خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#زنگارهای دل باید با یک زندگی #اخلاقی و انجام وظایف فردی زوده شوند.

زمانی که بشر #خسته و درمانده می شود و #دعا می کند: خداوندا! رویدادهای زندگی #ورای گنجایش من شده اند. حس می کنم کوشش بیشتر، بسیار #رنج آور است. به من قدرت بده خداوندا !

در ابتدا خداوند در فاصله ای ایستاده و تلاش انسان را می نگرد، مانند یک معلم که وقتی دانش آموز سرگرم نوشتن #پاسخ پرسش هاست در گوشه ای می ایستد.

سپس هنگامی که انسان وابستگی به #لذت را فرو گذاشته و به کارهای شایسته و خدمت بی منیت روی می آورد، خداوند به گونه ای #تشویق آمیز و دلگرم کننده نزدیک می آید.
زیرا او همانند خداوندگار #خورشید است که در پیش درب بسته به انتظار می ایستد، مانند خدمتکاری که به حقوق ارباب و #محدویت های خویش آگاه است. او حضور خود را اعلام نمی کند و یا بر در نمی کوبد. او به سادگی در انتظار می ماند.

و هنگامی که ارباب تنها #ذره ای در باز می کند، #آفتاب به درون هجوم می برد و تاریکی درون را به سرعت بیرون می راند. هنگامی که از او درخواست کمک شود، او در کنار بشر حاضر است، با دستانی که برای کمک گشوده اند.

بنابراین آنچه از بشر خواسته می شود تنها قدرت تشخیص است تا به درگاه پروردگار #دعا کند و معرفت معنوی او را به یاد داشته باشد.

#سای_بابا
@kheradedaroun
آیا همیشه #مترصد فرصتی هستید برای شکار کسی که از #رزومه ‌شخصی اتان(تاریخچه خود) بگویید و اینکه دیگران نمی دانند من می دانم؟! یا با دقت خودتان را در گفتار وپندار ورفتار شکار می کنید؟؟

#مبارز کسی است که #یاد گرفته است که چگونه در #کمین خودش بنشیند خودش را #شکار کند. او از خودش #تصورات سنگینی را به دیگران ارائه نمی دهد. اگر که خودش بخواهد هیچ کس نمی تواند او را #آشکار سازد زیرا که او هیچ #الگویی ندارد. او #ورای شکار است زیرا که یاد گرفته است که به خودش #بخندد.

@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
روانشناسی هنوز یک علم بسیار بسیار #نپخته است. بسیار ابتدایی است و تازه آغاز شده است. هنوز یک روش زندگی نشده است،نمی‌تواند تو را #متحول سازدالبته می‌تواند #بینش‌هایی در مورد ذهن به تو بدهد ولی آن بینش‌ها #متحول کننده نخواهند بود.
زیرا تحول همیشه از یک سطح #بالاتر اتفاق می‌افتد. تحول هرگز به معنی #حل مشکلات نیست ، بودن در همان سطح، این یعنی تنظیم‌شدگی.
روانشناسی هنوز سعی دارد به تو کمک کند که تنظیم بشوی !!با جامعه‌ای که خودش #بیمار است تنظیم شوی، باخانواده، با مفاهیم حاکم در اطراف خودت تنظیم شوی.
ولی تمام آن مفاهیم خانواده‌ات، جامعه‌ات خودشان بیمار هستند، مریض هستند و تنظیم‌شدن با آنها یک نوع عادی‌شدن به تو می‌بخشد
دست کم یک نمای #سطحی از سلامت، ولی این چیزی نیست که بتواند تو را متحول کند.

تحول یعنی تغییر دادن #سطح_ادراک. توسط رفتن به ورای آن سطح قبلی ایجاد می‌شود
اگر بخواهی ذهن خود را عوض کنی، باید به #ورای ذهن، به بی‌ذهنی بروی
فقط از آن ارتفاع می‌توانی ذهنت را تغییر بدهی، زیرا از آن بلندا تو ارباب خواهی بود
باقی ماندن در ذهن و سعی کردن برای تغییر ذهن با خود ذهن یک روند #بیهوده است. مانند این است که خودت را با کشیدن بند‌های کفش خودت بالا بکشی!

روانشناسی می‌تواند چند نکته در شناخت ذهن به تو بدهد، ولی چون نمی‌تواند تو را به ورای ذهن ببرد،نمی تواند هیچ کمکی بکند.
امروزه $روانشناس سعی دارد تا نقش مرشد را بازی کند که کاملاً ساختگی و #متظاهرانه است. روانشناس، روانکاو و تحلیل‌گر روانی هیچکدام #مرشد نیستند. آنان خودشان را هم #نمی‌شناسند
آری، مکانیسم ذهن را قدری شناخته‌اند، آنان کتاب‌ خوانده‌اند، اطلاعات خوبی دارند. ولی اطلاعات هرگز کسی را #تغییر نمی‌دهد، ‌هرگز سبب هیچ انقلابی نمی‌شود. فرد در عمق وجودش یکسان مانند گذشته باقی می ماند
می‌تواند حرف‌های #زیبا بزند، می‌تواند توصیه‌های خوبی بدهد، ولی نمی‌تواند به توصیه‌های خودش عمل کند

از من می‌پرسی، حالا چه باید بکنم؟
پیشنهاد من این است: بقدر کافی کار کرده‌ای. حالا چیزی بیاموز که #انجام دادنی نیست، بلکه انجام ندادنی است!
اینجا باش و بیاموز کاری نکردن را ، بلکه #بودن را
در سکوت بنشین، هیچکاری نکن
ظرف سه تا نُه ماه؛ اگر فرد بقدر کافی صبور باشد و اگر بتواند فقط هر روز ساعتها فقط بنشیند ، هرمقدار زمان که بتواند پیدا کند و فقط بنشیند در ابتدا یک #اغتشاش بزرگ در ذهن برپا می‌شود؛ همه چیز از ناخودآگاه شروع می‌کند به سطح آمدن. خواهی دید که گویی دیوانه می‌شوی! به تماشاکردن ادامه بده ، نگران نباش. نمی‌توانی دیوانه شوی زیرا پیشاپیش دیوانه هستی، پس چیزی برای ازدست دادن و ترسیدن نداری!!

با نشستن در سکوت خواهی دید که جنون برمی‌خیزد، زیرا که #سرکوب شده باقی مانده است. و تو با چیزهای دیگر سرگرم بوده‌ای ، روانشناسی و غیره….
و حالا با مراقبه و سلوک سرگرم هستی، ولی تمام اینها سرگرمی و مشغله هستند و تو اجازه نداده ای که ناخودآگاهت خودش را برایت آشکار کند. این وحشتناک است.
پیشنهاد من به تو این است:
فقط هرمقدار ممکن که می‌توانی در #سکوت بنشین
اگر بتوانی به مشاهده‌گری ادامه بدهی، ظرف ۳ تا ۹ ماه همه چیز جا می‌افتد و به خودی خودش مستقر می‌شود ، نه اینکه تو مجبور باشی کاری بکنی. بدون عملی از سوی تو، خودش آرام می‌گیرد و وقتی یک سکون برخاست ، سکونی که پرورشی نیست و تمرین نشده ، چیزی بسیار عالی و باوقار اتفاقی می‌افتد. هرگز چنین چیزی را نچشیده‌ای،#شهد خالص است.

@kheradedaroun
تنها #سرّ و رازی که وابسته به ذهن نیست #شاهد بودن و تماشاگر بودن است

افکار در حال #عبور، تمایلات گذرا و خاطراتی که مثل #ابری در آسمان پدیدار و ناپدید می‌شوند
و تو ساکت نشسته‌ای و آرام تماشا می‌کنی و #واکنشی نشان نمی‌دهی

اگر بلافاصله واکنش نشان دهی ذهن #فعال می‌شود

شاهدی بی‌عمل بودن، فقط تماشا کردن، درست مثل #آینه‌ای که هرچه از جلویش می‌گذرد را #تماشا می‌کند

این #بیداری است
و این بیداری تو را به #ورای ذهن می‌برد
این مراقبه‌ی #حقیقی است.

@kheradedaroun
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاید هنوز برایت کاملاً #روشن نباشد که هر تصمیمی می‌گیری، تصمیم بین یک گلایه و یک معجزه است. هر گلایه‌ای مانند یک سپر تیره از نفرت در برابر #معجزه‌ای است که می‌خواهد پنهانش کند. و وقتی تو آن را پیش چشم خود برمی‌افرازی، معجزه‌ی ورای آن را نخواهی دید. اگرچه تمام این مدت در #نور انتظارت را می‌کشد، اما تو به جای آن، گلایه‌های خود را می‌بینی.
امروز ما به #ورای گلایه‌ها خواهیم رفت، تا به جای آن به معجزه نظر کنیم. ما روش دیدن تو را وارونه خواهیم کرد، با اجازه ندادن به #توقف بینایی، ما در برابر سپر نفرت، منتظر نخواهیم ماند، بلکه آن را زمین می‌گذاریم و با ملایمت در سکوت چشمانمان را به بالا می‌دوزیم تا به فرزند قدسی خداوند نظر کنیم.

او در پس همه‌ی گلایه‌هایت #انتظار تو را می‌کشد. و با زمین گذاشتن آن‌ها، او در نور #درخشنده‌ای که پیش روی هر کسی هست، ظاهر خواهد شد. زیرا هر گلایه، سدی در برابر بینایی است، و با از #میان برخاستن آن، تو فرزند قدسی خداوند را در جایی که همیشه بوده است، خواهی دید. او در نور #می‌ایستد، اما تو در تاریکی بودی. هر گلایه‌ای این تاریکی را ژرف‌تر می‌کرد، و تو نمی‌توانستی ببینی.

@kheradedaroun
شما نمی‌توانید راه خروج از #دردتان را به ‌صورت روشنفکری، فلسفی یا فکری درآورید.
صرفاً افزودنِ #باورِ «شما بدنتان نیستید» یا «هیچ‌کسی این‌جا وجود ندارد» بر روی تجربهٔ دردناکِ کنونی، وضعیت را به هیچ طریق #بهتر نمی‌کند. چنین باورهایی فقط نقشِ دیگری برای بازی‌ کردن است، دینِ #دیگری است. شما خوب نیستید، اما مجبورید وانمود کنید که خوب هستید تا معنوی یا روشن‌ضمیر به ‌نظر #برسید.

شما رنج می‌کشید اما مجبورید #وانمود کنید که در رنج نیستید تا بتوانید یک تصویر از خودتان به‌عنوان کسی را که به #ورای رنج رفته است حفظ کنید. چقدر خسته‌کننده!

نه، آزادی‌ای که من در موردش #صحبت می‌کنم با گریختن از زندگی همان‌طور که هست یا وانمود کردن به کسی که شما نیستید، هیچ ‌کاری ندارد، بلکه با #صداقت تام و تمام و بنیادین -دیدن واقعیت همان‌طور که هست، تأیید آن در هر دو معنای کلمه- همه‌گونه کاری دارد.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
وقتی من درد را به ‌صورت دردی #ببینم که مال من است، خودم را در حبابِ شخصیِ رنج #گم می‌کنم و احساس قطع اتصال با زندگی می‌کنم و احساس می‌کنم در رنج خودم #تنها هستم و دارم خفه می‌شوم. اما #ورای داستان شخصیِ رنج ‌کشیدن خودم، من کشف می‌کنم که درد واقعاً درد من نیست، بلکه درد جهانی است، درد #بشریت است. وقتی من پدرم را از دست می‌دهم، اندوهی که #تجربه می‌کنم، اندوه من نیست، بلکه اندوه هر پسری است. من با هر پسری که پدرش را از دست‌داده است و برای هر پسری که پدرش را از دست داده است، #اندوهگین می‌شوم. وقتی شریک زندگی مرا #ترکم می‌کند، من هر کسی می‌شوم که محبوبش را از دست داده است. من در صمیمی‌ترین رشته‌های تجربه‌ی کنونی، کشف می‌کنم که من جهان هستم و خیلی سخت برای نجات آن #تلاش می‌کنم؛ کشف می‌کنم که من مهربانی هستم و سخت تلاش می‌کنم که آن را در جهان جاری کنم؛ کشف می‌کنم که من همان دیگرانی هستم که خیلی شدید #مایلم با آن‌ها در رابطه باشم. در اعماق شخصیت، در وسط دردناک‌ترین و خصوصی‌ترین تجارب، حقیقتِ غیرشخصیِ هستی را #کشف می‌کنم و در آن‌جا من آزاد هستم. بسیاری از استادان معنوی در مورد فرارکردن از امر شخصی و رسیدن به حالت غیرشخصی در آینده #حرف می‌زنند، اما همچنان که در این کتاب خواهیم دید، شخصی و غیرشخصی به‌طور #صمیمانه‌ای باهم یکی هستند و نمی‌توان به این طریق آن‌ها را از هم جدا کرد. جدایی #ریشه‌ی همه‌ی رنج‌ها و تضادها است.

@kheradedaroun
با من عارفانه #نباش،
بجایش، با من #صادق باش،
با من خشمگین شو،
به من بگو واقعا چه احساسی داری.
بگو چقدر #عصبانی هستی،
فریاد بزن.
گریه کن.
آسیب پذیریت را به من #نشان بده
هر چه در #قلبت میگذرد را نشان بده،
اشتباه حرف بزن،
خراب کاری کن،
برایم #مهم نیست.
بعدا میتوانیم #درستش کنیم.
من الان فقط میخواهم «تو» را #ملاقات کنم. همین الان.

صبر نکن تا #بهترین کلمات را پیدا کنی،
صبر نکن تا این آتش با ارزش، #فرو نِشیند،
یا اشکهایت خشک شود.

پریشان بودن، #خجالت ندارد،
خشمگین بودن، حالتی غیر عرفانی #نیست.
خشمگین بودن #زیباست.
قدرت است…

میخواهم تو را از پس نقاب‌هایت ببینم.
میخواهم تو را #ورای آن پسر خوب و آن دختر خوب ببینم.
میخواهم تو را از پس آن دانش‌آموزِ خوبِ معنوی،
آن متخصص،
آن موجود آرام،
میخواهم تو را از پس آن کسی که اجازه بلند کردن صدایش را نداشت ببینم…

من میخواهم آن شعله‌ی لعنتیِ #درونت را احساس کنم.
میخواهم خودِ #حقیقی‌ات را احساس کنم.
تمایلاتت را،
نیازت را
آرزویت را

نگران #آزردن من نباش،
فقط #بگذار همین الان زندگی از #طریق تو سخن بگوید.

@kheradedaroun
عشقی که #شرطی است، عشقی که بر مبنای جست و جو و تملک است و بر مبنای به دست آوردن #چیزی است که می خواهم و بر مبنای از دست ندادن چیزی است که دارم، به آسانی می تواند به یأس، پرخاشگری و حتی #خشونت احساسی یا فیزیکی بدل شود. وقتی من آنچه را می خواهم #دریافت نمی کنم، وقتی من از آنچه که #باور دارم برای کامل شدنم به آن #نیاز دارم، محروم می شوم، کشمکش شروع می شود. این نوع عشق شرطی شده، هرگز آنچه را من به راستی #مشتاق آن هستم، فراهم نمی کند.
آیا عشقی وجود دارد که شرطی #نباشد؟ آیا عشقی وجود دارد که به «به دست آوردن آنچه من از تو می خواهم» بستگی #نداشته باشد؟ آیا عشقی وجود دارد که چنان به طور بنیادین باز باشد که هیچ چیزی در #عوض نخواهد؟ عشقی که از آزرده شدن نترسد؟ عشقی که هرگز نیازی نداشته باشد که شما تغییر کنید؟ عشقی که شما را همان طور که هستید، در این لحظه، دوست بدارد؟ عشقی که #ورای تصاویر ما از خودمان برود؟


@kheradedaroun