلام کنی.
و سارها بر خوانِ ما بنشینند. و مردمان مهربانتر از درختها شوند.
اینک، #رنجه مشو اگر در مغازهها، پایِ گُلها، بهای آن را مینویسند.
و خروس را سپیدهدم سَر میبُرَند.
و اسب را به #گاری میبندند... خوراک مانده را به گدا #میبخشند.
چنین نخواهد ماند.
بر #بلندیِ خود بالا رو.
و سپیدهدمِ خود را #چشم به راه باش.
جهان را #نوازش کن.
دریچه را #بگشا.
و پیچک را #ببین.
بر روشنی #بپیچ.
از زبالهها رو #مگردان، که پارههای حقیقتاند.
جوانه #بزن.
لبریز شو تا #سرشاریات به هر سو رو کُند.
@kheradedaroun
و تو به کاجها #سلام کنی.
و سارها بر خوانِ ما بنشینند. و مردمان مهربانتر از درختها شوند.
اینک، #رنجه مشو اگر در مغازهها، پایِ گُلها، بهای آن را مینویسند.
و خروس را سپیدهدم سَر میبُرَند.
و اسب را به #گاری میبندند... خوراک مانده را به گدا #میبخشند.
چنین نخواهد ماند.
بر #بلندیِ خود بالا رو.
و سپیدهدمِ خود را #چشم به راه باش.
جهان را #نوازش کن.
دریچه را #بگشا.
و پیچک را #ببین.
بر روشنی #بپیچ.
از زبالهها رو #مگردان، که پارههای حقیقتاند.
جوانه #بزن.
لبریز شو تا #سرشاریات به هر سو رو کُند.
@kheradedaroun
#خرده مگیر، روزی فراخواهد رسید که من بروم خانهی همسایه را #آبپاشی کنم.
و تو به کاجها #سلام کنی.
و سارها بر #خوانِ ما بنشینند. و مردمان مهربانتر از #درختها شوند.
اینک، #رنجه مشو اگر در مغازهها، پایِ گُلها، بهای آن را #مینویسند.
و خروس را #سپیدهدم سَر میبُرَند.
و اسب را به گاری میبندند... خوراک مانده را به گدا #میبخشند.
چنین نخواهد ماند.
بر بلندیِ خود بالا رو.
و #سپیدهدمِ خود را چشم به راه باش.
جهان را #نوازش کن.
دریچه را #بگشا.
و پیچک را #ببین.
بر روشنی #بپیچ.
از زبالهها رو #مگردان، که پارههای #حقیقتاند.
جوانه بزن.
لبریز شو تا #سرشاریات به هر سو رو کُند.
صدایی تو را میخواند،
روانه شو.
سرمشق #خودت باش.
با چشمان خودت ببین.
با یافته خویش بِزی.
در خود #فرو شُو تا به دیگران نزدیک شوی، پیک خود باش. پیام خودت را باز گوی.
میوه از باغ درون #بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها #آرزو کنی.
و #زنبیلِ تو را گرانباریِ شاخهای بس خواهد بود.
@kheradedaroun
و تو به کاجها #سلام کنی.
و سارها بر #خوانِ ما بنشینند. و مردمان مهربانتر از #درختها شوند.
اینک، #رنجه مشو اگر در مغازهها، پایِ گُلها، بهای آن را #مینویسند.
و خروس را #سپیدهدم سَر میبُرَند.
و اسب را به گاری میبندند... خوراک مانده را به گدا #میبخشند.
چنین نخواهد ماند.
بر بلندیِ خود بالا رو.
و #سپیدهدمِ خود را چشم به راه باش.
جهان را #نوازش کن.
دریچه را #بگشا.
و پیچک را #ببین.
بر روشنی #بپیچ.
از زبالهها رو #مگردان، که پارههای #حقیقتاند.
جوانه بزن.
لبریز شو تا #سرشاریات به هر سو رو کُند.
صدایی تو را میخواند،
روانه شو.
سرمشق #خودت باش.
با چشمان خودت ببین.
با یافته خویش بِزی.
در خود #فرو شُو تا به دیگران نزدیک شوی، پیک خود باش. پیام خودت را باز گوی.
میوه از باغ درون #بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها #آرزو کنی.
و #زنبیلِ تو را گرانباریِ شاخهای بس خواهد بود.
@kheradedaroun